به کار بستن پندها و پرهیز از دانش های ناسودمند

انسان باید به دنبال علومی باشد که در سعادت او تأثیر دارد و در درجهٔ اوّل هم سعادت اخروی ملاک است؛ زیرا این دنیا هرچه باشد، محدود است و در برابر آخرت نامحدود ارزشی ندارد، درحالی‌که عالی‌ترین پیشرفت‌های علوم دنیوی نهایتاً قدری زندگی دنیا را برای ما آسان می‌کند یا مقداری سلامت و طول عمر به ما می‌دهد!

بیانات

آیت الله سیّد محمّد رضا مدرّسی طباطبایی یزدی دامت برکاته

درس اخلاق، سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۲

جلسهٔ نهم (۱۲/۱۰/۱۴۰۱)

به‌کار بستن سفارش‌‌ها و پندها

در شرح و توضیح نامهٔ شریف امیرالمؤمنین علیه السّلام به فرزندشان، بدین‌جا رسیدیم که حضرت فرمودند:

وَ تَفَهَّمْ وَصِیَّتِی وَ لَا تَذْهَبَنَّ عَنْکَ صَفْحاً فَإِنَّ خَیْرَ الْقَوْلِ مَا نَفَعَ؛

و وصیّتم را بفهم و از آن روى مگردان! که مسلّماً بهترین سخن آن است که سود بخشد.

وصیّت مرا فهم کن و مبادا این وصیّت‌نامه با بی‌اعتنایی از دست تو برود؛ چراکه بهترین سخن، آن است که نفع دهد. یعنی این سخنان من ـ و سایر سخنان مفید و شایسته‌ای که می‌شنوی ـ را به‌کار بگیر و در زندگی از آنان استفاده کن.

بسیاری‌اوقات، ما انسان‌ها سخنان خوب و مفیدی می‌شنویم، ولی به آن‌ها توجّهی نمی‌کنیم و آن‌ها را به‌کار نمی‌گیریم؛ از کلام خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم گرفته تا کلمات معصومان علیهم السّلام و نیز سخنان خیرخواهان دیگر. این بی‌توجّهی و به‌کار نبستن، چه‌بسا انسان را مصداق این آیهٔ شریفه قرار دهد:

لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها؛

دل‌هایى دارند که با آن‌ها [حقایق را] دریافت نمى‏کنند و چشمانى دارند که با آن‌ها نمى‏بینند و گوش‌هایى دارند که با آن‌ها نمى‏شنوند.

بله، سخنان را می‌شنود، ولی فقط امواج صوتی است که به گوش او می‌خورد! یا کلمات را روی کاغذ می‌بیند، ولی فقط سیاهی روی سفیدی است که به چشم او می‌خورد! اصلاً فکر نمی‌کند که این کلمات، گفته یا نوشته شده که روی آن‌ها اندیشه کند و در مقام عمل به‌کار بگیرد!

حضرت هم در اینجا چون کمال محبّت و مهربانی را در‌مورد فرزندشان داشتند، به او فرمودند: وصیّت مرا بفهم و از آن روی‌گردانی نکن تا سخنی نافع برای تو باشد.

خطاب امیرالمؤمنین علیه السّلام به همهٔ انسان‌ها

این سفارش امیرالمؤمنین علیه السّلام می‌تواند علاوه بر خطاب به فرزندشان، خطاب به همهٔ انسان‌های دیگر نیز باشد؛ زیرا هرچند فرزند جسمانی آن حضرت حقّی اضافه دارد، ولی ما همه فرزندان معنوی امیرالمؤمنین علیه السّلام هستیم؛ چنان که در روایت است که پیامبر صلّی الله علیه وآله فرمودند:

أَنَا وَ عَلِیٌّ‏ أَبَوَا هَذِهِ‏ الْأُمَّهِ؛

من و علی، دو پدر این امّت هستیم.

بنابراین نسبت امیرالمؤمنین علیه السّلام به ما نیز نسبت پدری است، بلکه از پدر هم بالاتر است؛ زیرا محبّت و عنایت امیرالمؤمنین علیه السّلام نسبت به شیعیان و بلکه همهٔ مسلمانان و حتّی نسبت به همهٔ مخلوقات خداوند، یک محبّت و عنایت ویژه است، به‌گونه‌ای‌‌که اگر همهٔ آن‌ها قابل هدایت باشند، حضرت می‌خواهند همه را هدایت کنند و دوست دارند همه از نعمت هدایت بهره‌مند شوند؛ چنان‌که خداوند دربارهٔ پیامبر صلّی الله علیه وآله می‌فرماید:

عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُوفٌ رَحیمٌ؛

بر او دشوار است ‏شما در رنج بیفتید، به [سعادت] شما حریص و نسبت به مؤمنان، دلسوز و مهربان است.

