مصیبت ما انسانها این است که همه چیز را از دیگران میخواهیم، امّا وقتی نوبت به خودمان میرسد، همهٔ آنها را فراموش میکنیم! چه در جانب اثباتی و چه در جانب نفیی. جانب اثباتی یعنی هرچه برای دیگران دوست میداری ...
کسی که در جایگاه ناراحتی قرار دارد و میخواهد به جای راحتی کوچ کند، سختی کوچ کردن برایش آسان میشود و همهٔ مشکلات را تحمّل میکند و به جان میخرد تا به آن جای راحت و محلّ آسایش و آرامش خود برسد.
بزرگترین حقّی که خداوند متعال برای بعضی بندگان نسبت به بعضی دیگر قرار داده، حقّ حاکمان و حکمرانان بر کسانی است که تحت حکومت آنها هستند و نیز حقّ مردمی که تحت حکمرانی هستند بر حاکمان.
مقابله با توطئههای دشمن جز با بیداری اقشار مختلف مردم بهویژه بیداری روحانیّت و تلاش شبانهروزی آنها هیچ راه دیگری ندارد و یکی از راههای مهمّ مقابله با توطئههای دشمن قضیّهٔ انتخابات است که از جهات مختلف میتواند خنثیکنندهٔ توطئههای دشمن باشد.
حضرت میفرمایند: من ماهیت و حقیقت دنیا را برای تو ترسیم کردم، ناپایداری و فناپذیریاش را بیان کردم و از بیوفایی و بیارزشی آن خبر دادم. همچنین از آخرت و آنچه در آخرت برای انسانهای متّقی آماده شده، برایت گفتم تا از آن پندگیری و عبرتآموزی.
هر چیز باارزش و مهمی را که میخواهی به دست آوری و به هر مرتبهٔ بالا و بلندی که میخواهی پرواز کنی، راهش توکّل و اعتماد بر خداوند متعال است. غیر خدا، هرچه باشد، سراب است و هیچ نیست و توهّمی است که انسان را بیچاره میکند.
وقتی عظمت و وحدانیّت حضرت حق و از طرف دیگر، فقر و عجز و بیچارگی و نیاز خودت را دانستی، باید آنچه را شایستهٔ این دو موضوع است، انجام دهی و باید اعمال و رفتار تو مناسب شأن و جایگاه خداوند باشد
وقتی دانستی خدا واحد و اَحد است، ازلی و ابدی است و احاطه به او امکان ندارد، نه قلباً و نه بصراً، در برابر چنین خدایی که بینهایت است؛ باید آنچنان رفتار کنی که شایستهٔ خدای بینهایت است.
اگر خداوند متعال شریکی داشت، آن شریک هم واجبالوجود بود و نمیشد ممکنالوجود باشد؛ زیرا اگر ممکنالوجود بود، دیگر شریک خدا نبود، بلکه مخلوق خدا بود، پس اگر خدا شریکی داشت، آن هم واجبالوجود بود و وقتی چیزی واجبالوجود شد، یعنی واجبالوجود من جمیع الجهات و الحیثیّات است.
تفصیلات معاد به آن کیفیّتی که در قرآن کریم آمده، در تورات و انجیل، یا اصلاً نیست یا کاملاً ناقص است؛ در تورات تنها دربارهٔ عقوبتهای دنیوی سخن گفته شده، و در انجیل مقدار اندک و ناقصی دربارهٔ معاد سخن گفته شده است.
خوف از خداوند متعال، درحقیقت خوف از این است که مبادا وظیفهٔ خود را در مقابل او انجام نداده باشیم و مبادا خداوند متعال با عدل خویش با ما رفتار کند، وگرنه خداوند متعال همه لطف و احسان و فیض و خیر محض است.
یک اصل کلّی و بسیار مهمّ است که انسان باید در اعتقاداتش همواره آن را مدّنظر داشته باشد که: اگر چیزی در این عالم بر تو مشکل شد، فوری آفرینندۀ عالَم و حکمت الهی را زیر سؤال نبر، بلکه خودت را متّهم کن و بگو من نمیفهمم!