صحیح و اعم (جلسه ۱۰)
تقریرات درس خارج اصول
آیت الله سیّد محمّدرضا مدرّسی طباطبایی یزدی دامت برکاته
دوره سوم، سال دوم، جلسۀ دهم (۱۳۹۸/۰۷/۰۷)
جامع سوم از محقّق عراقی رحمه الله: جامع وجودی برآیند مراتب وجودی مقولات نماز
محقّق عراقی رحمه الله هرچند خیلی اهل فلسفه نیست و صبغۀ فلسفی ندارد، ولی در اینجا با ذهن فعّال و نقّاد خود، پا به میدان گذاشته و جامعی تصویر کرده که کاملاً صبغۀ فلسفی دارد. ایشان با الهام از کلمات محقق اصفهانی رحمه الله و با اتّکال به مبانی اصاله الوجود و حکمت متعالیه خواسته جامعی درست کند که به نوعی اشکالات مرحوم اصفهانی بر صاحب کفایه را جواب دهد. لذا جامعی تصویر کرده که نه مقولی است، نه جامع ترکیبی و نه جامع انتزاعی از سنخ انتزاعیاتی که قبلاً ذکر شد. حال باید دید آیا جامع ایشان، جامهٔ وجود بر تن میکند یا نه.
عدم صحت جامع مقولی، ترکیبی و انتزاعی برای نماز
این بزرگوار قبول دارد که جامع میان افراد نماز نمیتواند جامعی مقولی باشد؛ زیرا شکّی نیست که «صلات» از مقولات متعدّد تشکیل شده و حتّی یک فرد از نماز حاوی مقولات متعدّد است؛ ازجمله مقولۀ کیف، مقولۀ وضع و مقولۀ اضافه ـ که ایشان اضافه میکند ـ پس موضوعٌلهای «صلات» نمیتواند مقولهای واحد باشد. همچنین نمیتوان مقولهای فوق این مقولات تصوّر کرد و آن را جامع دانست؛ زیرا فرض شده این مقولات، اجناس عالی و متباین بالذات هستند و بالاتر از آنها مقولهای نیست و گرنه دیگر اجناس عالی و متباین بالذات نبودند. پس جامع نمیتواند مقولی باشد.
همچنین جامع نمیتواند ترکیبی باشد؛ بدین صورت که بگوییم از ترکیب چند مقوله جامع به دست میآید؛ زیرا هر تعداد اجزائی را که محقِّق «صلات» بدانیم، میبینیم در جای دیگر با فقدان برخی از آنها باز «صلات» صادق است. پس معلوم میشود ترکیب معیّنی نمیتواند مسمّای «صلات» باشد.
جامع انتزاعی به نحو معهود هم نمیتواند باشد؛ زیرا چنانکه گفتیم، اوّلاً خلاف وجدان است و ما وجدان میکنیم مسمّای «صلات» مفهوم انتزاعی یا منشأ آن بما هو مصداقٌ للمفهوم المنتزع نیست. ثانیاً بنابر برخی مبانی، لازم میآید در دوران بین اقلّ و اکثر احتیاطی شویم، با اینکه بیشتر اصولیون ـ از جمله خود جناب آخوند رحمه الله ـ قائل به برائت هستند.
منتها ایشان میفرماید: ما میتوانیم جامعی غیر از اینها فرض کنیم که محاذیر مذکور را نداشته و درعینحال در تمامی نمازهای صحیح موجود باشد و چهبسا کسی بتواند در نمازهای اعمّ نیز به همین نحو جامعی تصوّر کند.
جامعی وجودی که برآیند مراتب وجودی مقولات است
توضیح جامع مذکور به این صورت است که: گرچه نماز واحد یا نمازهای متعدّد و مختلف، از مقولات متباینی چون وضع، کیف، أین، اضافه، فعل و… تشکیل شدهاند، ولی بنابر اصاله الوجود، اثر برای وجود است و ماهیت کارهای نیست، بلکه تنها قالبی برای وجود است: إن الوجود عندنا اصیلٌ و اساساً اینکه مقولات، متباین و متفاوتاند، بهخاطر آن است که مراتب مختلفی از وجود دارند و رکوع، سجود، نیّت و… اسم برای هر یک از این مقولات به اعتبار وجودشان است. لذا وقتی این مقولات مختلف در نماز جمع میشوند، هر کدام به اعتبار وجودی که در آن سریان دارد و اثر وجودیاش، در نماز مؤثّر بوده و جزء صلات هستند و نماز هم که مجموعۀ اینهاست، دارای مرتبهای از وجود است که برآیند مراتب وجودی آنهاست و «صلات» اسم برای آن مرتبهٔ وجودی است.
بنابراین حقیقت صلات، مرتبهای از وجود است که در سلسله مراتب وجود، تعیّنی خاصّ دارد و حاصل از مقولات و حقایقی است که در نماز موجود است. این مرتبهٔ وجودی در همهٔ نمازهای صحیح وجود دارد و به اعتبار این مرتبه است که به هر نماز صحیحی حقیقتاً «صلات» اطلاق میشود. منتها این مرتبهٔ خاصّ وجودی، یک حداقل و یک حداکثری دارد و تشکیکی است؛ مانند بسیاری از مفاهیم تشکیکی دیگر، مثل سیاهی، شوری، ترشی، حرارت و… که مراتب مختلفی از حیث شدّت و ضعف دارند ولی همهٔ آن مراتب به یک اسم نامیده میشوند.
«صلات» هم اینچنین است و یک حقیقت حداقلی دارد که حاصل از ارکان نماز است و از آن مقولات خاصّ استفاده میشود؛ یعنی مقولاتی که موجب پدید آمدن آن مرتبهٔ وجودی خاصّ میشوند و در مسمّای «صلات» دخیلاند، به گونهای که اگر نباشند آن مرتبهٔ حداقلی پدید نمیآید و «صلات» صدق نمیکند. امّا خصوصیات و حدود این مقولات، دخیل در حقیقت «صلات» نیستند و نسبت به آنها ذات تشکیک است؛ یعنی چه باشند و چه نباشند، «صلات» صدق میکند، مانند تسبیحات اربعه، اذکار رکوع و سجود، و… . البته آن مرتبهٔ وجودی خاصّ، اینچنین نیست که با هر تشکیکی پدید آید و مثلاً شخص حاضر (غیر مسافر) بتواند نماز قصر بخواند، بلکه نوعی تناسب با مکلّفین هم باید باشد؛ به این معنا که اگر مکلّف حاضر باشد، با چهار رکعت حاصل میشود و اگر مسافر باشد با دو رکعت، یا اگر ساهی یا ناسی باشد بهگونهای است و اگر عالم و ذاکر باشد بهنحو دیگری است. پس شرایط مکلّفین نیز به نوعی در تحقّق آن مرتبهٔ وجودی دخالت دارد.
تنظیر «صلات» به لفظ «کلمه» و لفظ «جمع»
محقق عراقی رحمه الله میفرماید: وزان «صلات» نسبت به مقولاتی که پدیدآورندهٔ آن هستند (اجزاء و شرایط آن)، وزان لفظ «کلمه» نسبت به حروف است؛ زیرا کلمه یعنی «آنچه از اجتماع دو یا چند حرف با یکدیگر پدید میآید» که حداقلّ آن دو حرف است (بر فرض اینکه کمتر از دو حرف را کلمه نمیگویند) ولی در طرف کثرت محدودیتی ندارد و درعینحال نسبت به خصوصیات ـ نظیر اینکه بلند گفته شود یا آرام، در این مکان بیان شود یا در جای دیگر و… ـ لابشرط است. پس لفظ «کلمه» مفهومی تشکیکی است که قابل انطباق بر دو حرف و بیشتر است. یا لفظ «جمع» که به لحاظ مفهومش بر سه به بالا اطلاق میشود؛ یعنی حداقلّی دارد و مراتبی که مفهوم «جمع» بر همهٔ آنها منطبق میشود.
لفظ «صلات» هم اینچنین است که یک مرتبهٔ حداقلی دارد و مراتبی بالاتر که «صلات» بر همهٔ این مراتب به نحو تشکیک قابل انطباق است و چون ایشان فعلاً در مقام تصویر جامع برای نمازهای صحیح است، میفرماید باید آن مرتبهای از وجود حاصل شود که «ناهی از فحشا و منکر» یا «معراج مؤمن» است. لامحاله این جامع شامل نمازهای فاسد نمیشود، امّا میتوانیم لازمهٔ دیگری در نظر بگیریم که شامل نمازهای فاسد هم بشود، منتها فعلاً در صدد آن نیستیم.
خلاصهٔ کلام محقّق عراقی رحمه الله
خلاصه آنکه: محقّق عراقی رحمه الله میفرماید: حقیقت «صلات»، جامعی وجودی و مرتبهای خاصّ از وجود است که:
اوّلاً: در تحقّق آن مرتبه، از یک سلسله مقولات استفاده میشود و این مقولات در پیدایش آن مرتبه دخیلاند؛ یعنی آن جامع وجودی برآیند مراتب وجودیِ مقولاتی است که در نماز جمع شدهاند.
ثانیاً: مفهومی تشکیکی است و یک حداقلّی دارد که حاصل از ارکان است و نسبت به آنها بهنحو تواطی صدق میکند. ولی نسبت به خصوصیات متعدّد و گوناگونی که دارند بهنحو تشکیک صدق میکند؛ یعنی با وجود آنکه مرتبهٔ بالاتر سهم بیشتری داشته و مرتبهٔ پایینتر سهمی کمتر دارد، امّا بههرحال بر همه «صلات» صدق میکند؛ چون از این حیث، مفهومی تشکیکی است.
ثالثاً: از حیث افراد مکلّفین هم بهگونهای است که آن مرتبهٔ خاص وجودی از هر فردی حاصل نمیشود، بلکه نسبت به افراد مختلف ـ مانند ناسی و ذاکر یا حاضر و مسافر ـ فرق میکند و لذا مثلاً نمیتوان گفت «هر کسی میتواند نماز شکسته بخواند، هرچند مسافر نباشد».
رابعاً: لازمهٔ مشترک همهٔ این مراتب، آن است که «ناهی از فحشا و منکر»، «معراج مؤمن» و… باشد.
دو اشکال و پاسخ آنها
محقّق عراقی رحمه الله پس از بیان این مطالب در مقالات الأصول دو «إن قلت» و «قلت« مطرح میفرماید.
إن قلت اوّل: اینکه شما مفهوم «صلات» را به مفهوم «وجود» تشبیه کردید، گویا میخواهید بگویید مفهوم «صلات» با مفهوم «وجود» یکی است؛ چون شما گفتید این جامع وجودی است و به همان نحوی که مفهوم انتزاعی و اعتباری «وجود» دارای تشکیک و مراتب مختلف است، مفهوم «صلات» نیز ذات تشکیک و دارای مصادیقی با مراتب مختلف است.
قلت: خیر، اینچنین نیست و ما نگفتیم مفهوم «صلات» با مفهوم «وجود» یکی است، بلکه گفتیم «صلات» مرتبهٔ خاصی از وجود است که در محدودهٔ خاصی تشکیک دارد و این مرتبهٔ خاص، اخص از وجود است؛ چراکه «وجود» مفهوم عامّی است که مراتب گوناگون دارد و از هیولای اولی تا ذات اقدس الهی را شامل میشود، ولی ما تنها مرتبهٔ خاصی از آن را «صلات» دانستیم.
إن قلت دوم: طبق بیان شما «صلات» حصهٔ خاصّی از وجود میشود و این را دیگر نمیتوانید منکر شوید؛ چون شما گفتید «صلات» مرتبهٔ خاصّی از وجود است که ناشی از جمع بین مقولات متباین است و این معنایی جز حصهٔ خاصّ وجود ندارد. در نتیجه «صلات» با عنوان «حصهٔ خاصّی از وجود» یکی میشود. درحالیکه وجدان میکنیم ایندو باهم تفاوت دارد.
قلت: «صلات» از حیثی با عنوان «حصهٔ خاصّ» یکی است و از حیثی یکی نیست؛ به این بیان که: «حصهٔ خاصّ» مفهومی ترکیبی از «حصه» و «خاصّ» است، درحالی که «صلات» در انتقال اوّلی به ذهن، مفهومی بسیط است و با عنوان «حصهٔ خاصّ» تفاوت دارد، امّا با تعمّل عقلی حصهٔ خاصّی از وجود میشود. در واقع، تفاوت بین «صلات» و «حصهٔ خاصّ» نظیر تفاوت بین «انسان» و «حیوان ناطق» است؛ وقتی مفهوم «انسان» به ذهن سادهٔ عرفی القا میشود، مفهومی بسیط از آن فهمیده میشود، امّا ذهن پس از فعّالیّت با منشار عقلی آن را تجزیه و تحلیل میکند و میگوید: از دو جزء حیوانیت و ناطقیت تشکیل شده است. «صلات» هم اینچنین است و این هیچ مانعی ندارد و ضرری هم به بحث نمیزند.
توضیح آنکه: حدود و مقولات خاصّ تشکیل دهندهٔ نماز، بما هی مقوله و حدود، داخل در حقیقت «صلات» نیستند تا شما نقض کنید که پس «صلات» امری مرکّب میشود، بلکه این حدود و مقولات، دخالتشان تنها در مرتبهٔ تحقّق است؛ یعنی از آنجا که آن مرتبهٔ خاصّ وجودی در خارج بدون تحقّق این حدود و مقولات پدید نمیآید، ناچاریم این حدود و مقولات خاصّ را بیاوریم وگرنه اینها در حقیقتِ «صلات» دخالتی ندارند و تنها مشخِّصات فردی هستند که با این مشخِّصات، آن جامع وجودی حاصل میشود و اگر اینها نباشند، آن جامع وجودی حاصل نمیشود.
بنابراین میتوانیم از یک طرف «صلات» را همین حدود و مقولات خاصّ بدانیم و درعینحال از طرف دیگر، بگوییم «صلات» امری بسیط است؛ زیرا چنانکه گفتیم بازگشت این حدود و مقولات به مشخِّصات فردی است که داخل در حقیقت «صلات» نیستند؛ زیرا گفتیم حقیقت «صلات» آن حیثیت و مرتبهٔ وجودی و مفهومی انتزاعی است، نه این مقولات؛ هرچند اگر این مقولات هم نباشند، آن جامع وجودی حاصل نمیشود. این آخرین دفاعی است که محقّق عراقی رحمه الله از نظریهٔ خود انجام میدهد.
بررسی و نقد کلام محقّق عراقی رحمه الله
حقیقت آن است که هرچند محقّق عراقی رحمه الله بسیار تلاش کرده و هم خود ایشان در مقالات توضیح داده و هم مقرّرین ایشان رحمهم الله در تقریرات توضیحات زیادی دادهاند، امّا با معیارهای دقیق فلسفی و اصولی نمیتوان این مطالب را پذیرفت.
اشکال اوّل: از برآیند مقولات نماز، وجود جدیدی حاصل نمیشود
اینکه محقّق عراقی رحمه الله فرمود: «صلات، اسم مرتبهای از وجود است که برآیند مقولات متعدّد است، به اعتبار اینکه آنها هم مراتبی از وجود هستند» میپرسیم: آیا این برآیند، وجودی غیر از وجود آن مقولات دارد یا عین آنهاست؟ ظاهر حرف ایشان این است که غیر از وجود آنهاست، وگرنه اگر همانها باشد دیگر بسیط نمیشود، بلکه ضمیمهٔ چند وجود و مرکّب میشود، پس باید برآیندی از آنها باشد و وجودی غیر از آنها داشته باشد. درحالیکه باید گفت: از ترکیب چند وجود که اعتباراً کنار هم قرار گرفتهاند، بدون آنکه فعل و انفعال و ترکیب اتحادی بین آنها رخ دهد، حقیقتاً وجود دیگری حاصل نمیشود.
توضیح بیشتر آنکه: «صلات» از مقولات متعدّد تشکیل شده؛ از نیّت گرفته تا سلام، و هر کدام از این مقولات ـ طبق کلام محقّق عراقی رحمه الله ـ وجود متعیّن و متشخّصی برای خود دارد؛ مثلاً نیّت که کیف نفسانی است، هرچند در چیزهای دیگر اثر میگذارد امّا خودش یک وجود و حقیقت خاصّ دارد. قرائت نیز کیف مسموع است و آن هم وجود خودش را دارد؛ البته مقصود، مطلق قرائت نیست بلکه قرائتی که مشروط به نیّت قربت باشد. رکوع و سجود هم وضع خاصّ است و آنها نیز وجودهای خودشان را دارند. امّا از مجموع آنها وجود جدیدی که غیر از وجود آنها باشد و مرتبهاش متفاوت از هر یک از آنها و حاصل آنها باشد ـ چنانکه ظاهر کلام محقّق عراقی رحمه الله است ـ پدید نمیآید؛ زیرا «صلات» مرکّب اعتباری است؛ یعنی معتبِر، ده یا یازده جزء را در کنار هم ـ البته با حفظ آثار ـ فرض کرده و از این ده یا یازده جزء، وجود دیگری غیر از ترکیب اعتباری آنها پدید نمیآید.
بله، ممکن است این مقولات، در کنار یکدیگر اثر جدیدی پدید آورند که آن اثر جدید، معلول آنها و وجوداً متفاوت با آنها باشد، ولی محقّق عراقی رحمه الله نمیگوید آن مرتبهٔ جدیدی که پدید میآید، اثر آن مقولات است، بلکه فقط میگوید مرتبهٔ خاصّی از وجود پدید میآید که برآیند مقولات موجود در نماز است؛ یعنی بحث در این است که «صلات» بر خود این مقولات منطبق شود نه بر اثری که اینها دارند.
به بیان دیگر، «صلات» در اعتبار شارع، مجموعهای اعتباری از مقولات پدیدآورندهٔ آن است، نه اینکه این مقولات با هم ترکیب اتحادی پیدا کنند و از ترکیب اتحادی آنها حقیقت جدیدی به نام «صلات» پدید آید، بلکه برآیند و جمع بین آن مقولات است.
پس ما منکر آن نیستیم که نماز آثاری تکوینی دارد، بلکه هر کدام از اجزاء آن هم برای خود اثری جداگانه دارد؛ چنانکه در روایت آمده نیّت خیر حتّی اگر بدان عمل هم نشود، چنانچه نیّت قطعی باشد اثر خودش را دارد. منتها بحث ما در مقام تسمیه است و اصلاً کاری نداریم که در خارج، اثر جدیدی برای نماز پیدا میشود یا نه، بلکه در مقام تسمیه وقتی این اجزاء را کنار هم میگذاریم، چیز جز یک مرکّب اعتباری قائل نیستیم و این مرکّب اعتباری، طبیعتی غیر از طبیعت محقِّقهای آن ندارد.
دقیقاً مثل اینکه چند آجر را کنار هم بگذاریم و ادّعا کنیم یک وجود جدید به وجود آمده است، درحالیکه معلوم است وجود جدیدی از آنها پدید نمیآید. بله، هر کدام از آنها اثری دارد و مجموع آنها در ترکیب با یکدیگر نیز میتواند اثر جدیدی به وجود آورند، مانند اینکه هزاران آجر را با ترکیب خاصّی روی هم بگذاریم و خانهای به وجود آید که آثار جدیدی دارد و مثلاً میتوانیم زیر سقفش بنشینیم، ولی آیا این خانه وجودی غیر از وجود اجزائش دارد؟! مسلّماً چنین نیست و هیچکسی نمیتواند بگوید با این ترکیب اعتباری، وجود جدیدی برای این اجزاء پدید آمده و مرتبهٔ خاصّی از وجود حاصل شده که با مرتبهٔ اجزاء فرق میکند، درحالیکه ظاهر کلام محقّق عراقی رحمه الله آن است که با این مجموعه مرتبهای خاصّ و جدید از وجود پیدا میشود، غافل از آنکه این مطلب، تنها دربارهٔ ماهیات حقیقی با فعل و انفعالات تکوینی و ترکیب اتحادی صدق میکند و در ماهیات اعتباری صحیح نیست.
اشکال دوم: جامع وجودی، با مقام تسمیه و تلقّی عرف سازگاری ندارد
آنچه محقّق عراقی رحمه الله فرموده، بنابر مبنای اصاله الوجود است ـ هرچند ایشان تصریح نکرده است ـ و طبق مبنای اصاله الوجود فرض کرده که هر کدام از مقولات نماز، یک مرتبه و اثر وجودی دارد و از برآیند آنها مرتبه و اثر وجودیِ جدیدی حاصل میشود که اسم آن را «صلات» میگذاریم.
درحالیکه باید از ایشان پرسید: آیا واقعاً لفظ «صلات» در عرف متشرّعه و حتّی نزد کسانی که آن را از رسول اکرم (ص) تلقّی میکردند، اسم برای آن جامع وجودی بوده است؟! خیر، اینچنین نیست بلکه همانطور که در ضمن کلماتتان اشاره فرمودید، صلات همان است که در روایت گفته شده: «تَحْرِیمُهَا التَّکْبِیرُ وَ تَحْلِیلُهَا التَّسْلِیمُ» و چیزی جز تکبیر و قرائت و رکوع و سجده و… نیست.
بر فرض که «صلات» جامع وجودی داشته باشد، ما با فکر فلسفی به آن جامع میرسیم و حالآنکه در مقام تسمیه چنین جامعی ملاک نیست؛ زیرا اگر گفته شود «صلات» اسم برای آن جامع وجودی است، دیگر صلات نمیتواند بر خود این مقولات تطبیق شود بهنحوی که حقیقت آن را نشان دهد و از ماهیت آن حکایت کند؛ چنانکه وجود انسان بما هو وجود، هرگز نمیتواند حاکی از ماهیت و حقیقت انسان باشد، بلکه ما با تحلیل دیگری حقیقت انسان را میفهمیم. یا مثلاً «امکان» بر انسان تطبیق میشود، ولی ماهیت و حقیقت انسان را نشان نمیدهد.
و اساساً محاورات عرفی بر اساس اصاله الماهیه است؛ یعنی عرف، ماهیت را اصل میداند و اسم را روی ماهیت میگذارد. بنابراین نمیتوان گفت «صلات» اسم برای وجودی است که حاصل از اجتماع اعتباری تعدادی مقولات متباین است.
به بیان دیگر، «وجود» یک مفهوم اعتباری است که ذهن خلق میکند و نمیتواند بهنحوی که ماهیات و مفاهیم ماهوی از اشیاء حکایت میکنند، وجود هم مصداقی داشته باشد که از آن حکایت کند. بله، مفهوم وجود در خارج مصادیقی دارد که بر آنها صادق است، اما بهنحوی نیست که از آنها حکایت کند و بتواند هویّت مصادیقش را نشان دهد و به همین دلیل است که گفته شده یک مفهوم اعتباری است. به تعبیر دیگر، وجود، مفهوم عامّی است که از حیثی بر همهٔ اشیاء خارجی صادق است و از ذات اقدس الهی تا هیولای اولی را شامل میشود، اما بیان حقیقت اشیاء نمیکند. امّا «صلات» مفهومی اعتباری نیست که فقط بتواند بهنحوی مشیر به صلات حقیقی باشد، بلکه اثباتاً بیانگر و حاکی از حقیقت مصادیق خود است و بهنحو تطبیق ماهیت بر مصادیقش، بر افراد نماز تطبیق میکند. در واقع «صلات» بهمثابه «انسان» نسبت به «حیوان ناطق» است؛ یعنی همانطور که انسان حکایتگر حیوان ناطق است و وقتی انسان را تحلیل میکنیم، میگوییم: حیوانٌ ناطقٌ، «صلات» نیز اینچنین است؛ یعنی از مصادیقش حکایت میکند و وقتی آن را تحلیل میکنیم، میگوییم تکبیر و رکوع و سجود و قرائت و… است.
خلاصه آنکه: از تقریب محقّق عراقی رحمه الله که «صلات» را به وجود تشبیه کرد، لازم میآید «صلات» مفهومی اعتباری و غیر حاکی از مصادیقش باشد، درحالیکه مفهوم صلات اینچنین نیست.
اشکال سوم: مقولات موجود در نماز، مقوّم حقیقت «صلات»اند، نه مشخِّصات فردی آن
محقّق عراقی رحمه الله در پایان فرمود: حدود و مقولات موجود در نماز، مشخِّصات فردی هستند و در حقیقتِ «صلات» دخالت ندارند، امّا از ایشان میپرسیم: از کجا چنین حرفی میزنید؟! همانطور که خودتان در ضمن کلماتتان اعتراف کردهاید، در روایات، نفس این مقولات «صلات» دانسته شده است، پس چگونه شما از این مطلب، غمض عین میکنید و میگویید: «صلات» اسم برای آن مرتبهٔ وجودی است، آنهم به عنوان یک مفهوم انتزاعی؟!
اگر این حدود و مقولات، واقعاً مشخِّصات فردی بودند حذف آنها چه در مرحلهٔ اسمگذاری و چه در مرحلهٔ تأثیر نباید هیچ دخالتی میداشت؛ چنانکه اگر فرضاً انسانی مشخِّصات فردی نداشته باشد، بازهم حیوان ناطق است و مسلّماً حیوان ناطق ربطی به مشخِّصات فردی ـ همچون سفید یا سیاهپوست بودن، طویل یا قصیر بودن و… ـ ندارد و همان حیوان ناطق بودن در صدق «انسان» و حتی ترتّب آثار ـ البته آثار مربوط به نوع ـ کافی است و لذا هر چه از این مشخِّصات فردی تبدّل پیدا کند، در آن ماهیت و اثری که بر آن مترتّب است نمیتواند تأثیرگذار باشد. درحالیکه شما میفرمایید ماهیت «صلات» و آن مرتبهٔ وجودی خاصّ جز با این حدود و مقولات اصلاً نمیتواند محقّق شود و حتّی انتسابش به افراد در شرایط مختلف ـ مانند مسافر یا حاضر، مضطرّ یا مختار و… ـ نیز در تحقّق ملاک آن دخیل است. پس معلوم میشود «صلات» بهگونهای اخذ شده که این مشخِّصات فردی، هم جزء مقوّمات ماهیت «صلات» هستند و هم در تأثیرگذاری «صلات» دخیلاند.
بنابراین معلوم شد آنچه را که این محقّق بزرگوار فرموده است، نمیتوان تصدیق کرد.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 1در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