بحث اشتراک (جلسه ۸۸)
تقریرات درس خارج اصول
آیت الله سیّد محمّدرضا مدرّسی طباطبایی یزدی دامت برکاته
دوره سوم، سال اول، جلسه هشتاد و هشتم (۱۳۹۸/۰۲/۰۳)
قول چهارم: وجوب اشتراک
به عدهای نسبت داده شده که قائلاند وقوع اشتراک واجب است و به تعبیر جناب آخوند رحمه الله «ربما توهم وجوب وقوع الاشتراک». در مورد وجه این قول گفتهاند: معانی موجود غیر متناهی است، اما الفاظی که از حروف الفبا تشکیل میشود متناهی است؛ زیرا فرضاً الفبای عربی حداکثر ۳۰ حرف است که الفاظ مرکّب از اینها محدود است. پس چگونه آن معانی غیر متناهی با این الفاظ متناهی ادا شود؟! بنابراین چارهای نیست که تعدادی از معانی را با لفظ واحد ذکر کنیم و این عبارهٌ اخرای «وجوب اشتراک» است.
اشکالات آخوند رحمه الله به قول چهارم
آخوند رحمه الله چهار وجه برای ردّ این قول ارائه میکند.
جواب اول: وضع هم متناهی است
آخوند میفرماید فرضاً معانی غیر متناهی باشد، وضع هم باید غیر متناهی باشد؛ زیرا هر معنایی یک وضع میخواهد. اما چه کسی این وضعهای نامتناهی را انجام میدهد؟ چه کسی قدرت دارد خصوصاً در زمان متناهی، این وضعهای غیرمتناهی را انجام دهد؟!
برای هیچ واضعی نمیتوان چنین قدرتی تصور کرد. لذا معلوم میشود اصل این استدلال غلط است؛ چون اساساً وضع برای معانی غیر متناهی امکان ندارد، در نتیجه اشتراک واجب نخواهد بود.
جواب دوم: موارد ابتلا و نیاز به لفظ، متناهی است
فرضاً واضع خداوند متعال باشد که قدرتش غیر متناهی است و میتواند برای غیر متناهی وضع کند ـ هرچند همین نیز محلّ بحث است ـ این اوضاع غیر متناهی را چه کسی به کار میبرد؟! وضع برای این است که من و شما الفاظ را در محدودهای که مورد ابتلای ماست بهکار ببریم، اعم از زمین و آسمان و جنگل و دریا و حیوان و انسان و انواع موجودات مختلف که همه اینها متناهی است. پس آنچه از وضع که مورد نیاز بشر است متناهی است و فرضاً یکسری معانی نامتناهی در عالم ماورای طبیعت باشد یا حتی اگر فرضاً در عالم طبیعت، معانی بیشماری باشد و مثلاً در دل فلان اقیانوس موجودات ذرهبینی فراوانی باشد یا در فضا پدیدههای غیر متناهی وجود داشته باشد که هیچکس برخوردی با آن ندارد، لامحاله ربطی به انسانها ندارد تا نیاز به وضع لفظ برای آن باشد.
جواب سوم: معانی غیر متناهی تحت عناوین کلی متناهی، قابل جمع است
حتی اگر معانی مورد ابتلا غیر متناهی باشد، چه لزومی دارد برای هر معنایی که جامعی بین آن معنا و غیر آن وجود دارد، یک اسم جدا وضع شود، بلکه میتوان عنوان مشترکی وضع کرد که شامل مصادیق شود. فرضاً مگر باید هر بزغالهای اسم جداگانهای داشته باشد و مثلاً این بزغاله اسمش فلان چیز باشد، آنیکی فلان اسم و هکذا؟! درحالیکه میتوانیم عنوان مشترکی برای همه آنها وضع کنیم و به همه آنها بگوییم «بزغاله» و حتی اگر در جایی بخواهیم بزغاله خاصی را تفهیم کنیم، با تعدد دال و مدلول این کار را انجام میدهیم، مثل «بزغاله سفید» یا… و نیاز به وضع جدید نیست.
پس اینطور نیست که هر فردی از این معانی غیر متناهی یک اسم لازم داشته باشد، بلکه میتوان یک اسم کلی برای تعدادی از آنها وضع کرد. البته نه خیلی کلی که هیچ دردی را دوا نمیکند، مثل شیء، حیوان مطلق و… بلکه به اندازهای که رفع احتیاجات کند.
چنین چیزی معقول است و کسی نمیتواند بگوید این معانی کلی غیر متناهی است. بله، مصادیق آنها غیر متناهی است، اما مهم این است که عناوین وضع شده متناهی هستند و نیاز به الفاظ غیر متناهی نیست.
جواب چهارم: استفاده از مجاز در کنار الفاظ متناهی
آخوند رحمه الله در نهایت میفرماید: فرضاً با همه اینها بازهم لفظ کم داشته باشیم، از مجاز هم میتوان کمک گرفت و کمبودهایمان را با مجاز جبران میکنیم.
