کسی که قانع نباشد و پیوسته رغبت به دنیا و طمع به مال بیشتر داشته باشد، این موجب رنج و ناراحتی او خواهد بود. حال اگر میخواهید گرفتار رنج باشید، اهل حرص و طمع باشید و اگر میخواهید آرامش داشته باشید، هم آرامش بدن و هم آرامش روح، و هم دنیایتان سالم بماند و هم آخرتتان، اهل قناعت باشید و به آنچه خداوند روزی شما کرده راضی باشید.
اگر در درون خود احساس غنا و بینیازی کردی و روحیهات روحیهٔ قناعت باشد، تو غنیّ واقعی هستی، ولی اگر همهٔ ثروتهای دنیا را به تو بدهند و بازهم احساس کمبود کنی، یعنی فقیری؛ چون احساس فقر میکنی و بهدنبال آن چهبسا بخل و امساک و صفات ناپسند دیگر هم بیاید.
خشوع به معنای آن است که انسان بداند هیچ چیز از خودش ندارد و همه چیز از خداوند متعال است و دربرابر خداوند متعال بیشترین و شدیدترین فقر، احتیاج، ذلّت و مسکنت را احساس کند و تسلیم محض باشد؛ چنانکه مراد از «الأرض الخاشعة» (زمین خاشع)، زمینی است که کاملاً خشک است و هیچ گیاهی در آن نروییده است.
«فرقان» به معنای نیرویی است که میتوان با آن بین حقّ و باطل فرق گذاشت. حال اگر انسانی اهل تقوا باشد، به نصّ قرآن این خاصیت در او متجلّی میشود و خداوند برای او فرقان قرار میدهد؛ یعنی همان خاصیت قرآن منتها به نحو خاصّ در انسان مؤمن و متّقی تجلّی پیدا میکند.
علّت آنکه لغزشهای فرد پرهیزکار کم است، آن است که اهل هوسها و آرزوهای گیجکننده و گمراهکننده نیست. افرادی که هوسهای زیاد و آرزوهای طولانی دارند، نور عقلشان خاموش و چراغ جانشان غبارآلود میشود و دیگر نمیتوانند حقایق را آنچنانکه هست بشناسند.
اگر میخواهیم کلام ما در جامعه، خانواده، مدرسه و ... اثر کند، باید خودمان عامل باشیم و عامل بودن به هر چیزی هم به نسبت خود آن چیز است؛ عامل بودن در عقاید آن است که انسان واقعاً آنچه را میگوید باور داشته باشد و عامل بودن در کردار آن است که اعمال صالح را انجام دهد و از اعمال بد اجتناب کند.
علما دو دستهاند: یکی عالمی که علم خود را درمقام عمل بهكار میگیرد و به آن عمل میکند که اهل نجات و رستگاری است و دیگری عالمى كه علمش را وانهاده و به آن عمل نمیکند که اهل هلاکت و نابودی است و اهل جهنّم از بوی بد عالم بیعمل در آزار و اذیّتاند.
اگر کسی یک ساعت هم بالای منبر بنشیند و درمورد تقوا صحبت کند و در مذمّت فسق و فجور دادِ سخن بدهد، امّا خودش اهل تقوا نباشد، نمیتوان او را عالم دانست؛ زیرا طبق روایت، عالم کسی است که کردارش گفتارش را تصدیق کند و کسی که کردارش گفتارش را تصدیق نکند، اصلاً عالم نیست.
انسان باید حلم را بهجا و درست بهکار ببرد. اینچنین نباشد که حتّی در مقابل کافر و مشرکِ مقاتل و محارب هم حلم به خرج دهد! اگر کسی به اموال، ناموس یا سرزمینهای شما تجاوز کند و یا به حقوق شما در سطح ملّی یا در سطح بینالمللی نسبت به افراد مسلمان تجاوز کند و شما ساکت باشید و حلم به خرج دهید، این زبونی و ذلّت است که به شدّت در اسلام مورد نهی قرار گرفته است.
صفت حلم و بردباری از صفات پسندیده است و ضدّ آن، غضب و تندخویی امری مذموم است، لذا انسان باید در مواردی که جای حلم است، با حلم و بردباری رفتار کند و مبادا گرفتار طغیانهای لحظهای همراه با غضب و تندی شود. حتّی در روایت دارد اگر کسی حلیم نیست، خود را شبیه افراد حلیم قرار دهد.
در مورد نگاهها و صداهای حرام، بسیاری از ما وظیفهٔ خود را نه میشناسیم و نه آنجا که میشناسیم درست عمل میکنیم. روابطی که امروزه در جامعه بین مرد و زن وجود دارد، در برخی مواقع روابط صحیحی نیست؛ نه بعضی از زنان آنچنانکه اسلام فرموده پوشش خود را حفظ میکنند و نه بعضی از مردان آنچنانکه اسلام فرموده خود را حفظ میکنند.
برترینِ اعمال در ماه مبارک رمضان که برترینِ ماههاست، پرهیز از محرّمات پروردگار است؛ یعنی انسان کاری کند که گرفتار معصیت الهی نشود و کار حرامی انجام ندهد. اگر کسی خدایناکرده ظلم، غصب یا شرب خمر میکرده، یا خدایناکرده ترک نماز یا ترک واجب دیگری میکرده، بهترین کار در این ماه، آن است که این حرامها را انجام ندهد و از انجام محرّمات الهی پرهیز کند.