آری، پیامبر صلّی الله علیه وآله و امیرالمؤمنین علیه السّلام نسبت به ما از پدر هم مهربان‌ترند. بله، میان امیرالمؤمنین علیه السّلام و فرزندشان، حقّ ویژه‌ای هم به‌عنوان حقّ پدر و فرزندی بوده که حضرت آن را نیز ادا کرده‌اند، امّا این عبارات اختصاصی به فرزندشان ندارد و دیگران را نیز دربر می‌گیرد.

پرهیز از دانش‌های ناسودمند

امیرالمؤمنین علیه السّلام در ادامه، با بیان نکته‌ای مهم می‌فرمایند:

وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَا خَیْرَ فِی‏ عِلْمٍ‏ لَا یَنْفَعُ؛

و بدان در دانشى که سود نبخشد، خیری نیست‏.

این مسئله نسبی و تشکیکی است؛ یعنی مراتب گوناگون دارد و هرچه نفع یک علم کمتر باشد، خیر آن هم کمتر است؛ چنان‌که هرچه سود یک دانش بیشتر باشد، ارزش آن هم بیشتر است.

دانستن، روشنایی است؛ نادانی، تاریکی!

در اینکه اصل علم بما هو علم، امری مطلوب و نیکوست، شکّی نیست و این امری وجدانی و ارتکازی است که خداوند متعال نیز در قرآن کریم به همین امر وجدانی و ارتکازی اشاره فرموده است:

هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ؛

آیا کسانی که می‌دانند، با کسانی که نمی‌دانند، مساوی‌اند؟!

 بنابراین اصل دانستن در هر موضوعی باشد، از حیث دانستن، خوب است؛ چون دانستن نور و بینایی، و نادانی تاریکی و کوری است و وجدان هر‌کس روشنایی را بر تاریکی ترجیح می‌دهد:

هَلْ تَسْتَوِی الظُّلُماتُ وَ النُّورُ؛

آیا تاریکی‌ها و روشنایى برابرند؟!

بنابراین همهٔ انسان‌ها به ارتکاز خود این مسئله را درک می‌کنند که علم و جهل مثل هم نیستند و خداوند متعال نیز آن را تأیید فرموده است.

اهمّیّت و ضرورت بیشتر برخی علوم، به‌دلیل محدودیّت‌های انسان

با‌این‌حال، گاهی برخی وجوه عارضی موجب می‌شود بعضی علوم و دانش‌ها، برای همه یا برخی افراد، مذموم و ناپسند باشند؛ مانند دانستن سحر و جادو مگر برای ابطال آن.

علاوه بر اینکه علم بی‌نهایت است و مسائل بی‌شماری را شامل می‌شود، درحالی‌که انسان محدودیّت دارد و هرقدر هم ظرفیّت داشته باشد، حتّی اگر نابغه‌ترین نوابغ جهان باشد، باز محدود است! بنابراین باید سراغ علم‌هایی برود که به‌نسبت انفع است و آنچه را فایده ندارد، کنار بگذارد؛ هرچند علم باشد.

گاهی برخی افراد پرسش‌هایی مطرح می‌کنند که هیچ فایده‌ای ندارد و دانستن یا ندانستن پاسخ آن‌ها هیچ دردی را از انسان دوا نمی‌کند؛ مثلاً اینکه الاغ حضرت عیسی علیه السّلام را چند‌وقت یک بار نعل می‌زدند!؟

علوم سودمند برای سعادت اخروی

درحالی که انسان باید به دنبال علومی باشد که در سعادت او تأثیر دارد و در درجهٔ اوّل هم سعادت اخروی ملاک است؛ زیرا این دنیا هرچه باشد، محدود است و در برابر آخرت نامحدود ارزشی ندارد، درحالی‌که عالی‌ترین پیشرفت‌های علوم دنیوی نهایتاً قدری زندگی دنیا را برای ما آسان می‌کند یا مقداری سلامت و طول عمر به ما می‌دهد!

