مباحث وضع الفاظ (جلسه ۳۳)

محقق عراقی رحمه الله مفاهیم را سه قسم کرد و یک سلسله مفاهیم را اختراع نفس دانست و گفت که تنها راه برای «وضع عام، موضوعٌ‌له خاص» استفاده از مفاهیم اختراعی (مثل مصادیق، افراد و جزئیات انسان) است ...

تقریرات درس خارج اصول

آیت الله سیّد محمّدرضا مدرّسی طباطبایی یزدی دامت برکاته

دوره سوم، سال اوّل، جلسهٔ سی و سوم (۱۳۹۷/۰۹/۱۳)

بیان دیگر شهید صدر رحمه الله از اشکال دوم

اشکال شهید صدر رحمه الله بر نوع سوم (وضع عام، موضوعٌ‌له خاص) که با استفاده از سبر و تقسیم بیان شده بود، در تقریرات دیگر ایشان با آنچه گفته شد کمی تفاوت دارد، لذا ابتدا این تقریب از ایشان را نیز بیان می‌کنیم و سپس به بررسی و نقد اصل اشکال خواهیم پرداخت.

شهید صدر رحمه الله از چهار حالت مذکور در سبر و تقسیم، حالت سوم را که «خاص به هیچ وجه در نظر گرفته نشود» کنار گذاشته و مطرح نکرده است؛ زیرا اساساً این حالت، محال و واضح البطلان بوده و نیازی به ذکر آن نبوده است. لذا ایشان فقط سه حالت را در نظر می‌گیرد:

  1. واضع معنای خاص را در کنار عام در نظر می‌گیرد و لفظ را برای خاص وضع می‌کند. (حالت اول در بیان سابق)
  2. واضع معنای عام را در نظر می‌گیرد و لفظ را برای همان معنای عام وضع می‌کند. (حالت چهارم در بیان سابق)
  3. واضع معنای عام را در نظر می‌گیرد و آن را فانی در خاص می‌بیند و لفظ را برای آن وضع می‌کند.

ایشان در توضیح حالت اخیر، در حقیقت آن را به دو صورت تقسیم کرده است:

۱) گاهی واضع مفهوم عام را فانی در مفهوم خاص می‌بیند؛ یعنی در همان عالَم مفاهیم می‌گوید: عام عین خاص است (حالت دوم در بیان سابق). این صورت همان‌طور که در تقریب قبلی گفتیم محال است؛ چون دو مفهوم با هم متباین‌اند و نمی‌شود یکی فانی در دیگری باشد و یا دو مفهوم یکی باشد.

۲) اما گاهی واضع مفهوم عام را فانی در مصادیق خارجی آن در نظر می‌گیرد، نه فانی در مفهوم خاص؛ چون عام در ضمن مصادیق خود موجود است: الحق أن الطبیعی موجود بوجود افراده. مثلاً مفهوم انسان در خارج در ضمن افراد انسان موجود می‌شود.

شهید صدر رحمه الله گویا بیشتر روی این صورت دوم تأکید می‌کند و می‌گوید چرا شما می‌گویید واضع باید مفهوم عام را «بما هو فانٍ فی مفهوم خاص» در نظر بگیرد تا اشکال شود که محال است، بلکه ممکن است کسی بگوید که واضع معنای انسان را در نظر می‌گیرد، اما «بما هو فانٍ فی‌ افراده و مصادیقه»، نه بما هو فانٍ فی ‌مفهوم خاص.

ایشان می‌فرماید: اگر کسی چنین بگوید مبتلا به اشکال دیگری می‌شود و آن این است که علقه وضعیه را مستقیماً و ابتدائاً بین لفظ و خارج برقرار کرده است؛ مثلاً لفظ زید را ابتدائاً برای زید خارجی قرار داده است، درحالی‌که این امکان ندارد و همیشه علقه وضعیه ابتدائاً بین لفظ و مفاهیم است و بالتبع در مرحله بعد بین لفظ و خارج محقق می‌شود؛ چون انسان‌ها از طریق مفاهیم به خارج می‌رسند و هیچ‌وقت ابتدائاً به خارج نمی‌رسند.

