مقدمات علم اصول (جلسه ۵)
تقریرات درس خارج اصول
آیت الله سیّد محمّدرضا مدرّسی طباطبایی یزدی دامت برکاته
دوره سوم، سال اول، جلسه پنجم (۱۳۹۷/۰۷/۰۹)
اشکال: عدم سازگاری تعریف عوارض ذاتیه با مسائل علوم موجود
بحث در این بود که مشهور گفتهاند حداقل در علومی که موضوع یا موضوعات دارد، از عوارض ذاتیه موضوع بحث میشود. سپس به این مسئله پرداختیم که عوارض ذاتیه چیست و ابتدا معنای عرفی لغوی آن را بیان کردیم، سپس تعریف بوعلی را از اشارات نقل کردیم که: «هو المحمول الذی یلحق الموضوع من جوهر الموضوع و ماهیته» و گفتیم علما به این مقدار قانع نشدند و برای تبیین دقیق مطلب، اقسام محمولات را ذکر کردند تا دقیقاً معلوم شود کدام عرض، ذاتی است و کدام عرض، غیر ذاتی و غریب است.
گفتیم در مجموع هفت قسم محمول تصور میشود: قسم اول محمول بلاواسطه است که در اصطلاح رایج، به آن «محمول اوّلی» گفته میشود. شش قسم دیگر، محمول با واسطه داخلی یا خارجی است که بحث آن به تفصیل گذشت و بیان شد از این هفت قسم، سه قسم آن یعنی «محمول بلاواسطه»، «با واسطه داخلی مساوی» و «با واسطه خارجی مساوی» را عرض ذاتی دانستند. یک قسم که «محمول با واسطه داخلی اعم» باشد، اختلافی بود و قدما آن را عرض غریب و متأخرین عرض ذاتی دانستند. سه قسم دیگر را هم عرض غریب شمردند.
منتها بعد از ذکر این مطالب، بعضی از آقایان متوجه شدند که این تعریف از عوارض ذاتیه با واقع سازگار نیست و در علوم موجود، اعم از علوم حقیقی و اعتباری، این ضابطه رعایت نشده که حتماً محمولات مسائل، محمول بلاواسطه یا با واسطه مساوی داخلی یا مساوی خارجی برای موضوعات باشد، بلکه کثیراًما محمولات مسائل علوم، عرض غریب است حتی طبق تعریف متأخرین که محمول با واسطه داخلی اعم را هم عرض ذاتی دانستند.
مثلاً در علم نحو که از علوم اعتباری است و موضوعش فرضاً «کلمه و کلام» است، یکی از مسائلش «الفاعل مرفوعٌ» یا «المفعول منصوبٌ» است، پس «منصوب» و «مرفوع» که محمول در مسائل این علم است باید عرض ذاتی موضوع یعنی «کلمه و کلام» باشد؛ یعنی طبق ضابطه مذکور باید بلاواسطه یا باواسطه مساوی یا حداقل باواسطه داخلی اعم ـ طبق مبنای متأخرین ـ بر موضوع بار شود. اما آیا اینچنین است؟
فاعل قطعاً عین و جوهر کلمه نیست؛ زیرا کلمه هم میتواند فاعل باشد و هم میتواند مفعول یا چیز دیگری باشد، پس فاعل نمیتواند واسطه داخلی برای عروض «مرفوع» بر کلمه باشد، بلکه امر خارجی است. اما آیا امر خارجی مساوی است؟ خیر، زیرا کلمه میتواند فاعل یا مفعول یا غیر ایندو باشد، پس خارج مساوی هم نیست بلکه خارج اخص است؛ چون فاعل بودن، نوع خاصی از کلمه است.
پس چطور این همه گفتهاند که باید در علم از عوارض ذاتیه موضوع بحث شود؟! حال آنکه در علم نحو از مرفوع بودن صحبت میشود که بلاواسطه محمول بر فاعل است و به واسطه فاعل که امر خارجی اخص است بر موضوع علم نحو یعنی «کلمه» بار میشود و لذا طبق تعریف ایشان عرض غریب است.
