انسان متّقی فردی معتدل است؛ هم آسانگیر است و هم دینش را حفظ میکند و واقعاً این حدّ وسط و اعتدال را فهمیدن و رعایت کردن خودش کاری باظرافت و هنرمندانه است.
بهطورکلّی دستور عامّی در اسلام وجود دارد که انسان نباید خود را در مکان ریبه و در موضع اتّهام قرار دهد. علّت دستور اسلام آن است که قرار گرفتن در موضع تهمت، بهنوعی در دین انسان اثر منفی میگذارد و حدّاقل نزد مردم انسان را کمآبرو میکند.
انسان بهگونهای آفریده شده که معمولاً تأثّرپذیر است و از همنشینان خود اثر میپذیرد؛ اگر همنشینان او خوب باشند، او هم خوب میشود و اگر همنشینان بدی داشته باشد، او هم کم یا زیاد بد خواهد شد.
باارزشترین و گرانبهاترین چیزی که انسان دارد، دین است. دین است که سرنوشت دنیا و آخرت انسان را رقم میزند. ازاینجهت انسان عاقل دین خود را حفظ میکند و در حصار و دژی محکم قرار میدهد که به آن آسیب نرسد.
عدّهای در شرایط خاصّی نزد امیرالمؤمنین (ع) آمده و برای اختلافافکندن میان طرفداران ایشان، سؤالاتی را دربارهٔ کیفیت قضیّهٔ سقیفه و غصب خلافت یا مسائل اختلافی دیگر مطرح میکردند که امیرالمؤمنین (ع) گاهی پاسخ اجمالی و گاهی پاسخ تفصیلی میدادند.
یکی از مصادیق تکلّف، آن است که سؤال، هرچند درست باشد، امّا نابهجا مطرح شود؛ زیرا هرچیزی را باید در جای خود، در زمان خود و با لحن مناسب خود مطرح کرد.
در اجتماع امروز باید آگاه باشیم که هر سؤال یا مطلبی را هرجا نپرسیم و نگوییم. بعضی مطالب یا سؤالاتی که امروزه در برخی رسانهها مطرح میشود، صلاح نیست گفته شود؛ چون به جای اینکه برای ملّت منفعت داشته باشد، مضرّت دارد و دشمن از آن سوءاستفاده میکند. البتّه آنچه لازم است باید آشکار و شفّاف باشد و پنهان نباشد.
گاهی اوقات در اموری که واقعاً مربوط به دین است، امّا در آن درجه از اهمّیت نیست، نباید بیجهت سختگیری کرد. گاهی بعضی افراد بر مسائل سادهای چنان تمرکز میکنند و به آن اهمّیت میدهند که از مسائل مهمّ واقعی بازمیمانند. اینکه حالا نشسته یا ایستاده آب بخوری یا یک نفس یا چند نفس آب بخوری و ... چندان مهم نیست و مسائل مهمتری وجود دارد.
تکلّف انواعی دارد و در زمینههای مختلفی میتواند جلوه کند. انسان متکلّف سه علامت دارد: با کسیکه ما فوق اوست، درگیر میشود؛ چیزی میگوید که نمیداند؛ سراغ چیزی میرود که دستش به آن نمیرسد.
انسان متّقی سختگیر نیست. البتّه مقصود آن است که در آنچه مربوط به خود اوست و آنچه دین و شرع آسان گرفته، او هم آسان میگیرد و سختگیری نمیکند. بله، بعضی موارد اقتضای سختگیری دارد و آن موارد به جای خود محفوظ است، امّا طبع اوّلی آنان آسانگیری است.
روزهداری تمرینی است برای اینکه انسان بفهمد که در طول سال لزومی ندارد دمبهدم غذا بخورد. اصلاً بسیاری از اولیای خدا براساس استنباط از بعضی روایات، در طول شبانهروز تنها دو وعده غذا میخورند: صبحگاهان و شامگاهان، و غذای ظهر را اضافه میبینند. این درحالی است که توان و تلاش آنها اگر بیشتر از دیگران نباشد، کمتر از آنان نیست.
معنای قناعت این نیست که مردم و جامعه تلاش اقتصادی نکنند، دولت وظایف اقتصادی خود را انجام ندهد و کشور پیشرفت علمی و اقتصادی نداشته باشد. بلکه قناعت آن است که انسان باید در حدّ اعتدال باشد، درست فکر کند و درست عمل کند و آن اندازه که توان دارد تلاش کند؛ آنهم تلاش معقول و دستیافتنی و با ملاحظهٔ شرایط اجتماع، شرایط خانواده و شرایط خود.