پاسخ اشکال دوم

به همان نحوی که با فرمایش محقق عراقی رحمه الله پاسخ اشکال اول روشن شد، می‌توان اشکال دوم را نیز به هر دو بیانش پاسخ داد؛ به این صورت که می‌گوییم:

مفاهیم عام مختلف‌اند و با یکدیگر فرق می‌کنند. عناوین عامی وجود دارد که نمی‌تواند خصوصیات را نشان دهد (به تعبیر مرحوم عراقی رحمه الله عناوین ذاتی) مثل انسان، حیوان و امثال آن؛ چون بناء آن بر این است که رفض خصوصیات کند، لذا نمی‌تواند خصوصیات را نشان دهد. عناوین انتزاعی مثل ابیض و ممکن نیز چنین است. ولی عناوین اختراعی یا به تعبیر برخی، عناوین اعطایی مثل مصادیق انسان، افراد انسان، جزئیات انسان، و حتی وجودات انسان می‌تواند مشیر به خاص‌ها و مفید خاص‌ها باشد؛ یعنی در عین اینکه مفهومی عام است و بر افراد متعدد صدق می‌کند، اما همه خصوصیات را از سر تا پا می‌رساند.

بنابراین در نظر گرفتن عام همیشه همراه این نیست که موضوعٌ‌له هم عام باشد، بلکه بعضی مفاهیم وجود دارد که موضوعٌ‌له آن جز خاص، چیز دیگری نمی‌شود؛ زیرا اصلاً ذات آن به‌گونه‌ای است که می‌خواهد خاص‌ها را بما هی ‌خاص نشان دهد.

گفتیم اصل سخن محقق عراقی رحمه الله درست است و بعضی مفاهیم واقعاً چنین‌اند و وجدان می‌کنیم که چنین مفاهیمی وجود دارد. اما درباره تحلیل ایشان که این مفاهیم چگونه پیدا می‌شوند و آیا مخلوق و اختراع ذهن‌‌اند یا انتزاع در آنها دخیل است، چه‌بسا کسی بگوید این‌ عناوین هم انتزاعی است و روش انتزاع آن نیز همان روش موجود در عناوین انتزاعی است، ولی این جهت ضربه‌ای به اصل پاسخ نمی‌زند و لذا فعلاً برای ما مهم نیست و نمی‌خواهیم درباره آن بحث کنیم؛ زیرا از مباحث معرفت شناسی، فلسفی و روان‌شناسی است که در جای خود باید بحث شود.

به هر حال با این جواب، اشکال مذکور با هر دو تقریب پاسخ داده می‌شود.

بررسی و نقد بیان دوم شهید صدر رحمه الله

علاوه بر آنکه اشکال مذکور را به هر دو بیان دفع کردیم، می‌توان نسبت به تقریب دوم فرمایشات شهید صدر رحمه الله پاسخ دیگری نیز ارائه داد و آن اینکه:

شهید صدر رحمه الله فرمود: اگر واضع معنای عام را فانی در مصادیق ببیند و به این اعتبار لفظ را برای مصادیق وضع کند، لازمه آن این است که علقه وضعیه ابتدائاً بین لفظ و خارج واقع شود.

باید از ایشان پرسید: مقصودتان از اینکه «علقه وضعیه ابتدائاً بین لفظ و خارج واقع ‌شود» چیست؟ اگر مقصودتان این است که هر وقت این لفظ اطلاق شد، خارج به ذهن بیاید، به‌گونه‌ای که بقیه مفاهیم به ذهن می‌آید، چنین چیزی اتفاق نمی‌افتد؛ چون خارج هیچ وقت به ذهن نمی‌آید. اما اگر مقصود این است که خارج با این لفظ فهم می‌شود، مشکلی ندارد و قبلاً اثبات کردیم که می‌توان علقه وضعیه را بین لفظ و خارج قرار داد و اگر شما بگویید امکان ندارد، باید مثل مرحوم امام رحمه الله بگویید وضع خاص، موضوع‌ٌله خاص نداریم.

بنابراین مانعی ندارد که علقه وضعیه بین لفظ و وجود خارجی شیء محقق شود. بله، به لحاظ فرایند وضع، صوری هم به ذهن می‌آید و نمی‌شود بدون صورت باشد و ما هم نگفتیم بدون صورت می‌شود، ولی به هر حال هر وقت لفظ گفته می‌شود، انسان به خارج منتقل می‌شود و این محذوری ندارد.