یا در مورد فقه گفتهاند: موضوع علم فقه «افعال مکلفین» است از حیث اقتضا و عدم اقتضا. سپس از مسائل علم فقه «الصلاه واجبهٌ»، «الصوم واجبٌ»، «الغیبه حرامٌ» و نظیر اینها را شمردهاند. اما آیا محمول در این مسائل، طبق تعریف مذکور عرض ذاتی برای موضوع یعنی «افعال مکلفین» هست؟
مثلاً در «الصلاه واجبه» و «الغیبه حرام» وجوب و حرمت بلاواسطه بر صلات و غیبت حمل شده و به واسطه ایندو بر فعل مکلف بار میشود. اما صلات و غیبت که جوهر فعل مکلفین نیستند؛ زیرا میشود عملی فعل مکلف باشد ولی صلات یا غیبت نباشد، لذا ایندو امر خارجیاند. خارج مساوی هم که نیستند؛ زیرا معلوم است که فعل مکلف میتواند غیبت یا صلات باشد یا غیر این دو باشد، پس وجوب و حرمت که در علم فقه از آنها صحبت شده و باید از عوارض ذاتیه افعال مکلفین باشند، عرض ذاتی نیستند؛ بلکه عرض غریباند؛ زیرا به واسطه امر خارجی اخص حمل شدهاند.
یا در علوم حقیقی مثل فیزیک که موضوع آن «ماده و انرژی» است، آیا هر چه در مسائل فیزیک صحبت میشود از عوارض ذاتیه ماده و انرژی است یا شامل عوارض غریبه هم هست؟ مثلاً در فیزیک درباره حالات و خواص ظاهری عناصر مثل اکسیژن، هلیوم، هیدروژن و … بحث میشود و محمولاتی بر آنها مترتب میشود. اما آیا اکسیژن یا … عین و جوهر ماده است؟ معلوم است که چنین نیست؛ زیرا ماده اعم است و اکسیژن فرد خاصی از ماده است و به همین خاطر واسطه خارج مساوی هم نیست، پس محمولات آن عرض ذاتی موضوع فیزیک، یعنی ماده و انرژی نمیتواند باشد. یا احکام نور که در فیزیک بحث میشود، میتواند عرض ذاتی ماده و انرژی باشد؟ طبق تعریف آقایان خیر؛ چون نور عین ماده و انرژی نیست بلکه فرد و نوع خاصی از آن است و عوارض خارج اخص هم عرض غریب است. و از این قبیل میتوان دهها مثال دیگر در علوم مختلف زد.
همچنین بعضی چیزها در علوم بحث میشود و ناچار از ذکر آنها هستیم و باید بگوییم جزء علم است، با اینکه محمول با واسطه داخلی اعم برای موضوع علم است و طبق تعریف قدما عرض غریب میشود، هرچند طبق مبنای مشهور متأخرین عرض ذاتی است و این اشکال بر آنها وارد نمیشود.
مثلاً در علم اصول که موضوع آن بنابر مشهور، کتاب، سنت، عقل و اجماع است، درباره صیغه امر یا هیئت إفعل بحث میکنیم که آیا حقیقت در وجوب است یا نه؟ فلان جمله شرطیه مفهوم دارد یا نه؟ فلان لفظ یا کلام اطلاق دارد یا نه؟ فلان لفظ، حقیقت در عموم است یا نه؟ و نظیر اینها. اما آیا حقیقت بودن هیئت إفعل در وجوب یا ظهور جمله شرطیه در عموم یا … اختصاص به هیئت إفعل یا جمله شرطیهای دارد که در کتاب و سنت باشد یا اعم است؟ معلوم است که اعم است. پس [این امور، محمول باواسطه داخلی اعم برای کلمات کتاب و سنت است و] نظیر این است که بگوییم: «الانسان ماشٍ لانّه حیوان» که آقای بوعلی فیالجمله تصریح کرده این عرض غریب است چون واسطه عروضش ولو جزء داخلی است ولی اعم است. وقتی که گفته میشود: صیغه نهی در (لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضا) ظهور در حرمت دارد، آیا چون در قرآن است چنین ظهوری دارد یا به خاطر اینکه صیغه نهی است ولو در کلام هرکسی باشد؟ معلوم است که به خاطر صیغه نهی است، پس ظهور در حرمت داشتنِ «لا یَغْتَبْ» در قرآن کریم به اعتبار جزء داخلی اعم است؛ یعنی هیئت لایغتب که هم میتواند در قرآن و سنت باشد و هم در کلام سایرین. با این حساب، تقریباً نصف علم اصول باید خارج از علم اصول باشد. پس چه باید کرد؟
این مسئلهای است که علما را حسابی دچار مشکل کرده و لذا در صدد رفع آن بر آمدهاند.