البته ایشان در آخر میفرماید: «فافهم» که ظاهراً نکتهاش این است که به هر حال مجاز هم محدود است و لذا اگر اصل برهان را بپذیریم که معانی غیر متناهیاند و الفاظ متناهی هستند، با مجاز هم مشکل حل نمیشود؛ زیرا امکان مجاز نیز متناهی است و همه جا علاقه مصححه بین هر لفظی با هر معنای مجازی وجود ندارد، بلکه موارد آن محدود است و دردی را دوا نمیکند. بله، میتوان گفت با مجاز، مقداری از مشکل حل میشود، ولی اصل اشکال را رفع نمیکند.
بررسی و نقد اساس قول چهارم
به نظر میآید یکی از اشکالات خوب و مناسب که چهبسا مرحوم آخوند با «فافهم» اشاره به آن داشته، این است که چه کسی گفته ترکیب الفاظ، محدود و متناهی است؟! بلکه الفاظِ ترکیبی هم مثل اعداد است که حدّ یقف ندارد و میتوان تا بینهایت عدد درست کرد. بله، بعض مراتب عدد اسم هم دارد مثل «صفر» تا «نُه»، ولی اکثر مراتب آن دیگر یک اسم خاص ندارد و مثلاً میگویند: «هزار و صد و پانزده» و حتی در عربی که ده و صد و هزار اسم دارد، اما «هزار هزار» دیگر اسم ندارد و نمیگویند «میلیون» بلکه میگویند: «الف الف» و همینطور بهجای «میلیارد» میگویند: «الف الف الف».
به همین صورت در الفاظ هم میتوان این کار را کرد؛ چراکه اولاً: گرچه حروفی که میتوان با آنها کلمه ساخت حدود ۳۰ حرف است، ولی ترکیبات آن سرسامآور میشود و تعداد آنها فوقالعاده زیاد است. به عنوان مثال از سه حرف «ش»، «ع» و «ر» چقدر کلمات مختلف وضع شده است، مثل عرش، شرع، شعر، عشر، رعش و… و بهعلاوه باز هم میتوان کلمات دیگری با آنها درست کرد، مثل «رشع» که ظاهراً برای معنایی وضع نشده و مهمل است.
ثانیاً: هر کدام از این کلمات باز از لحاظ حرکات میتواند چند صورت داشته باشد، مثل شَعر، شُعر شِعر، شَعَر، شَعِر، شُعُر و… که بعضی از آنها برای معنایی وضع شده و بعضی هم وضع نشده است.
ثالثاً: با ترکیب چند کلمه با یکدیگر، مثل اعداد میتوان بینهایت کلمه مرکّب ساخت. بله، اگر تعداد حروف یا کلمات خیلی زیاد شود ممکن است سنگین و ثقیل باشد.
بنابراین در عالم الفاظ نیز مانند اعداد، با انواع و اقسام حروف و حرکات و با جابجا کردن آنها و تغییر تعداد حروفی که باهم جمع میشوند و همچنین با ترکیب دو یا چند لفظ با یکدیگر، میتوان بیشمار لفظ ساخت و تعداد آنها فوقالعاده زیاد میشود.
و اساساً عالم طبیعت با این همه موجودات مختلف و بیشمار، بنابر گفته فیزیکدانان از سه ذره پروتون، نوترون و الکترون تشکیل شده و همه تفاوتهای موجودات، ناشی از آرایش اتمی عناصر و نحوه قرار گرفتن این سه ذره در اتمها و سپس نحوه ترکیب این اتمهاست که مولکولهای متعدد و مختلف را میسازد و ترکیب اینها در نهایت این همه تنوع در عالم بهوجود آورده است. همچنین پردازش رایانهها که اینهمه گسترده شده و کاربردهای بیشماری در همهجا پیدا کرده است، همگی تنها بر اساس «صفر» و «یک» است.
بنابراین معلوم شد اصل این حرف که الفاظ متناهیاند، حرف غلطی است و اینکه میبینیم الفاظ از لحاظ ترکیب محدودند به این خاطر است که فعلاً بیشتر از این نیاز نداریم، و إلا مثل اعداد میتوان تا بینهایت جلو رفت و کلمات بیشماری ساخت.
همچنین جوابهای اول، دوم و سوم آخوند رحمه الله نیز واقعاً درست است و اولاً: برفرض که معانی غیرمتناهی باشد، میدانیم که واضع بشر است و قدرت وضعِ غیر متناهی ندارد. ثانیاً: الفاظ نامتناهی نیاز نیست و کسی هم نمیتواند از آن استفاده کند. ثالثاً: میتوان عناوینی برای معانی کلی وضع کرد و الزامی نیست که برای هر معنای جزئی، لفظ جدایی وضع کنیم.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