در حقیقت مقصود محقق عراقی رحمه الله هم که می‌گوید «مصادیق انسان»، همین است. مصادیق انسان یعنی وجوداتی که انسانیت به آنها قائم است و در آنها موجود است. چه فرقی دارد بگوییم مصادیق انسان یا وجودات انسان؟ مصداق هم یعنی وجود خارجی انسان و شما قبول کردید که افراد و وجودات می‌توانند عناوینی باشند که در اینجا به واضع کمک می‌کنند تا با مفهوم کلی، مصادیق را موضوعٌ‌له قرار دهد.

اشکال شهید صدر رحمه الله به پاسخ محقق عراقی رحمه الله

شهید صدر رحمه الله در همین مبحث در پاسخ محقق عراقی رحمه الله مناقشه کرده است.

محقق عراقی رحمه الله مفاهیم را سه قسم کرد و یک سلسله مفاهیم را اختراع نفس دانست و گفت که تنها راه برای «وضع عام، موضوعٌ‌له خاص» استفاده از مفاهیم اختراعی (مثل مصادیق، افراد و جزئیات انسان) است.

اما شهید صدر رحمه الله در مقابل می‌گوید: نیازی به استفاده از مفاهیم اختراعی نیست و بعضی از مفاهیم انتزاعی عام نیز می‌تواند حاکی از تمام خصوصیات افراد و اشیاء باشد و به آن اعتبار می‎توان افراد و خاص‌ها را موضوعٌ‌له قرار داد.

توضیح مطلب آنکه: مرحوم عراقی فرمود: مفاهیم انتزاعی بر دو قسم است:

۱) یا ما بازاء خارجی و منشأ انتزاع دارد، مثل سفیدی که منشأ انتزاع آن جسم سفید خارجی است؛

۲) یا اینکه اصلاً منشأ انتزاع ندارد، مثل امکان.

بعد فرمود: هر دو قسم، حیثیت مشترکه را حکایت می‌کند، پس نمی‌تواند حیثیت مختصه را حکایت کند؛ چون حیثیت مختصه خارج از حیثیت مشترکه است.

شهید صدر رحمه الله می‌فرماید: اگر دقت شود، می‌توانیم مفاهیم انتزاعی قسم دوم را طوری تلقّی کنیم که حاکی از تمام خصوصیات منشأ انتزاع خود من القرن الی القدم باشد.

ایشان می‌فرماید: مفاهیم انتزاعی قسم دوم را به دو صورت می‌توان در نظر گرفت:

۱) گاهی این مفاهیم انتزاعی نسبت به افراد بالذات آن در نظر گرفته می‌شود؛ مثلاً امکان نسبت به امکان‌های خارجی در نظر گرفته می‌شود که در این صورت کلام محقق عراقی رحمه الله درست است و این مفاهیم نمی‌تواند حاکی از خصوصیات باشد؛ چون یک معنای کلی مشترک است که با فَرز خصوصیات به دست می‌آید و جز حیثیت مشترک را نمی‌رساند.

۲) اما می‌توان همین مفاهیم انتزاعی را نسبت به افراد بالعرض آن ملاحظه کرد؛ مثلاً عنوان امکان یا ممکن نسبت به افراد متعدد آن مانند زید، عمرو و بکر یا نسبت به انواع متعدد آن مانند انسان و فرس یا حجر و شجر و … در نظر گرفته شود. در این صورت این عناوین بر مثل انسان و فرس یا زید و عمرو از قرن تا قدم تطبیق می‌شود؛ زیرا عنوان امکان از همه این فرد بالعرض اخذ می‌شود، نه اینکه از بخشی از آن انتزاع شود. پس می‌تواند وسیله ما برای رسیدن به خصوصیات باشد و در مسئله «وضع عام، موضوعٌ‌له خاص» به ما کمک کند.

توضیح بیشتر اینکه: در عنوان انتزاعی «امکان»، فرد بالذات آن «امکان‌های ماهیّات» است و اگر بخواهیم مفهوم امکان را نسبت به فرد ذاتی آن در نظر بگیریم، در این صورت محقق عراقی رحمه الله درست می‌فرماید و این عنوان نمی‌تواند خصوصیاتی که در خاص‌ها وجود دارد را حکایت کند؛ چون حاکی از حیثیت مشترکه است و بیش از این را نشان نمی‌دهد.

ولی اگر «امکان» را نسبت به افراد و مناشئ بالعرض آن مانند زید، عمرو و بکر در نظر بگیریم، بر سرتاپای این‌ها عنوان «امکان» یا «ممکن» صادق است. در این صورت وقتی می‌گوییم «زیدٌ ممکنٌ» عنوان ممکن وصف بخشی از زید نیست؛ یعنی بخشی از او نیست که ممکن است، بلکه همه‌ او من القرن الی القدم دارای وصف امکان است و «ممکن» وصف سر تا پای اوست. پس تمام خصوصیات را نشان می‌دهد، لذا می‌توان گفت که فرضاً ممکن‌های موجود در اینجا را به زید اسم‌گذاری می‌کنیم. بنابراین اگر امکان را آیینه برای افراد بالعرض قرار دهیم و مثلاً بگوییم برای افراس ممکنه فلان لفظ را وضع می‌کنیم، مانعی ندارد و می‌توان از عام به خصوصیات رسید.

یا مثلاً در مفهوم انتزاعی «جزئی» که معقول ثانی منطقی است، فرد بالذاتِ آن «مفاهیم جزئی» است و اگر نسبت به افراد بالذات (یعنی هر جزئی که در ذهن وجود دارد، مثل مفهوم زید، عمرو و بکر) در نظر گرفته شود، در این صورت سخن مرحوم عراقی درست است؛ زیرا جزئی از حیث اینکه حکایت از جزئی می‌کند، نمی‌تواند حاکی از خصوصیات باشد؛ چون فقط حیثیت مشترکه ذاتی جزئیت را بیان می‌کند. اما اگر افراد بالعرض آن یعنی مفاهیم زید، عمرو و بکر خارجی در نظر گرفته شود، عنوان «جزئی» می‌تواند تک‌تک آنها را از سرتاپا نشان دهد.

یا مثلاً عنوان «معلول» یا «مسبَّب» عنوانی انتزاعی است که از افراد با خصوصیات متفاوت انتزاع می‌شود و نسبت به افراد بالعرض خود به‌گونه‌ای است که از همه خصوصیات آنها حکایت می‌کند. لذا می‌توان این عنوان را عنوانی عام برای خاص‌ها قرار داد و مثلاً گفت معلول‌ها یا مسبَّب‌های موجود در اینجا را به زید و علّت‌ها و سبب‌ها را به نام دیگری اسم‌گذاری می‌کنیم.

و به همین لحاظ، تمام مفاهیم انتزاعی به روش دوم، مثل «ماهیت»، «علت» و … می‌تواند حاکی از قرن تا قدم خاص‌های در خارج باشد و همه خصوصیات آنها را حکایت کند؛ نه اینکه حاکی از حیثیت مشترکه آنها باشد.

خلاصه فرمایش شهید صدر رحمه الله در مقابل محقق عراقی رحمه الله این است که معانی و مفاهیم عامی که می‌تواند حاکی از خصوصیات باشد، منحصر در عناوین اختراعی نیست؛ بلکه همین عناوین انتزاعی معمول را می‌توان نسبت به افراد و مناشئ بالعرض آن (نه افراد و مناشئ بالذات) حاکی از تمام خصوصیات قرار داد و در بحث «وضع عام، موضوعٌ‌له خاص» از آن استفاده کرد. پس دست ما برای «وضع عام، موضوعٌ‌له خاص» خیلی باز می‌شود.

البته نه اینکه شهید صدر رحمه الله امکان استفاده از عناوین اختراعی را منکر باشد، بلکه سخن محقق عراقی رحمه الله را قبول دارد که عناوینی چون «مصادیق الانسان»، «افراد الانسان» و «جزئیات الانسان» نیز می‌تواند حاکی از تمام خصوصیات باشد، اما لزومی به این انحصار و خارج کردن همه مفاهیم انتزاعی از گردونه نشان دادن خصوصیات نیست.

شهید صدر رحمه الله پس از بیان این مطالب، توضیحات دیگری می‌دهد و فرمایشاتی دارد که مطلبی بیش از این ندارد و لازم نیست ذکر شود، گرچه نسبت به برخی از آنها نیز ملاحظاتی داریم.

بررسی و نقد فرمایش شهید صدر رحمه الله

باید گفت تلاش شهید صدر رحمه الله بر فرض قبول، فی‌الجمله ناجح است، ولی بالجمله ناجح نیست؛ زیرا گاهی ما می‌خواهیم با این عناوین از عام به خاص‌ها برسیم، ولی نه خاص‌های حقیقی مثل اعلام شخصیه، بلکه خاص‌هایی که دایره آن از مفهوم عام اضیق باشد، در این صورت مانعی ندارد و راه‌حل ایشان خوب است. مثلاً می‌گوییم «ممکنی که انسان است» که در آنجا هم انسان مفهوم کلی است و هم ممکن، الا اینکه ترکیب آن دو افراد خاصی را نشان می‌دهد و قصدمان هم این است که وضع نه برای حیثیت امکانی آن باشد، نه برای حیثیت انسانی آن، بلکه برای مصادیق امکان که انسان هستند باشد و این عنوان، آن مصادیق را به‌گونه‌ای نشان دهد.

منتها می‌گوییم شما یا پای وجود را به میان می‌آورید یا نمی‌آورید:

اگر پای وجود را به میان نیاورید، ولو فرضاً به‌گونه‌ای بتوان از این مفهوم به مفاهیم اضیق رسید، ولی هرگز به خاص حقیقی مثل اعلام شخصیه نمی‌توان رسید؛ زیرا هر قدر این عنوان را مقیَّد کنید و قیدهای متعدد به آن ضمیمه کنید، باز کلی است. نهایت این است که کلی منحصر در فرد می‌شود، اما متشخّص نمی‌شود. به تعبیر دیگر جزئی حقیقی نمی‌شود، بلکه جزئی اضافی می‌شود. لذا «موضوعٌ‌له خاص» به معنای دقیق کلمه محقق نمی‌شود.

و اگر پای وجود را به میان بیاورید همان حرف محقق عراقی رحمه الله می‌شود؛ زیرا مثلاً «وجودات ممکنه مُعَنوَن به فرس» عبارهٌ اخرای «مصادیق» و «جزئیات» است و چیز دیگری نیست.

به تعبیر دیگر، اگر مقصودتان این است که فی الجمله معنایی که به دست می‌آید، اضیق از این مفهوم عام است می‌پذیریم، اگر چه در آن هم ممکن است کلام باشد. اما اگر مقصودتان این است که با این مفاهیم می‌توان مصادیق و وجودات خاصه را نشان داد، قابل قبول نیست؛ زیرا شما امکان را بر مصادیق بالعرض آن تطبیق می‌کنید، نه مصادیق وجودی. آنچه که امکان، بالعرض بر آن صادق است، وجود در آن نیست. ماهیت است که ممکن است، نه وجود. وجود که نسبت به عدم و وجود استواء ندارد. وجود من حیث إنه وجود نمی‌تواند عدم بپذیرد. لذا نمی‌توانید به صرف این مفهوم انتزاعی به خاصی برسید که تشخّص آن به وجود است، مگر اینکه لفظ وجود را به آن اضافه کنید و مثلاً بگویید «وجودات امکانی» یا «وجود ممکن‌های معنون به عنوان فرس» که این همان حرف محقق عراقی رحمه الله می‌شود.

البته ممکن است شما بگویید که این عنوان انتزاعی است، نه اختراعی. اما چنان‌که قبلاً گفتیم ما فعلاً نمی‌خواهیم از این جهت بحث کنیم و در صدد تحلیل کیفیت پیدایش آن نیستیم. به هر حال، لباب و برگشت حرف شما به حرف آقا ضیاء رحمه الله است و راه حل نو و جدیدی ارائه نکردید.

نتیجۀ بررسی نوع سوم

نتیجۀ بحث ما این شد که «وضع عام، موضوعٌ‌له خاص» به معنای دقیق کلمه‌ (خاص حقیقی و جزئی حقیقی) ممکن است، منتها از همان طریقی که محقق عراقی رحمه الله فرمود؛ یعنی مفاهیمی که بر وجودات خارجی منطبق است، مثل جزئیات، مصادیق، افراد و امثال آن.