توجیه ملاصدرا برای رفع اشکال از تعریف عوارض ذاتیه
از جمله کسانی که خیلی به این مسئله توجه کرده جناب ملاصدراست که در اسفار، شرح الهدایه الاثیریه، حاشیه شفا، الشواهد الربوبیه، الانوار القدسیه و … به آن پرداخته است.
ایشان وقتی که میخواهد موضوع علم اعلی و عوارض ذاتیه مربوط به آن را بحث کند، از اضطراب قوم در تفسیر اعراض ذاتیه اظهار تعجب میکند و سپس خودش عرض ذاتی را به نحوه خاصی معنا میکند. ایشان در اسفار و با اندکی تفاوت در شرح هدایه و الشواهد الربوبیه چنین میگوید:
أن موضوع کل علم کما تقرر ما یبحث فیه عن عوارضه الذاتیه- و قد فسروا العرض الذاتی بالخارج المحمول الذی یلحق الشیء لذاته أو لأمر یساویه- فأشکل الأمر علیهم لما رأوا أنه قد یبحث فی العلوم عن الأحوال التی یختص ببعض أنواع الموضوع بل ما من علم إلا و یبحث فیه عن الأحوال المختصه ببعض أنواع موضوعه- فاضطروا تاره إلى إسناد المسامحه إلى رؤساء العلم فی أقوالهم … .
ایشان ابتدا تفسیر قدما از عرض ذاتی را بیان میکند که: قد فسروا العرض الذاتی بالخارج المحمول الذی یلحق الشیء لذاته أو لأمر یساویه. سپس اشکالی که با آن مواجه شدند را مطرح میکند که بعض مباحث علوم مختلف، از احوال بعض انواع موضوع بحث میکند نه خود موضوع ـ که طبق این تعریف از اعراض غریبه میشود ـ مثل مباحث نور در علم فیزیک که نوعی برای ماده یا انرژی است و هکذا … .
سپس بعض توجیهات ایشان را ذکر میکند از جمله اینکه بعضی گفتند این کلام قدما که در علوم از عوارض ذاتیه موضوع بحث میشود مسامحه است و اینگونه نیست که فقط عرض ذاتی به جوهر شیء یا لما یساویه ملحق شود، بلکه عرض ذاتی به معنای اعم مقصود است و مثلاً اگر واسطه هم اعم باشد یا عرض برای نوع موضوع هم باشد عیبی ندارد. یا اینکه مقصودشان از عرض ذاتی موضوع علم، محمولات مسائل علی سبیل تردید به نحو مستوفی است؛ یعنی اینچنین است که: «الکلمه إما مرفوعٌ، إما منصوبٌ، إما …» و همه روی هم رفته عرض ذاتی موضوع علم میشود به نحوی که کلمه از این تقسیمات خارج نیست.
ایشان توجیهات دیگری را هم ذکر میکند و میگوید: «… إلى غیر ذلک من الهوسات التی ینبو عنها الطبع السلیم» و سپس تلاش میکند حرف مشهور را با یکسری تمحلاتی به کرسی بنشاند، که جای بررسی آن اینجا نیست و باید در منطق و فلسفه بیان و بررسی شود. در عین حال شاگرد و داماد ملاصدرا، مرحوم لاهیجی۱ حرفهای ایشان را از اسفار و حاشیه شفاء و بعضی جاهای دیگر جمع کرده و محصل آن را با بیانی زیبا و رسا و بدون اغلاق در شوارق ذکر کرده است. لذا کسانی که میخواهند در این زمینه بیشتر بدانند، میتوانند به آنجا مراجعه کنند.
آیا باید در علوم حتماً از عوارض ذاتیه موضوع بحث شود؟
برای تبیین دقیق «عوارض ذاتیه» ابتدا باید ببینیم اصل این حرف که گفتند «در علم باید از عوارض ذاتیه موضوع آن بحث شود» آیا معیار هم دارد یا نه و روی چه ملاکی این حرف را زدهاند. هر ادعایی که مطرح میشود باید حساب داشته باشد، لاسیما مثل اینجا که از مباحث عقلی و منطقی است.
البته این بحث خیلی مهم نیست، لکن مقصود اینست که بفهمیم بعض مطالب که خیلی روی آن حساب میکنند و با طول و تفصیل به آن میپردازند آن اندازه پایه و اساسی ندارد و نباید مقهور بعضی حرفها شویم.
تنها کسی که قدری جدی این بحث را مطرح کرده مرحوم علامه طباطبایی هستند. ایشان در حاشیهای که بر اسفار دارند میفرمایند:
الاقتصار فی العلوم على البحث من الأعراض الذاتیه لا یبتنی على مجرد الاصطلاح و المواضعه بل هو مما یوجبه البحث البرهانی فی العلوم البرهانیه على ما بین فی کتاب البرهان من المنطق.
یعنی اینکه در علوم ـ که از کلمات بعدی ایشان معلوم میشود مقصودشان علوم برهانی است نه کلّ علوم مدونه ـ بر بحث از اعراض ذاتیه اقتصار میشود، صرف اصطلاح و قرارداد نیست، بلکه مطلبی برهانی است و در کتاب برهان منطق این قضیه را تبیین کردند که باید از عوارض ذاتیه صحبت کرد.
میگوییم: شواهد نشان میدهد حداقلّ نزد عدّهای این مطلب برهانی نبوده است و حتی اگر برهانی هم باشد خیلی واضح نیست و باید اعمال نظر کرد؛ خصوصاً که آقایان در اینجا دو دسته شدند و جلّ متأخرین در برابر قدما و جناب بوعلی که از او به «رئیس العقلاء» تعبیر میکنند ایستادند.
لذا مرحوم علامه ابتدا باید بفرمایند برهان بر این مطلب چیست؟ آنگاه با توجه به مدلول برهان معلوم میشود حدود عوارض ذاتیهای که در علوم از آنها صحبت میشود کدام است؛ چون تنها باید به اندازهای که برهان اقتضاء میکند حرف زد، نه بیشتر و نه کمتر.
ایشان فرمودند: على ما بیّن فی کتاب البرهان من المنطق. قبلاً که وقت بیشتری داشتیم به باب برهان کتاب منطق در کتب بوعلی و خواجه، بصائر النصیریه، شرح شمسیه و امثال اینها مراجعه کردیم و در آنها تبیینهایی بر اینکه عوارض ذاتی کدام است وجود داشت، ولی بهطور رسمی و جدّی برهانی بر اینکه عوارض ذاتیه موضوع علم، الا و لابد غیر از این نمیتواند باشد ذکر نکرده بودند.
غایت آنچه ما توانستیم پیدا کنیم سه چیز است؛
۱. آنچه که از کتاب برهان شفاء بوعلی استفاده میشود.
۲. آنچه ابن سهلان ساوجی در کتاب البصائر النصیریه گفته است.
۳. بیانی که مرحوم علامه طباطبایی قدس سره در ادامه این حاشیه و حواشی بر کفایه دارد.
حال باید دید آیا واقعاً اینها برهان است یا نه؟ اگر برهان بود میپذیریم، سپس باید ببینیم این برهان چقدر اقتضا دارد و از عوارض هفتگانهای که ذکر شد کدام ذاتی میشود و کدام غیر ذاتی. و آیا مواضعه در اینجا نقشی دارد یا نه؟
برهان مستفاد از کلمات بوعلی در برهان شفاء
ابتدا کلام بوعلی که اقدم و رئیس فلاسفه است را بیان میکنیم. در برهان شفاء دو عبارت هست که مطلب مورد نظر میتواند از آن استفاده شود.
عبارت اول این است: و لو کانت المحمولات البرهانیه یجوز أن تکون غریبه، لم تکن مبادئ البرهان عللا، فلا تکون مبادئ البرهان عللا للنتیجه؛ یعنی اگر محمولات یا به تعبیری عوارض برهانی میتوانست غیر ذاتی باشد و عوارض غریب را هم شامل شود، دیگر مبادی برهان علت برای نتیجه یک قیاس برهانی نمیشد.
و عبارت دوم چنین است: یجب أن یکون الحد الأوسط من العوارض الذاتیه و المحمولات الذاتیه حتى یکون البرهان مناسبا و یکون إنما قام البرهان على الشیء من جهه ما هو هو. یعنی عوارض باید ذاتی باشد تا اینکه برهان مناسب باشد و الا اگر غریب باشد و ربطی به موضوع نداشته باشد، نمیتواند مناسب برهان باشد و برهان، آن وقتی برای شیء هست که از حیث هوهو در نظر گرفته شود و إلا نیست.
این غایت چیزی است که ما از کتب بوعلی در جاهایی که مظان ذکر مطلب بود نگاه کردیم و یافتیم. هرچند ممکن است کسی بتواند با غور دقیقتر، بیش از این را در کلمات ایشان پیدا کند.
بررسی برهان مستفاد از کلمات ابن سینا
اولاً: بر فرض قبول فرمایشات جناب بوعلی، آیا این عبارات، دالّ بر مطلب است که در هر علمی از عوارض ذاتیه موضوع بحث میشود؟ خیر؛ چون ایشان اینجا میفرماید: در برهان حدّ اوسط باید از عوارض ذاتیه باشد، در حالی که این ربطی به موضوع علم ندارد. بحث ما درباره عوارض موضوع علم است و اینکه محمولهای مسائل علم باید از عوارض ذاتی باشد، دلالتی بر لزوم ذاتی بودن عوارض نسبت به موضوع علم ندارد.
ثانیاً: در مورد خود این فرمایشات هم حرف داریم؛ کجا و به چه دلیل در برهان حتماً محمول باید چیزی باشد که بر شیء از جهت هوهو بار میشود و حتی جزء داخلی اعم نباشد؟! مگر نه این است ـ البته با تسامح میگوییم ـ که ایشان میفرمایند برهان باید از مقدمات ضروری و کلی و یقینی تشکیل شده باشد؟ ما میتوانیم چنین برهانی را تشکیل دهیم و هیچ مشکلی هم ندارد، با اینکه عرض در حدّ وسط برهان، به نظر جناب بوعلی عرض غریب است. مثلاً میتوانیم بگوییم: «کلّ انسانٍ حیوانٌ» و «کلّ حیوانٍ ماشٍ» (به معنای داشتن قوه مشی) و نتیجه بگیریم: «کلّ انسانٍ ماشٍ». آیا این قضیه از حیث ضرورت، کلیت و یقینی بودن مشکلی دارد؟! توضیح بیشتر در بررسی فرمایش علامه طباطبایی قدس سره خواهد آمد ان شاء الله.
پس با کمی تأمل معلوم میشود که اصل این حرف تمام نیست. بله میتوان علی نحو مواضعه گفت ولو عرض داخلی است ولی چون جزء اعم است ما نمیخواهیم از آن در کتاب برهان در فلان علم از آن بحث کنیم. این مواضعه است و عیبی ندارد، ولی اینکه باید حتماً اینچنین نباشد هیچ برهانی تا کنون بر آن حتی در مورد خود قضیه مقدمات برهان وجود ندارد، چه رسد از حیث موضوع علم.
پس در کلمات جناب بوعلی چیزی که به درد اثبات عارض ذاتی بودن موضوع در علوم بخورد پیدا نکردیم جز دو عبارت، که گفتیم: اولاً مربوط به اینجا نیست، ثانیاً در مورد خودش هم درست نیست.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