مباحث وضع الفاظ (جلسه ۲۷)

وقتی لفظی را به حمل شایع برای حکایت از معنا استعمال می‌کنیم، لفظ «منظورٌ به» و «مرآت» برای معناست و به تعبیر دیگر «ما به یُنظَر» است و نظر «آلی» به لفظ داریم. اما وقتی لفظ را برای معنایی وضع می‌کنیم ...

تقریرات درس خارج اصول

آیت الله سیّد محمّدرضا مدرّسی طباطبایی یزدی دامت برکاته

دوره سوم، سال اول، جلسه بیست و هفتم (۱۳۹۷/۰۹/۰۳)

اشکال محقّق نائینی رحمه الله: اجتماع لحاظ آلی و استقلالی در وضع بالإستعمال

محقق نائینی رحمه الله در اشکال بر وضع استعمالی فرموده است: ذهن انسان هرچقدر هم قوی باشد، چنین قدرتی ندارد که بتواند در استعمال واحدی مثل «جئنی بولدی الحسین» هم لفظ را در معنا استعمال کند و هم آن را برای معنا وضع کند. این امر محال است و قدرت به محال تعلق نمی‌گیرد.

به نظر ایشان برگشت کلام آخوند رحمهما الله در حقیقت به جمع ضدین است که شدنی نیست؛ زیرا وضع استعمالی مستلزم جمع بین لحاظ آلی و استقلالی است. توضیح مطلب آنکه:

وقتی لفظی را به حمل شایع برای حکایت از معنا استعمال می‌کنیم، لفظ «منظورٌ به» و «مرآت» برای معناست و به تعبیر دیگر «ما به یُنظَر» است و نظر «آلی» به لفظ داریم. اما وقتی لفظ را برای معنایی وضع می‌کنیم، نگاه «استقلالی» به آن داریم و لفظ «ما فیه یُنظَر» و «منظورٌ فیه» است. مثلاً وقتی می‌گوییم «حسین بیا» یا «حسن برو» لفظ حسن و حسین، لحاظ آلی دارد و وسیله رسیدن به معنا یعنی حسن یا حسین محکی است و اصطلاحاً «ما به ینظر» است، اما وقتی می‌گوییم: «وضعتُ لفظ الحسین لهذا الشخص» لفظ حسین دارای لحاظ استقلالی است و «ما فیه ینظر» است.

از طرفی واضح است که لحاظ «آلی» و «استقلالی» با هم قابل جمع نیستند و ذاتاً سازگاری ندارند؛ زیرا لحاظ آلی یعنی: اللفظ مغفولٌ عنه الا طریقاً للمعنی؛ «لفظ مغفولٌ عنه است و تنها طریقی به سوی معناست» اما لحاظ استقلالی یعنی: اللفظ لیس بمغفولٍ عنه بل هو ملحوظٌ بنفسه؛ «لفظ مغفولٌ عنه نیست بلکه مورد لحاظ است» که این دو ضد یکدیگرند و باهم جمع نمی‌شوند. پس لفظ در استعمال واحد نمی‌تواند هم ملحوظ بنفسه و هم ملحوظ لغیره باشد؛ زیرا آلی بودن، ضد مستقل بودن است و ضدین قابل جمع نیستند.

بنابراین اینکه آخوند رحمه الله و برخی دیگر فرمودند «گاهی وضع به نفس استعمال محقق می‌شود» و اسم آن را «وضع استعمالی» گذاشتند، چنین چیزی چون مستلزم جمع بین لحاظ آلی و استقلالی است، عقلاً محال است.

مرحوم نائینی از این اشکال، به عنوان یک قاعده در موارد متعددی که نظیر اینجا جمع بین لحاظ آلی و استقلالی می‌شود، استفاده فرموده است. اما برخی از این اشکال پاسخ داده‌اند.

پاسخ محقق عراقی رحمه الله: متعلق لحاظ آلی و استقلالی متفاوت است

از جمله کسانی که این اشکال را به چالش کشیده و مورد نقد قرار داده محقق عراقی رحمه الله است. ایشان هم در مقالات الاصول که به قلم خود ایشان است و هم در دو تقریر معروف نهایه الافکار و بدائع الافکار در این حرف مناقشه کرده و می‌گوید اشکالی که از بعض اعاظم معاصرین در تقریرات بعض شاگردان ایشان نقل شده غلط است و این اشکال بر استاد ما وارد نیست.