امروزه این‌همه دانش پزشکی و علوم مربوط به سلامت انسان نسبت به علوم دیگر پیشرفت کرده، ولی نهایتاً فقط چند سال میانگین سنّی را افزایش داده یا قدری وضعیّت سلامت انسان را بهبود بخشیده و بعضی شاخص‌های سلامت را ارتقا داده است، امّا چنین نیست که انقلابی ماهوی در‌این‌زمینه رخ داده باشد و انسان در جوهرهٔ ذاتش تغییر کرده باشد!

جوهرۀ ذات انسان چیزی است که باید برای ابد باقی باشد و زندگانی ابدی سعادتمندانه داشته باشد. بنابراین بهترین علم، علمی است که در سعادت ابدی او مؤثّر باشد. البتّه علوم پزشکی و نظایر آن نیز خوب و لازم است، امّا در حدّ خودش و با معیارهایی که مربوط به خود آن است.

مقدّم داشتن علوم سودمند‌تر، پس از بررسی دقیق و جامع

اینکه حضرت می‌فرمایند: «علمی که نافع نیست، خیری در آن نیست» معنای گسترده‌ای دارد و باید همه جا آن را مورد توجّه قرار دهیم؛ حتّی در درس خواندن خودمان باید علومی را که انفع است، مقدّم بداریم.

دید وسیع و توجّه به تأثیر علوم مقدّماتی

البتّه این کار را باید با محاسبهٔ درست و پس از بررسی دقیق انجام دهیم؛ چراکه گاهی برخی افراد در تشخیص این مسئله اشتباه می‌کنند و بی‌جهت فکر می‌کنند بعضی علوم بی‌فایده است؛ چون نگاهشان کوتاه و افق دیدشان محدود است!

برای نمونه، کسی که مشغول آموختن ادبیّات عرب است، مثلاً مغنی یا سیوطی می‌خواند، ممکن است فکر کند دانستن این‌گونه علوم بی‌فایده است و نقشی در سعادت او ندارد! مثلاً اینکه فلان کلمه اعرابش چیست؛ فاعل است یا مفعول، خبر مقدّم است یا مبتدای مؤخّر، یا… چه تأثیری در سعادت او دارد؟!

بله، این مسئله خودش فی‌نفسه تأثیری ندارد، امّا در فهم آیات و روایات و استنباط احکام الهی تأثیر دارد و وقتی با آموختن این مقدّمات بتواند در آینده آیات و روایات را بفهمد و درک کند، آن‌وقت تأثیر این علوم مقدّماتی معلوم می‌شود.

بنابراین درست است که علم باید نافع باشد، امّا این مسئله باید به‌درستی تشخیص داده شود و چه‌بسا علومی که از مقدّمات علم نافع باشند.

امکان دستیابی به علوم مفید در میان علوم غیر مفید؛ همچون گوهری نایاب در بیابان بی‌آب!

علاوه بر این، بعضی‌اوقات درست فکر می‌کنیم که برخی علوم فایده‌ای ندارند، امّا اگر بخواهیم همیشه و همه جا علم را به همان اندازه‌ای که فکر می‌کنیم مفید است به‌دست بیاوریم، مواردی را که قهراً و ناخودآگاه برای انسان علم حاصل می‌شود، از دست می‌دهیم.

به‌طور کلّی در بسیاری از امور چنین است که اگر بخواهیم به آنچه محاسبه کرده‌ایم که نافع است اکتفا کنیم، در یک محدودۀ خاص باقی می‌مانیم، امّا اگر از این محدودهٔ خاص خارج شدیم، ناگهان می‌بینیم چیزهایی به‌دست آورده‌ایم که توقّع و انتظار آن را نداشتیم! مانند کسی که در بیابان تفحّص و معدن‌کاوی می‌کند و ناگهان گوهری به‌دست می‌آورد که توقّع آن را نداشته است.

به‌هر‌حال، قاعدۀ کلّی همان است که حضرت فرمودند: «لَا خَیْرَ فِی‏ عِلْمٍ‏ لَا یَنْفَعُ؛ در علمی که نفع نمی‌دهد، خیری نیست»، امّا محاسبه و تشخیص این مسئله که چه علمی نفع می‌دهد و چه علمی نفع نمی‌دهد ـ مخصوصاً با توجّه به اینکه امری نسبی و تشکیکی است ـ کار سختی است و خود احتیاج به یک مهارت و علم دارد. خداوند همهٔ ما را اهل علم نافع قرار دهد.

و السلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته