جلسۀ ۱۷، رمضان ۱۴۴۳ قمری، صدا و سیمای مرکز یزد

بعضی گمان می‌کنند وقتی «شهوت» گفته می‌شود، فقط شهوت جنسی مقصود است. بله، آن نیز یکی از مصادیق شهوت است، ولی منحصر به آن نیست، بلکه شهوات متعدّدی وجود دارد؛ مانند شهوت شکم، شهوت مال، شهوت قدرت و ... درحقیقت، هرگونه تمایلاتی که از معیارهای عقلانی خارج شود، «شهوت» یا «خواستهٔ شهوانی» نامیده می‌شود.

بیانات

آیت الله سیّد محمّدرضا مدرّسی طباطبایی یزدی دامت برکاته

ماه مبارک رمضان ۱۴۴۳، جلسهٔ هفدهم

فضیلت شب هفدهم ماه مبارک رمضان

شب هفدهم ماه مبارک رمضان ـ بنابر آنچه نوشته‌اند ـ شب مبارکی است و برکتی اضافه بر شب‌های عادی ماه مبارک رمضان دارد؛ چون شبی است که فردای آن، سپاه اسلام در جنگ بدر بر مشرکین پیروز شد و نصرت خاصّ خداوند متعال بر امّت اسلام نازل گشت. بدین‌جهت عدّه‌ای از علما فرموده‌اند در چنین شبی صدقه دادن و شکرگزاری به درگاه خداوند متعال به شکرانهٔ این پیروزی بزرگ، مستحبّ است. امیدواریم خداوند متعال در این ماه مبارک و در این ایّام پربرکت، لشکریان اسلام را در تمام نقاط عالم بر دشمنانشان پیروز گرداند.

همچنین امشب شبی است که امیرالمؤمنین علیه السّلام فداکاری بزرگی انجام دادند و در اثناء آن سه بار با فوج‌های عظیمی از ملائکه مواجه شدند که به آن حضرت سلام کردند؛ ‌بار اوّل جبرئیل همراه با هزار فرشته، بار دوم میکائیل به همراه هزار فرشته و بار سوم اسرافیل همراه با هزار فرشته. همچنین در این شب به‌طور خاص عبادت و غسل نیز از جانب علما توصیه شده است. به‌هر‌حال شب بزرگی است و امیدواریم به برکت امشب همهٔ ما مشمول رحمت ویژهٔ خداوند متعال و عنایات خاصّهٔ ولیّ اللّه الأعظم امام عصر عجّل الله تعالی فرجه الشریف قرار گیریم.

مهار شهوات، امری شرعی و عقلی

در ادامهٔ شرح و توضیح خطبهٔ متّقین بیان کردیم که امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمودند: از ویژگی‌های انسان متّقی آن است که: «مَیِّتَهً شَهْوَتُهُ؛ شهوت او مرده است» و گفتیم مقصود از مرده بودن شهوات، کنترل و مهار شهوات است.

مهار شهوات و مسلّط شدن بر آن، امری است که در آیات و روایات متعدّد مورد تأکید بسیار قرار گرفته است که برخی از این آیات را در جلسهٔ گذشته بیان کردیم.

مبارزهٔ میان عقل و شهوت

امیرالمؤمنین علیه السّلام خود در جای دیگر می‌فرمایند:

إِنَّ أَفْضَلَ النَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ مَنْ أَحْیَا عَقْلَهُ وَ أَمَاتَ‏ شَهْوَتَهُ‏…؛

برترین مردم نزد خدا کسی است که عقل خود را زنده گرداند و شهوت خود را بمیراند….

معلوم می‌شود بین عقل و شهوت نوعی تضادّ برقرار است؛ اگر کسی عقلش زنده باشد و به‌صورت مناسب کار عقلانی انجام دهد، اسیر شهوات نخواهد بود و برعکس اگر کسی اسیر شهوات باشد، دیگر عقلش درست کار نمی‌کند.

ابعاد گوناگون مهار شهوات

مسئلهٔ میراندن و مهار کردن شهوات، ابعاد زیادی دارد و در روایات به نکات بسیار جالبی در‌این‌زمینه اشاره شده است. در یکی از روایات، وقتی امیرالمؤمنین علیه السّلام می‌خواهند یک فرد برتر و الگو را به مردم معرّفی کنند، می‌فرمایند: کَانَ‏ لِی‏ فِیمَا مَضَى‏ أَخٌ‏ فِی‏ اللَّهِ‏؛ در زمان‌های گذشته یک برادر الهی و خدایی داشتم (در راه خدا و برای خدا با هم برادر بودیم) وَ کَانَ یُعْظِمُهُ فِی عَیْنِی صِغَرُ الدُّنْیَا فِی عَیْنِهِ؛ کوچکی دنیا در چشم او، وی را در نظر من بزرگ می‌نمود. آن‌گاه یکی از صفات مهمّ او را ‌چنین ذکر می‌فرمایند:

کَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ فَلَا یَشْتَهِی مَا لَا یَجِدُ وَ لَا یُکْثِرُ إِذَا وَجَدَ؛

از فرمان‌برداری شکمش خارج بود؛ اشتهای آنچه نداشت نمى‏کرد و هرگاه مى‏یافت زیاده‌روى نداشت.

شهوات انواع و اقسام زیادی دارد. بعضی افراد گمان می‌کنند وقتی «شهوت» گفته می‌شود، فقط شهوت جنسی مقصود است، درحالی‌که چنین نیست. بله، شهوت جنسی نیز یکی از مصادیق مهمّ آن است، ولی منحصر به آن نیست، بلکه شهوات متعدّدی وجود دارد؛ مانند شهوت شکم، شهوت مال، شهوت قدرت و…. درحقیقت، هرگونه تمایلاتی که از معیارهای عقلانی خارج شود، «شهوت» یا «خواستهٔ شهوانی» نامیده می‌شود.

حضرت در بیان صفات آن فرد برتر می‌فرمایند: او از سلطهٔ شکمش خارج بود؛ یعنی اسیر شکمش نبود؛ وقتی غذایی به دست نمی‌آورد، آن را آرزو نمی‌کرد و وقتی هم غذایی به دست می‌آورد، زیاد نمی‌خورد و خود را بیچاره نمی‌کرد! منشأ همهٔ این صفات هم آن ویژگی یادشده در عبارت قبل است که دنیا در چشمش کوچک بود و غیر خدا نزد او اصلاً عظمتی نداشت.

ویژگی‌های انسان برتر

نظیر همین عبارات را از امام حسن علیه السّلام نیز در‌رابطه‌با شخصی نقل کرده‌اند که نکات بسیار جالبی دارد و مناسب است بعضی از آن عبارات را عیناً ذکر کنیم. حضرت می‌فرمایند:

کَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ فَلَا یَشْتَهِی مَا لَا یَجِدُ وَ لَا یُکْثِرُ إِذَا وَجَدَ؛

از تسلّط شکم خود خارج بود؛ چیزى را که پیدا نمی‌کرد اشتها نداشت و چون پیدا می‌کرد زیاده‌روى نمی‌نمود.

کَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ الْجَهَالَهِ فَلَا یَمُدُّ یَدَهُ إِلَّا عَلَى ثِقَهٍ لِمَنْفَعَهٍ؛

جهالت و نادانى نیز بر او تسلّطى نداشت، پس دست خویش دراز نمی‌کرد، مگر به جایی که اطمینان داشت سودی دارد.

حضرت می‌فرمایند: آن فرد از فرمانروایی جهالت و نادانی خارج بود ـ یعنی گرفتار و اسیر جهالت و نادانی نبود ـ و جز به کارهایی که اطمینان داشت برایش سودی دارد، مشغول نمی‌شد؛ البتّه سود واقعی و حقیقی، نه سودهای کاذب و توهّمی. برخلاف کارهای بی‌فایده‌ای که امروزه در جامعهٔ ما متأسّفانه فراوان دیده می‌شود و مشغولیّاتی که هیچ اثر معقول دنیایی یا آخرتی ندارد و مردم به آن مشغول می‌شوند.

کَانَ لَا یَتَشَهَّى وَ لَا یَتَسَخَّطُ وَ لَا یَتَبَرَّمُ‏؛

پراشتها، خشمگین و ملول نبود.