در نظر بدوی کلام محقق نائینی رحمه الله صحیح است که نمی‌توان در یک استعمال، هم لحاظ استقلالی و هم آلی داشت، اما محقق عراقی رحمه الله برای اینکه به اشکال محقق نائینی رحمه الله جواب دهد، دو حیثیت در وضع استعمالی درست می‌کند. ایشان می‌گوید: اینکه استاد ما فرمود وضع به استعمال محقق می‌شود، به این معنا نیست که لحاظ آلی و استقلالی از یک نظر و از یک حیث، در وضع بالاستعمال وجود دارد؛ زیرا معلوم است چنین چیزی شدنی نیست، بلکه متعلَّق لحاظین متفاوت است؛ زیرا:

متعلق لحاظ آلی، شخص لفظ است و متعلق لحاظ استقلالی، طبیعت لفظ؛ فرضاً در مثال ایشان که پدر نوزاد می‌گفت: «محمد را بیاور» خودِ لفظ «محمد» که در استعمال به‌کار گرفته می‌شود متعلق لحاظ آلی است ولی متعلق لحاظ استقلالی، طبیعت لفظ «محمد» است. پس اجتماع لحاظینِ آلی و استقلالی بر متعلق واحد نشده است. آنچه محال است، این است که ملحوظ واحد، هم لحاظ آلی داشته باشد و هم لحاظ استقلالی، اما اگر ملحوظین شد که لحاظ یکی استقلالی است و دیگری آلی، مشکلی ندارد، هرچند لحاظین هم‌زمان باشند؛ چون بر دو متعلق واقع شده‌اند.

توضیح بیشتر آنکه: فرضاً وقتی پدر نوزاد می‌گوید: «جئنی بالحسین» و حسین را در معنای آن استعمال می‌کند، معلوم است که با همین لفظِ «حسین» که تلفظ به آن کرد، می‌خواهد معنا را برساند و لهذا خودِ این لفظ بما هو لفظ، مغفولٌ عنه است و به تعبیر دیگر آلیاً و عبوریاً الی المعنی ملحوظ است. اما از این حیث که قصد وضع لفظِ «حسین» برای این معنا را دارد، نمی‌خواهد خود این لفظ خارجی را برای معنا وضع کند؛ چون این لفظ آمد و تمام شد، بلکه مقصودش این است طبیعت لفظ «حسین» هر جا باشد و هر که بگوید، برای فرزند من وضع شده است. پس طبیعت لفظ حسین، استقلالاً ملحوظ است و خودِ لفظ حسین که تلفظ به آن کرد، بما هو شخصٌ لفظیٌ آلیاً ملحوظ است.

پس در وضع استعمالی دو ملحوظ داریم و معلوم است که لحاظ هم قائم به ملحوظ است، پس با وجود دو ملحوظ می‌توانیم هردو لحاظ را هم‌زمان داشته باشیم؛ نظیر علم به سفیدی و علم به سیاهی، که با وجود آنکه سفیدی و سیاهی ضدین هستند و با هم جمع نمی‌شوند، اما علم به این دو هم‌زمان در ذهن وجود دارد و مشکلی ندارد. بلکه اساساً لحاظ عبارهٌ اخرای علم است ـ منتها علمی که می‌خواهیم در یک فرایند از آن استفاده کنیم ـ و چون در مانحن‌فیه دو لحاظ دارای ملحوظ متفاوت هستند، با هم تضادی ندارند و می‌توانند هم‌زمان وجود داشته باشند.

اشکال محقق اصفهانی رحمه الله بر وضع استعمالی: جمع بین حکایت استقلالی و آلی

مرحوم اصفهانی نیز نظیر اشکال محقق نائینی رحمه الله را تقریر کرده و جوهره دو اشکال یکی است، اما یک تفاوت وجود دارد. لذا باید تقریر ایشان را نیز بیان ‌کنیم تا ببینیم آیا با فرمایشات محقق عراقی رحمه الله جواب این اشکال نیز داده می‌شود یا نه؟

تفاوت اشکال ایشان با اشکال مرحوم نائینی این است که ظاهر فرمایش مرحوم نائینی، وجود دو لحاظ برای لفظ در وضع استعمالی بود؛ یکی لحاظ آلی و دیگری لحاظ استقلالی، درحالی‌که محقق اصفهانی رحمه الله می‌فرماید: در وضع استعمالی دو حکایت داریم؛ لفظ یک حکایت بالفعل دارد و یک حکایت دیگر که لفظ را شایسته حکایت بالفعل می‌کند.

توضیح آنکه: وقتی لفظ استعمال می‌شود و مثلاً می‌گوییم «جئنی بالحسین» لفظ «حسین» بالفعل و به حمل شایع حکایت از آن فرزند می‌کند و لفظ در این حالت، حکایت آلی دارد. اما در فرایند وضع مثلاً وقتی کسی می‌خواهد لفظ «حسین» را برای فرزند خود وضع کند، در حقیقت می‌خواهد به این لفظ خاصیتی بدهد که بعداً بتواند آن حکایت بالفعل را داشته باشد. پس حکایتی که لفظ در قضیه وضع دارد، حکایت استقلالی است نه آلی؛ زیرا می‌خواهیم به خودِ این لفظ خاصیتی دهیم که شایستگی حکایت بالفعل را داشته باشد و خود لفظ مقصود است، پس حکایت آن استقلالی است.

پس حکایت لفظ در استعمال، حکایت آلی است، اما در وضع، حکایت استقلالی است و واضح است که این دو حکایت باهم جمع نمی‌شوند؛ زیرا ضدین هستند. در نتیجه «وضع استعمالی» که جمع بین دو حکایت آلی و استقلالی می‌شود، محال است.

بررسی دفع اشکال محقق اصفهانی رحمه الله با پاسخ محقق عراقی رحمه الله

ممکن است بگوییم با جواب آقا ضیاء اشکال محقق اصفهانی رحمه الله نیز پاسخ داده می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود و فقط باید با توجه به مصبّ اشکال که روی حکایت آلی و استقلالی است، پاسخ را عوض کرد و گفت:

اینکه حکایت در استعمال، آلی است و در وضع، استقلالی است مشکلی ندارد؛ زیرا ما در «وضع استعمالی» در حقیقت دو ملحوظ داریم؛ یکی شخص لفظ که ملحوظ حکایت آلی در استعمال است و دیگری طبیعت لفظ که ملحوظ حکایت استقلالی در وضع است. بنابراین می‌توانیم هر دو حکایت را به اعتبار دو ملحوظ داشته باشیم و باهم تضاد و تمانعی ندارند.

بررسی پاسخ محقق عراقی رحمه الله

گفتیم جواب مرحوم آقای عراقی رحمه الله که ناظر به اشکال محقق نائینی است، می‌تواند پاسخ به تقریر محقق اصفهانی رحمه الله از این اشکال نیز باشد. اما باید دید آیا واقعاً این جواب درست است یا نه؟

در حقیقت محقق عراقی رحمه الله در اینجا مجمل حرف زده و نمی‌دانیم دقیقاً مقصود ایشان چیست. ولی به هر حال چه‌بسا گفته شود که این جواب نمی‌تواند توجیه‌گر مدعای قائلین به «وضع استعمالی» باشد؛ زیرا محقق عراقی رحمه الله در پاسخ مذکور یک نوع دوئیتی فرض کرد، ولی ظاهر حرف آخوند رحمه الله و دیگران این است که به نفس یک استعمال، هم وضع اتفاق بیفتد و هم دلالت بر معنا؛ یعنی لفظی برای افاده معنا استعمال ‌شود و همان استعمال، با تمام خصوصیاتش وضع نیز باشد.

مگر اینکه کسی بگوید جناب آخوند رحمه الله که فرمود «وضع گاهی به استعمال محقق می‌شود که هم استعمال است و هم وضع» اصل مسئله را بیان فرموده ولی درصدد تحلیل آن نبوده است که به‌قول برخی به منشار عقلی آن را بشکافد، بلکه محقق عراقی رحمه الله که شاگرد خِصّیص ایشان است به منشار عقلی این حرف را شکافته است. بنابراین حرف محقق عراقی رحمه الله با فرمایش آخوند رحمه الله تنافی ندارد.

در حقیقت محقق عراقی فرمایش آخوند رحمهما الله را این‌چنین تبیین می‌کند که مقصود ایشان این نبوده که هیچ‌گونه دوئیتی نباشد، بلکه ملحوظ دوتاست و اینکه فرمود همان استعمال، وضع نیز هست، یعنی استعمال واحد از حیث شخصی دلالت بر معنا می‌کند و از حیث اینکه وسیله برای رسیدن به طبیعت بوده و ملحوظ طبیعت است، دلالت بر وضع می‌کند.

لذا به نظر می‌آید جواب آقا ضیاء رحمه الله درست باشد و ما می‌توانیم فرض کنیم که فردی از طریق استعمال، طبیعت را نیز به ذهن مخاطب منتقل کند؛ بدین صورت که با استعمال خود قصد افاده معنا داشته باشد و قرینه‌ای نیز قرار دهد بر اینکه من با این استعمال، در زمان واحد دو کار انجام می‌دهم؛ هم لفظ را در معنا استعمال می‌کنم و هم لفظ را برای معنا وضع می‌نمایم. البته در ذهن و لحاظ متکلم و مخاطب، این‌ها در دو مرحله هستند و استعمال رتبتاً مقدم است، ولی لزومی ندارد که در دو زمان باشند بلکه در زمان واحد و با دو لحاظ، چنین واقعیتی اتفاق می‌افتد. یا به تعبیر محقق اصفهانی رحمه الله ـ که یک مقدار بیان را عوض کرده ولی به نظر می‌آید همان حرف را می‌زند ـ یک استعمال اتفاق می‌افتد و با این استعمال، تسبّبی به وضع اتفاق می‌افتد؛ یعنی وضع لازمه این استعمال است.

شبهه: ناتوانی ذهن نسبت به جمع دو لحاظ در آنِ واحد

با این وجود، بعید نیست کسی این شبهه را مطرح کند و روی آن پافشاری کند که: ذهن نه‌تنها در یک رتبه نمی‌تواند دو لحاظ آلی و استقلالی را داشته باشد، بلکه حتی در آنِ واحد نیز نمی‌تواند هر دو لحاظِ آلی و استقلالی را داشته باشد. مثلاً اینکه شخصی مفهوم سفیدی را لحاظ کند و در همان آن، سیاهی را نیز لحاظ کند، ظاهراً مشکل است و یا اصلاً ممکن نیست. پس لازمه این مطلب، آن است که لحاظ آلی و استقلالی زماناً تفاوتٌ‌مایی داشته باشند. [بنابراین با لفظ واحد نمی‌توان هر دو لحاظ را منتقل کرد.]

پاسخ شبهه: لازم نیست دو لحاظ در آنِ واحد باشد

در پاسخ این شبهه باید گفت: فرضاً این‌گونه باشد که ذهناً دو لحاظ در آنِ واحد ممکن نباشد، بازهم هیچ مشکلی نیست و خدشه‌ای وارد نمی‌شود؛ زیرا لازم نیست که دو لحاظ ذهنی، در آنِ واحد باشد بلکه متکلم می‌تواند در دو آنِ پشت سر هم یا حتی با فاصله زمانی مثلاً یک دقیقه یا کمتر یا بیشتر، ابتدا لحاظ آلی و سپس لحاظ استقلالی کند یا بالعکس، سپس وضع استعمالی را با کلام واحد محقق می‌کند و توجه دارد که مخاطب نیز می‌تواند این دو لحاظ را داشته باشد و می‌داند که با القاء این کلام، هر دو لحاظ در ذهن مخاطب محقق می‌شود، هرچند کلام واحد است و در زمان و شرایط واحد محقق می‌شود؛ زیرا این کلام به‌واسطه قرینه‌ای که دارد، از حیثی یک لحاظ را و از حیثی لحاظ دیگر را منتقل می‌کند. مخاطب نیز هر دو لحاظ را هرچند در دو آن،‌ استفاده می‌کند و مهم نیست که کدام لحاظ را اول بفهمد و کدام را بعداً بفهمد.

محقق اصفهانی رحمه الله فرمود: ذهن از لحاظ شخصی، به لحاظ طبیعت برای لفظ تسبّب می‌کند، درحالی‌که این لزومی ندارد و تابع قرینه‌ای است که در مقام وجود دارد؛ لذا ممکن است از لحاظ شخصی، به طبیعت تسبب شود یا حتی بالعکس باشد؛ یعنی اول وضع و سپس استعمال را بفهمد. به هر حال مهم نیست که کدام مقدم یا مؤخر باشد.

بدین جهت می‌گوییم جواب محقق عراقی رحمه الله با توجه به توضیحاتی که بیان کردیم، درست است و می‌تواند اشکال محقق نائینی و محقق اصفهانی رحمهما الله را دفع کند.

این جواب، مطلب مهمی است و ما با توجه به همین مطلب، در جاهایی که جمع لحاظ آلی و استقلالی مورد نیاز است و چه‌بسا محقق نائینی رحمه الله و دیگران از این حیث اشکال کرده‌اند، خدمت محقق نائینی رحمه الله و تابعین ایشان عرض ‌کرده‌ایم: اشکال شما ناشی از این است که فرض کردید باید تمام لحاظها در یک آن، باهم انجام شود، درحالی‌که چنین چیزی هیچ ضرورتی ندارد و می‌توان در دو آن، دو لحاظ را انجام داد و سپس کلامی را که قدرت افاده هر دو لحاظ را ـ ولو به مدد قرینه ـ دارد، القاء نمود و مخاطب نیز با دریافت این کلام، هر دو لحاظ را دریافت می‌کند.

بنابراین حتی اگر جمع بین لحاظ آلی و استقلالی در آنِ واحد، با تعدد متعلق نیز محال باشد، می‌توان فرض کرد که لحاظین در دو زمان باشد ولی دالّ آنها یک جمله باشد و مشکلی ندارد. این مطلب، بابی است که ابواب متعددی از آن گشوده می‌شود؛ از جمله در بحث معانی حرفیه که مرحوم نائینی در آنجا نیز روی حرف خود پافشاری کرده و إن‌شاء‌الله در آینده به آن خواهیم رسید.