بخشی از مقالۀ عاشورا و پیروزی

کربلا و عاشورا و شهادت‌ها و زخم‌های آن و تحمل مصیبت‌ها و رنج‌ها و تشنگی‌ها و تازیانه‌ها و دشنام‌ها و اسارت‌های آن، سرمایۀ پایان ناپذیر اسلام و بشریت در همۀ پهنای جغرافیایی عالم و همۀ درازای زمان زندگانی آدم است. این حادثۀ یکتا، زمین و زمان را در می‌نوردد و جان‌های آماده را از عشق الهی و اولیای الهی سیراب می‌کند. هر که مستعدتر، بهره‌اش بیشتر.

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین

کربلا و عاشورا، اوج احساس، عشق، عقلانیت، حماسه، خودگذشتگی، شجاعت، انسان‌دوستی خدایی، ایستادگی برابر دشمن و در همان زمان تلاش برای هدایت حتی دشمن، توحید، رضا، تسلیم و فناء در مشیت حق است. درس توحید، نبوت، امامت و درس اخلاق و عرفان است.

امام حسین علیه السلام و اهل بیت و اصحابش چنان فداکاری کردند و با چنان مظلومیتی به شهادت رسیدند که سخت‌ترین دل‌ها و بی‌باک‌ترین قلب‌ها از هر ملت و مذهبی با شنیدن آن تکان می‌خورد، متأثر می‌شود و بدون اختیار لعن و نفرین روانۀ چنین ستمگرانی می‌کند و از ژرفای نهاد هر انسانی تحسین و آفرین نسبت به  ابی عبدالله و اصحابش برمی‌خیزد و این بزرگ‌ترین پیروزی است.

حسین علیه السلام می‌خواهد دین خدا را زنده کند و دشمنان دین خدا را که دشمنان بشریت و فطرت و هر پاکی و نیکی هستند را رسوا کند و چراغ راه هدایت بشر تا پایان تاریخ باشد. او با شهادت خود و یارانش و اسارت اهل بیتش و پیام‌رسانی آنان و امامان و پیروان آنان در عصرهای متوالی، این هدف را پیشاپیش تاریخ به پیش می‌برد و خط روشنی از ظالمیت و مظلومیت را در آزاد راه تاریخ بشر ترسیم می‌کند، به گونه‌ای که می‌تواند مسلمانان را خصوصاً و بشریت را عموماً از سقوط کشنده در دره‌های جهالت و ضلالت نگه دارد و به هنگام طوفان حوادث و تاریکی فتنه‌ها بزرگ‌ترین یاریگر انسان‌ها باشد.

کربلا و عاشورا و شهادت‌ها و زخم‌های آن و تحمل مصیبت‌ها و رنج‌ها و تشنگی‌ها و تازیانه‌ها و دشنام‌ها و اسارت‌های آن، سرمایۀ پایان ناپذیر اسلام و بشریت در همۀ پهنای جغرافیایی عالم و همۀ درازای زمان زندگانی آدم است. این حادثۀ یکتا، زمین و زمان را در می‌نوردد و جان‌های آماده را از عشق الهی و اولیای الهی سیراب می‌کند. هر که مستعدتر، بهره‌اش بیشتر.

برخی آنچنان متاثر از این جذبۀ ملکوتی می‌شوند که تمام وجودشان حسینی می‌شود، عشق و شور حسینی همه وجودشان را تسخیر می‌کند، رنگ حسین به خود گرفته، خواب و بیداری‌شان، خلوت و جلوت‌شان، زندگانی و مرگ‌شان با حسین است. لحظه‌ای نمی‌توانند از حسین جدا باشند. جدایی از حسین یعنی نابودی آن‌ها و کسانی هم نزدیک به این قله و کسانی پایین‌تر و باز هم کسان دیگر پایین‌تر و عده‌ای در دامنۀ این قلّه هستند وعده‌ای هم از دور نظاره‌گر این قلّه نور می‌باشند.

هر کس که از حقیقت دور می‌شود، می‌فهمد که در حق حسین ستم می‌کند؛ زیرا حسین تجسم حقیقت و فدا شدۀ راه حقیقت است و او و اهل بیت و یارانش شهید شدند که حقیقت در همه جا ساری و جاری باشد. هر کس گرفتار تاریکی‌های جهالت می‌شود و در وادی ضلالت می‌لولد، می‌یابد که به حسین ظلم می کند؛ زیرا او:

وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَهِ وَ حَیْرَهِ الضَّلَالهِ.

ای کج‌اندیشان و کجروان، شما هم به سهم خود به حسین ستم می‌کنید، حسین شهید شد که نماز به پا داشته شود و زکات ادا شود.

اَشهَدُ اَنَّکَ قَد اَقَمتَ الصَّلاهَ وَ آتَیتَ الزَّکاهَ.

اگر کاهل نماز بودی، تو هم حسین را آزرده می‌کنی، اگر بخیل از ادای حق واجب بودی، توهم حسین را آزرده می‌کنی، اگر به بنده‌ای از بندگان خدا آسیب می‌رسانی، تو هم به حسین آسیب می‌رسانی و اگر به فریاد مظلومی بی‌اعتنایی می‌کنی، تو هم جواب «أمّا من مغیث یغیثنی» را نمی‌دهی؛ زیرا که حسین:

یَهْدِمُ الْجَوْرَ بِالصَّوَابِ وَ یُحْیِی السُّنَّهَ بِالْکِتَابِ.

آوردن هر معروفی و انجام هر امر نیکی، یاری حسین و ارتکاب هر منکری و انجام هر امر ناپسندی، ستم بر حسین است؛ زیرا که فرمود‌:

أُریدُ أنْ آَمُرَ بالمَعروفِ و أنهی عَنِ المنکَرِ.

و این چنین حسین علیه السلام همه سرزمین‌های خوبی‌ها را فتح و همه زشتی‌ها و پلشتی‌ها را دفن می‌کند.

این پیروزی جز با آن شهادت‌ها و جراحت‌ها و تحمل مصیبت‌ها، تازیانه‌ها، تشنگی‌ها، دشنام‌ها و اسارت‌ها حاصل نمی‌شد و این است معنای:

فـإن نَـهـزمْ فـهـــــزّامـونَ قِدْمـاً

وإن نُـهـزَمْ فـغـیـــــــر مُـهـزَّمـیـنـا

و این است که:

إِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ یَرَاکَ قَتِیلاً

إِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ یَرَاهُنَّ سَبَایَا

و این است که:

إنَّ الحُسَینَ مِصباحُ الهُدی وسَفینَهُ النَّجاهِ.

و این است که کسی که برای حسین اشک بریزد، گناهانش آمرزیده می‌شود، هرچند به اندازۀ کف‌های روی دریاها باشد:

وَ لَو کَانَتْ مِثْلَ زَبَدِ الْبَحْرِ.

مگر نه این است که گریه بر فدا شدۀ در راه حقیقت و اقامه نماز و ادای زکات و انجام هر امر نیک و پرهیز از هر امر زشتی است. پس این گریه یعنی قرب به خدا و هر امر نیکی و پشیمانی از هر امر زشتی و ناپسندی و آیا توبه از این بالاتر سراغ دارید که از ژرفای دل برآید و با اشک‌ها سرازیر شود!؟