نه شهوت کنترل‌نشده داشت، نه غضب بی‌جا و نه انسانی بود که دلتنگ باشد و حاضر نباشد با دیگران نشست‌وبرخاست داشته باشد که دلتنگی او را از پا در بیاورد یا کم‌فایده کند، بلکه انسان معتدلی بود.

کَانَ أَکْثَرَ دَهْرِهِ صَمَّاتاً؛

بیشتر عمرش خاموش بود.

خیلی نکات جالبی است! حضرت می‌فرمایند: بیشتر روزگارش به سکوت می‌گذشت؛ یعنی زیاد سخن نمی‌گفت؛ برخلاف بعضی افراد که هرجا می‌رسند، هر مطلبی به ذهنشان می‌آید، بر زبان جاری می‌کنند! سپس حضرت می‌فرمایند: درعین‌حال چنین نبود که در جای خودش هم سخن نگوید، بلکه درصورت لزوم سخن می‌گفت و وقتی هم سخن می‌گفت، سخن او از سخن همهٔ سخن‌گویان استوارتر بود و بر آن‌ها برتری داشت:

فَإِذَا قَالَ بَذَّ الْقَائِلِینَ؛

وقتی سخن می‌گفت، بر سخن‌گویان برتری می‌یافت.

کَانَ لَا یَدْخُلُ فِی مِرَاءٍ وَ لَا یُشَارِکُ فِی دَعْوَى؛

در بگومگوهای بی‌فایده وارد نمی‌شد و در دعواهای بی‌جا مشارکت نمی‌کرد.

وَ لَا یُدْلِی بِحُجَّهٍ حَتَّى یَرَى قَاضِیاً؛

و دلیلى نمى‏آورد، تا داوری‌کننده‌ای بیابد.

یعنی سخن مستدلّ خود را هم همه‌جا بیان نمی‌کرد، بلکه اگر در جایی بنا بود سخنانش را انکار کنند و تأثیری نداشته باشد، سخن نمی‌گفت، بلکه صبر می‌کرد تا زمان مناسب فرابرسد و تنها در جایی که می‌دید واقعاً به‌درستی داوری می‌کنند، سخن خود را بیان می‌کرد.

وَ کَانَ لَا یَغْفُلُ عَنْ إِخْوَانِهِ وَ لَا یَخُصُّ نَفْسَهُ بِشَیْ‏ءٍ دُونَهُمْ؛

و از برادران خویش غافل نبود و چنین نبود که چیزی را تنها برای خود بخواهد و برای برادرانش نخواهد.

کَانَ ضَعِیفاً مُسْتَضْعَفاً فَإِذَا جَاءَ الْجِدُّ کَانَ لَیْثاً عَادِیاً؛

ضعیف و ناتوان به نظر می‌آمد، ولى چون پاى امر مهمّی به میان مى‏آمد، شیری جهنده بود.

یعنی به‌حسب ظاهر و در چشم مردم انسانی ضعیف و ناتوان به شمار می‌رفت، در‌حالی‌که در واقعیّت چنین نبود و وقتی امر جدّی و مهمّی پیش می‌آمد، شیری غرّان و هجوم‌برنده بود؛ یعنی ‌چنین نبود که همیشه سرش پایین و تنها به کار خود مشغول باشد و هیچ توجّهی به دیگران و به مسائل مهم و امور لازم نداشته باشد، بلکه در جای خود چون شیری غرّان به میدان می‌آمد؛ چنان‌که در روایتی دیگر دربارهٔ ویژگی‌های اهل ایمان چنین آمده است:

رُهْبَانٌ‏ بِاللَّیْلِ‏ أُسُدٌ بِالنَّهَارِ؛

در شب عابدان‌اند، در روز شیران‌‌اند.

یعنی شب‌هنگام به عبادت خدا می‌پردازند و دربرابر عظمت پروردگار سر فرود می‌آورند، امّا هنگام روز و در مواقع لزوم همچون شیر به میدان می‌آیند و سوارانی شجاع و مردافکن‌اند. امیدواریم خداوند متعال به همهٔ ما توفیق متّصف شدن به این اوصاف را عنایت بفرماید.

و السلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته