جلسۀ ۴، رمضان ۱۴۴۱ قمری، صدا و سیمای مرکز یزد
خلاصۀ بیانات
آیت الله سیّد محمّدرضا مدرّسی طباطبایی دامت برکاته
ماه مبارک رمضان ۱۴۴۱، جلسۀ چهارم
بحث ما به مناسبت ماه مبارک رمضان دربارهٔ دعایی بود که قرائت آن در ابتدای ماه مبارک از جانب امام موسی بن جعفر علیهما السلام توصیه شده است. گفتیم فقرات این دعا، نکاتی را به ما نشان میدهد که ماورای امور ظاهری را تبیین میکند و میتواند در جهانبینی الهی و اسلامی ما را هوشیار کند که در چه موضعی قرار داریم و نسبت به حوادثی که امروزه بشریت دستبهگریبان آن است، چه عکسالعملی باید انجام دهیم و چه موضعی باید اتّخاذ کنیم. برخی از عبارات این دعای شریف را خواندیم و توضیح دادیم.
گناهان، موجب غلبه و تسلّط دشمنان
در ادامهٔ دعا آمده است:
وَ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُدِیلُ الْأَعْدَاءَ؛
خدایا! گناهانی را که موجب غلبهٔ دشمنان میشود، بیامرز.
یعنی گناهانی وجود دارد که موجب میشود دشمنان، زمام امور را در دست بگیرند و بر جامعه غلبه و تسلّط پیدا کنند. آری، گناه ممکن است حکومت، سیادت و حاکمیت را از ملّت، گروه یا دستهای بگیرد و آن را به ذلّت و بندگی دیگران تبدیل کند. شاید یکی از مهمترین عواملی که موجب تغییر دولتها و حکومتهای عدل میشود و باعث میگردد آن حکومتی که برای مردم مفید و خدمتگزار آنهاست، از دست برود، گناه است.
نمونههای تاریخی تغییر حکومتهای عادل در اثر گناهان
این مسئله نمونههای واضحی در طول تاریخ دارد. پس از انحرافی که در صدر اسلام در مسئلۀ خلافت و جانشینی پیامبر صلّی الله علیه وآله اتّفاق افتاد و در زمان خلیفۀ سوم به واسطۀ فراگیری ظلم و ستم و ریشهدواندن فساد و تبعیض در جامعۀ اسلامی به اوج خود رسید، مردم دیگر نتوانستند وضعیت موجود را تحمّل کنند و به دلیل فشارهای فوقالعادهای که بر آنان وارد میآمد، قیام کردند و در خانۀ امیرالمؤمنین علیه السلام حاضر شدند و پس از ۲۵ سال خانهنشینی با آن حضرت بیعت کردند.
هرچند امیرالمؤمنین علیه السلام در ابتدا قبول نمیکردند و میفرمودند: دَعُونِی وَ الْتَمِسُوا غَیْرِی…؛ مرا رها کنید و به دنبال شخص دیگری باشید! چراکه آنقدر امور نابسامان شده و احکام الهی زیر و رو گردیده که دیگر نمیتوانید مرا تحمّل کنید؛ ما در مقابل اموری قرار گرفتهایم که قلوب یارای تحمّل آن را ندارند (که نمونۀ آن هم بعداً روشن شد).
امّا مردم آنقدر فشار و تبعیض دیده بودند و آنقدر مشکلات برایشان به وجود آمده بود که دیگر فهمیده بودند هیچکس جز امیرالمؤمنین علیه السلام نمیتواند منجی آنان باشد و حقّ و عدالت را برقرار کند؛ چون ایشان تنها کسی بودند که مورد سفارش پیامبر صلّی الله علیه وآله بودند و مردم در مورد ایشان اطمینان کامل داشتند و لذا در خانهٔ امیرالمؤمنین علیه السلام گرد آمدند و با حضور انبوه جمعیت، غوغایی برپا گردید و آن انقلاب عظیم اتّفاق افتاد و به تعبیر خود حضرت، همه از پیر و جوان، کوچک و بزرگ، مرد و زن و… ازدحام کرده بودند که با ایشان بیعت کنند: فَمَا رَاعَنِی إِلَّا وَ النَّاسُ إِلَیَّ کَعُرْفِ الضَّبُعِ إِلَیَّ یَنْثَالُونَ عَلَیَّ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ؛ هیچ چیز مرا به زحمت نینداخت، مگر اینکه جمعیت مردم از سر و کول من بالا میرفتند تا با من بیعت بکنند و حکومت را به دست من بسپارند.
با آنهمه فشاری که مردم آوردند، امیرالمؤمنین علیه السلام به خاطر انجام وظیفه، حکومت را قبول کردند. خود حضرت در خطبۀ «شقشقیه» میفرمایند: لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّهِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا یُقَارُّوا عَلَى کِظَّهِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَیْتُ آخِرَهَا بِکَأْسِ أَوَّلِهَا؛ اگر این حضور انبوه جمعیت نبود و حجّت بر من تمام نشده بود و اگر نبود که خداوند متعال از علما پیمان گرفته که در برابر پرخوری ظالم و گرسنگی مظلوم سکوت نکنند و آرامش نداشته باشند، افسار شتر خلافت را به گردنش میانداختم و اصلاً کاری به آن نداشتم و مانند همان ۲۵ سالی که کنار نشسته بودم، الآن هم کنار مینشستم. امّا چون مردم حاضر شدند و حجّت بر من تمام شد، به خاطر اینکه وظیفهٔ الهی را انجام دهم، حکومت را قبول کردم.
البته در میان افرادی که برای بیعت با حضرت آمده بودند، بعضی از ویژهخواران و افراد پرطمع و پرتوقّع نیز بودند که با جان و دل نیامده بودند، بلکه از سر ناچاری آمده بودند؛ چون میدیدند تودههای مردم آمدهاند و اگر آنها تخلّف کنند، مورد مؤاخذه قرار میگیرند، لذا به اجبار آمده بودند. ولی مهم تودههای عظیم مردم بود که آمده بودند.
نعمتی بالاتر از حکومت و ولایت حق نیست
بههرحال مردم با امیرالمؤمنین علیه السلام بیعت کردند و همه خوشحال بودند که حکومت به دست عادلترین، عالمترین، سیاستمدارترین و حقشناسترین افراد و وصیّ پیامبر صلّی الله علیه وآله افتاده است. چه نعمتی بالاتر از این بود؟! آیا واقعاً میتوان چیزی را با نعمت حکومت و ولایت حق، آنهم حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام مقایسه کرد؟! همه چیز در حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام بود؛ علم، دین، حکمت، عدالت، اقتصاد، دنیا، آخرت و… و در یک کلام همه چیز بود.
حضرت فاطمۀ زهرا علیها السلام در خطبۀ معروفشان برای زنان مدینه فرمودند: اگر زمام حکومت به دست امیرالمؤمنین علیه السلام میافتاد، خداوند آنچنان نعمت بر شما ارزانی میداشت که همچون نهرهای سرریزشده از آب، وفور نعمت پیدا می کردید. این درحالی بود که خود امیرالمؤمنین علیه السلام به اقلّ قلیل قلیل اکتفا میکردند و تنها از باب اینکه زنده بمانند، به ذرّهای خورد و خوراک قناعت میفرمودند.
در نهایت، چنین حکومتی تشکیل شد. امّا چه شد که این حکومت با آنهمه عظمت و خیر و برکت، نه توانست کارش را انجام دهد و نه توانست دوام بیاورد و عاقبت امیرالمؤمنین علیه السلام را به شهادت رساندند؟! این مصداق این عبارت از دعای شریف است که: وَ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُدِیلُ الْأَعْدَاء؛ خدایا! آن گناهانی را که موجب غلبۀ دشمنان میشود، بیامرز. پس معلوم میشود گناه میتواند حکومت حق را تبدیل به غلبۀ دشمن بکند؛ یعنی حکومت امیرالمؤمنین علی علیه السلام مجسّمۀ همۀ خوبیها برود و به جای آن حکومتی بیاید که مجسّمۀ همۀ بدیهاست؛ یعنی حکومت بنیامیه و یزید و… .
خداوندا! به حقّ خودت و به حقّ اولیائت و به حقّ قرآن عظیمت، گناهانی را که خدایناکرده موجب غلبۀ دشمنان میشود، در این ساعات مبارک و در این سحر نورانی، مورد غفران قرار بده.
و السلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