مبحث انشاء و إخبار (جلسه ۵۲)
تقریرات درس خارج اصول
آیت الله سیّد محمّدرضا مدرّسی طباطبایی یزدی دامت برکاته
دوره سوم، سال اول، جلسه پنجاه و دوم (۱۳۹۷/۱۰/۱۸)
انشاء و إخبار
مبحث انشاء و اخبار، بحث مهمی است که اثرات فقهی و حقوقی متعددی بر آن مترتب است. ما ابتدا فیالجمله انشاء و إخبار را معنا میکنیم و سپس به تحلیل مطلب میپردازیم.
معنای لغوی و اصطلاحی إخبار
معنای إخبار روشن است و در فارسی از آن، به «خبر دادن» تعبیر میشود. جملات إخباری هم یعنی جملاتی که با آن خبر میدهیم و اصطلاح خاصی نیست، بلکه همان معنای لغوی مراد است. اما معنای انشاء در لغت و اصطلاح به این روشنی نیست و احتیاج به بحث دارد.
معنای لغوی انشاء
انشاء در لغت به معنای «ایجاد حقیقی» است و «أنشأ الخلق إنشاءً»، «أنشأه»، «أنشأ سبع سموات» و نظیر این تعابیر، به معنای ایجاد حقیقی است؛ یعنی چیزی را از کتم عدم به عالم وجود بیاورند و آن چیز موجود شود. البته مقصود از وجود، «وجود حقیقی» است که شامل وجود ذهنی هم میشود، نه خصوص وجود خارجی؛ چون وجود ذهنی هم در موطن خود دارای حقیقت است، گرچه آثار آن با وجود خارجی فرق دارد و در عین حال، هردو از مراتب وجود است؛ مثلاً اثر وجود خارجی آتش، سوزاندن است و اثر وجود علمی و ذهنی آن، آگاهی صاحب ذهن بر این آتش است؛ چنانکه در فلسفه گفته میشود که خاصیت وجود ذهنی این است که جهلزدایی کرده و صاحب ذهن را عالم به آن مفهوم میکند.
معنای اصطلاحی انشاء
بیان شد که انشاء در لغت، به معنای «ایجاد حقیقی» است. منتها مقصود از انشاء اصطلاحی که در صرف و نحو و معانی و بیان، حقوق، اصول فقه و… بهکار میرود ایجاد حقیقی نیست و فرضاً وقتی میگویند: «فلان جمله انشائی است» یا «شارع فلان چیز را انشاء کرد» یا … به این معنا نیست که «آن جمله، موجودی را در ذهن یا خارج ایجاد میکند» یا «شارع، وجود خارجی یا ذهنی به آن چیز داد»؛ بلکه چیز دیگری مراد است.
مثلاً وقتی گفته میشود: «فلانی زوجیت را انشاء کرد» زوجیت یک نوع رابطه اعتباری بین زن و مرد بیگانه است که با إنشاء یک عقد، بین آنها برقرار میشود و اسمش را «زوجیت» میگذارند، ولی یک وجود ذهنی یا خارجی ندارد؛ یعنی این زن و مرد، بعد از اینکه عقد خواندند، تکویناً هیچ تفاوتی با قبل از عقد خواندن ندارند و اگر طلاق هم بدهند تفاوتی تکوینی پدید نمیآید؛ زیرا بهواسطه آن انشاء نه چیزی به مرد و زن اضافه میشود و نه چیزی از آنها کم میشود. برخلاف زوجیت تکوینی که طرفین تکویناً به هم مرتبطاند و حتی در زوجیت صناعی، نظیر زوجیت بین دو لنگه در، یک نوع سازگاری با هم دارند و میگوییم این دو لنگه یک زوج واحد است، اما در زوجیت انشائی چنین چیزی وجود ندارد.
پس انشاء اصطلاحی، غیر از انشاء تکوینی و لغوی است و مُنشأ آن غیر از وجود تکوینی، اعم از ذهنی و خارجی است. لذا مهم این است که ببینیم حقیقت این انشاء و لباب آن چیست؟ همچنین باید ببینیم حقیقت مُنشأ آن چیست؟ مثلاً زوجیتی که بین فلان مرد و زن انشاء شده است، قطعاً وجودی در خارج نیست و مثل وجود ذهنی آتش هم نیست که همان ماهیت خارجی در ذهن آمده باشد و مجهولی از این عالم را از ذهن زدوده باشد. پس حقیقت این زوجیت چیست؟ و همینطور ملکیت، رقّیت و سایر مفاهیمی که از این قبیل است.
نظریات اصلی در حقیقت انشاء
از قدیم بحث إنشاء و إخبار مطرح بوده و تلاشهای زیادی انجام شده تا بفهمند حقیقت إنشاء چیست و نظریات متفاوتی در این زمینه ابراز شده است، ولی میتوان گفت همه این نظریات، به سه نظر اصلی برمیگردد.
۱. نظر مشهور: معروف بین اهل فن در صرف و نحو و اصول و… از قدیم، این است که: الانشاء ایجاد المعنی باللفظ اعتباراً؛ انشاء این است که معنایی را فقط با لفظ ایجاد کنیم، منتها نه تکویناً و نه ذهناً، بلکه در عالم دیگری که از آن به «عالم اعتبار» تعبیر میشود. بررسی این نظر را به آخر بحث موکول میکنیم.
۲. نظر محقق اصفهانی رحمه الله: اصل این نظر در کلام منطقیون و فلاسفه است و بهنظر میآید که محقق اصفهانی رحمه الله اساس آن را از آنها اخذ کرده، با فکر خود پرورش داده و به صورت نظریهای در مقابل مشهور ارائه داده است. بهطور خلاصه ایشان برخلاف مبنای مشهور که انشاء را ایجاد معنا با لفظ میدانند، میفرماید: انشاء یعنی وجود یافتن معنا به لفظ، که توضیح آن خواهد آمد.
۳. مبنای محقق ایروانی و سید خویی رحمهما الله: اصل این مبنا تا آنجا که ما میدانیم، از محقق ایروانی رحمه الله است و سید خویی رحمه الله آن را پسندیده و قدری پرورش داده و تصرفاتی در آن کرده است. این مبنا میگوید: انشاء، ابراز امر نفسانی است؛ یعنی انسان ابتدا چیزی را در نفس اعتبار میکند و سپس آن را ابراز میکند.
نظریه محقق اصفهانی رحمه الله در حقیقت انشاء
محقق اصفهانی رحمه الله در سه جا این بحث را مطرح کرده است؛ دو جا در کتاب نهایه الدرایه؛ در بحث وضع و نیز بحث طلب و اراده و یکی هم در الاصول علی النهج الحدیث که بیانگر آخرین نظرات ایشان است. مجموع فرمایشات ایشان در این سه جا، چنین است:
مقدمه: تبیین وجودات چهارگانه برای ماهیات و مفاهیم
محقق اصفهانی رحمه الله با الهام از کلمات منطقیون و فلاسفه میفرماید: هر ماهیت و مفهومی میتواند چهار وجود داشته باشد، که دو تا از آنها حقیقی است و دو وجود، بالعرض و مجازی است؛ بدین صورت که:
دو وجود حقیقی برای ماهیت و مفهوم داریم؛ یکی وجود حقیقی خارجی است، نظیر وجود آتش در عالم خارج که نور، گرما و آثار دیگری در خارج دارد. دیگری وجود حقیقی ذهنی است، نظیر وجود ذهنی همان آتش که وقتی شما آن را تصور میکنید، به ذهن میآید و در همان عالم ذهن حقیقت داشته و واقعاً وجود دارد، اما اثر وجود خارجی را ندارد، بلکه اثرش این است که جهل به آتش را از صاحب ذهن میزداید و او را عالم به حقیقت آتش میکند.
ولی ماهیات و مفاهیم، دو وجود دیگر هم دارند که مجازی و بالعرض است: یکی وجود لفظی و دیگری وجود کتبی، مثل لفظ نار و کلمه مکتوب نار که وجود لفظی و کتبی برای همان ماهیت آتش هستند، منتها ایندو، وجود حقیقی آتش نیستند، بلکه وجود بالعرض و مجازی هستند.
توضیح آنکه: مثلاً وقتی گفته میشود: «نار» این لفظ حقیقتاً و بالذات، وجود یک عرض است؛ یعنی در حقیقت ارتعاشات صداست که به گوش ما میرسد و به حسب فلسفه ارسطویی «کیف مسموع» است، ولی بالعرض وجود برای آتش است و به تعبیر دیگر، وجود لفظی آتش است. کما اینکه وقتی روی کاغذ مینویسیم: «نار» آن نیز بالذات وجود عرض است؛ یعنی در حقیقت کیف مُبصَر است، اما بالعرض وجود برای آتش است که به آن وجود کتبی آتش میگویند.
پس هر ماهیت و مفهومی چهار وجود میتواند داشته باشد؛ دو وجود حقیقی که یا خارجی و یا ذهنی است و دو وجود مجازی که یا لفظی است یا کتبی.
عدم قابلیت انشاء برای ایجاد معنا به هیچیک از انحاء وجود
محقق اصفهانی رحمه الله با توجه به این مطلب میفرماید: انشاء در حقیقت، تحقق وجود مجازی معناست و نباید به اشتباه تصور کرد که انشاء «ایجاد معنا به لفظ» است، چه ایجاد حقیقی و چه ایجاد بالعرض و مجازی؛ زیرا ما غیر از وجود حقیقی و مجازی، وجود دیگری نداریم و با انشاء نمیتوان وجود حقیقی و حتی وجود مجازی ایجاد کرد؛ چون [لفظ نمیتواند موجد هیچیک از وجودات باشد، بلکه] هرکدام از اینها علل و عوامل خودش را دارد.
توضیح آنکه: مثلاً وقتی گفته میشود: «نار» معلوم است که با این لفظ، آتشی در خارج پیدا نمیشود؛ چون آتش در خارج، عوامل و شرایط خود را نیاز دارد تا پدید آید و بسوزاند، درحالیکه با لفظ نار چنین آتشی پیدا نمیشود. همچنین با لفظ «نار» در ذهن هم آتش پیدا نمیشود و هرچند با گفتن این لفظ، معنای آتش به ذهن میآید، ولی این وجود ذهنی آتش، بهوسیله لفظ نار پیدا نشده است، بلکه ناشی از وضع و علامتگذاری اعتباری است که در بحث وضع توضیح دادیم. پس در حقیقت با لفظ، ایجاد معنا در خارج و ذهن نمیشود، بلکه هرکدام علل خودش را دارد.
همچنین معلوم است که لفظ «نار» موجِد وجود بالعرض (وجود لفظی و کتبی) هم نیست؛ زیرا عامل ایجاد کننده وجود لفظی، حرکت تارهای صوتی است [و لفظ، خودِ آن وجود لفظی است نه موجِد آن. هکذا وجود کتبی نیز بهوسیله کتابت پدید میآید، نه لفظ.]
بنابراین بههیچوجه نمیتوان با لفظ، معنا را ایجاد کرد، به این صورت که لفظ، علت وجود معنا به هریک از صور چهارگانه باشد، بلکه لفظ خودش وجود آن معناست، منتها وجود بالعرض و مجازی است و گویا معنا به این لفظ وجود پیدا میکند؛ یعنی همچنانکه ماهیت آتش به وجود خارجی یا وجود ذهنی آن حقیقتاً تحقق مییابد، به وجود لفظی هم مجازاً موجود میشود و حقیقت انشاء، تحقق وجود مجازی و بالعرض معناست و نه چیز دیگر.
فرق بین إخبار و إنشاء: وجود قصد حکایت در إخبار، بر خلاف إنشاء
محقق اصفهانی رحمه الله سپس میفرماید: اگر گفته شود که إخبار هم همین است، میگوییم: بله؛ اتفاقاً حرف ما همین است که انشاء و إخبار از این حیث فرقی باهم ندارند و إخبار هم وجود لفظی معناست؛ یعنی وقتی میگوییم: «زیدٌ جاء»، «بکرٌ قائمٌ» یا … میخواهیم معنا را در لفظ مجسم کنیم و تحقق وجود بالعرض معناست؛ یعنی لفظ اگرچه بالذات وجود کیف مسموع است، ولی بالعرض وجود آن معناست؛ یعنی وجود لفظی «مجیء زید»، «قیام بکر» و… .
لذا این سؤال پیش میآید که پس فرق بین إنشاء و إخبار در چیست؟! ایشان میفرماید: فرق ایندو در آن است که در إخبار، قصد و غرض حکایت وجود دارد، ولی در انشاء غرض حکایت وجود ندارد. یعنی وقتی کسی إخبار میکند و مثلاً میگوید: «زیدٌ قائمٌ» میخواهد بگوید که ماورای این لفظ، چیزی هست که ما با این لفظ (زیدٌ قائمٌ) از آن خبر میدهیم، ولی در انشاء چنین نیست و حکایت در آن معنا ندارد. درعینحال، مفاد هر دو، «تحقق وجود معنا به لفظ» است.
توضیح بیشتر فرق بین إنشاء و إخبار از حیث انواع جملات إنشائی
محقق اصفهانی رحمه الله در توضیح بیشتر مطلب میفرماید: جملات إنشائی دو قسماند؛ بعض جملات، مشترک بین انشاء و اخبارند، مثل «بعت» و بعضی هم مختص انشاء هستند، مثل «إضرب»، «قُم» و امثال اینها. ایشان میفرماید فرق هر دو قسم إنشاء با إخبار، در عدم قصد حکایت است، منتها تفاوتی با هم دارند. سپس ایشان فرق إنشاء با إخبار را در هریک از جملات مشترک و مختص به تفصیل بیان میکند تا روشن شود که تفاوت جملات مشترکه و مختصه إنشاء در چیست.
الف) فرق إخبار با إنشاء در جملات مشترکه
محقق اصفهانی رحمه الله میفرماید: الفاظی که مشترک بین إخبار و إنشاء هستند، چه استعمال انشائی شوند و چه استعمال إخباری، فرقی از حیث وضع ندارند و هر دو مفید وجود مجازی و بالعرض (وجود لفظی) هستند. پس جهت انشائیت و إخباریت از موضوعٌلهِ این الفاظ خارج است، بلکه با قرائن خارجی فهمیده میشود و اینکه کجا انشاء است و کجا إخبار، از شؤون استعمال است، نه وضع.
فرضاً «بعتُ» انشائی در حقیقت، تحقق وجود لفظی برای «نسبت ایجادیه بین ملکیت، متکلم و مخاطب» است؛ یعنی متکلم میخواهد ملکیت خود را به مخاطبش منتقل کند و برای او ایجاد کند و بهوسیله «بعتک» این معنا را که صرفنظر از کلام درک میشود، با لفظ محقق میکند و میگوید چنین نسبتی هست.
«بعت» إخباری هم همان نسبت را بیان میکند؛ یعنی نسبتی که بین متکلم و ملکیت موجود است، ولی نسبت را به عنوان حکایت میخواهد بیان کند. مثلاً جمله إخباری «بعتُ زیداً هذا الکتاب» یعنی منِ متکلم، مملّکیت را بالعرض و لفظاً وجود دادم به قصد اینکه حکایت از آن نسبتی کنم که صرفنظر از کلام من وجود دارد. ولی در «بعتُ» انشائی، متکلم فقط و فقط، وجود لفظی به این نسبت میدهد، بدون اینکه قصد حکایتی داشته باشد.
پس إخبار یا إنشاء بودن، از شؤون وضع و موضوعٌله در جملات مشترکه نیست، بلکه از حالات و قرائن خارجی فهمیده میشود و اینچنین نیست که داخل در معنا باشد.
بله، در إخبار، قصد حکایت هست و فقط تحقق وجود لفظی نیست، ولی قصد در موضوعٌلهِ إخبار نیست، بلکه از باب این است که حکایت، از افعال اختیاری است و هر فعل اختیاری احتیاج به قصد دارد.
خلاصه آنکه: در عبارات مشترک بین انشاء و إخبار، هیچ فرقی نیست مگر از حیث اقل و اکثر؛ یعنی انشاء اقل است و فقط وجود لفظی معناست، اما در إخبار علاوه بر وجود لفظی معنا، قصد حکایت هم هست که البته خارج از موضوعٌله آن است و از قرائن خارجی فهمیده میشود.
ب) فرق انشاء و إخبار در جملات مختص به إنشاء
محقق اصفهانی رحمه الله در مورد جملات مختص به انشاء که نمیتوان آن را به جای إخبار بهکار برد، مثل «إضرب»، «قُم» و… میفرماید: در آنجا نیز مفاد انشاء، تحقق وجود لفظی معناست. مثلاً وقتی کسی میگوید: «إضرب» بعث مخاطب به ضرب را در قالب یک نسبت سه ضلعی بین آمر، ماده (ضرب) و مخاطب تصور کرده و برای اینکه به این بعث نسبی یا نسبت بعثیه وجود بدهد، میگوید: «إضرب». پس انشاء با جملات مختص نیز چیزی غیر از تحقق وجود لفظی برای معنا نیست و حیثیت حکایت هم ندارد؛ چون این قسم (جملات مختص إنشاء) اساساً نمیتواند حکایتگر باشد، بهخلاف إخبار که حکایتگر است.
برای توضیح بیشتر، مانحنفیه را به خارج تشبیه میکنیم. فرضاً اگر کسی زید را عملاً به کاری تحریک کند و مثلاً او را با دستش به بیرون اتاق هل دهد، میگویند: «حرّکه الی خارج الحجره و بعثه الی الخروج». در این عمل خارجی، یک «باعث» داریم، یک ماده که «خروج» است و یک فرد که «مبعوث» است.
در اینجا آنچه حقیقتاً به معنای اسمی مورد توجه است، خروج زید از اتاق است، ولی آن نسبتی که بین شخص و ماده خروج و زید هست، معنایی است که مورد غفلت است؛ یعنی تفصیلاً مورد توجه نیست، بلکه آلی است و وجودی هم جز به همان فعل شخص ندارد؛ یعنی اگر صرفنظر از آن عمل کنیم، دیگر نسبت بعثیه وجود ندارد و مادامی که این بعث خارجاً محقق نشود، نسبت بعثیهای نیست.
ایشان میفرماید: همین بعث خارجی را میتوان با انشاء انجام داد؛ یعنی بهجای اینکه زید را به بیرون هل دهد، میگوید: «اُخرُج» و آن نسبت تکوینیه را که با هل دادن محقق میشد، با انشاء محقق میکند. پس إنشاء به منزله عمل خارجی است و همانطور که بعث خارجی، وجودی غیر از فعل شخص ندارد، نسبت بعثیه انشائی هم وجودی جدای از لفظ آمر ندارد. [از طرفی گفتیم مقصود بالاصاله، خروج است و نسبت بعثیه فقط آلت برای تحقق خروج است،] پس اساساً مفاد انشاء (نسبت بعثیه) مورد لحاظ استقلالی نیست [و مطابَقی در خارج ندارد تا از آن حکایت کنیم،] بلکه مثل عمل هل دادن است که اصلاً مورد غفلت است. پس «إضرب» وجود لفظی معناست؛ نه بیشتر.
ج) نتیجه: تفاوت جملات مختصه با جملات مشترکۀ انشاء
از آنچه بیان شد، تفاوت جملات انشائی مشترک و مختص روشن میشود:
در جملات انشائی مشترک، از آنجا که طبق مبنای ایشان، إنشاء و إخبار به یک معناست و فقط در إخبار، قصد حکایت اضافه میشود، لهذا میفرماید تقابل انشاء و إخبار در جملات مشترکه، از باب «عدم و ملکه» است؛ یعنی جمله انشائیه ولو إخباری نیست، ولی بهگونهای است که شأنیت حکایت را دارد و لذا میتواند إخباری باشد، مثل عدم البصر در جایی که بصر میتواند باشد.
اما در جملات مختص انشاء، تقابل بین اخبار و انشاء از باب تقابل سلب و ایجاب است؛ یعنی مثل جملات مشترکه نیست که در عین إخبار نبودن، شأنیت اخبار را دارد؛ زیرا چنانکه بیان شد انشاء به جملات مختص، صرف بعث است و بهگونهای است که حکایت در آنها معنا ندارد، در نتیجه اصلاً شأنیت إخبار کردن را ندارد. لهذا ایشان میفرماید: تقابل بین اخبار و انشاء در جملات مشترک تقابل عدم و ملکه است، اما در جملات مختص تقابل سلب و ایجاب است.
عدم نقض فرمایشات ایشان در جملات مختص، با تبدیل جمله إنشائی به خبری
محقق اصفهانی رحمه الله در إنشاء به جملات مختص فرمودند که مفاد مثل «إضرب» فقط همان نسبت بعثیه است که یک عمل انشائی است و نمیتواند حکایت از چیزی باشد.
ایشان در ادامه برای دفع اشکال مقدر میفرمایند: ممکن است کسی از همین نسبت بعثیه خبر دهد و بگوید: «إنی بعثتُه الی الخروج». اما این نقض بر حرف من نیست؛ زیرا اینجا در حقیقت، معنای حرفی به معنای اسمی تبدیل شده و جمله خبری شده است. نقض بر من، این است که خود آن نسبت بعثیه بتواند إخبار باشد، ولی شما در اینجا ابتدا معنای حرفی نسبت بعثیه را تبدیل به معنای اسمی کردید و بعد گفتید: إنی بعثتک الی الخروج. پس این حرف، نقض بر کلام من در جملات مختص به إنشاء نیست.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