زمام همهٔ امور به دست حضرت حق است و هیچ پدیدهای در عالَم جز به ارادهٔ حق اتفاق نمیافتد؛ اگرهم به بعضی از افراد اختیاری داده شده است، آن اختیار را هم خدا داده و همو مقدّر فرموده که در آن محدودهٔ اختیار چگونه عمل کنند.
اگر انسان با پیمودن راه عادی، فرضاً از بعضی درجات عالی محروم شود، باز اولیٰ آن است که راه مضمونالصحّة را برود، نسبت به اینکه در راهی قرار گیرد که معلوم نیست عاقبتش کجا باشد؛ احتمال دارد نجاح و کسب درجات باشد و احتمال هم دارد سقوط در درکات باشد!
اگر کسی طلب علم کند بهخاطر اینکه با آن در برابر علما مباهات و افتخار کند یا با سفها مراء و جدال کند و با آنها درگیر شود یا به قصد خودنمایی توجّه مردم را بهسوی خود جلب نماید، چنین کسی جایگاه خود را در آتش برگزیده است!
تکلّف آن است که انسان بیجا و بدون حجّت یا بدون توان کافی خود را به کاری مشغول کند. یا بهطور خلاصه میتوان از تکلّف به کار بیجا تعبیر کرد؛ حال اعمّ از اینکه فرد علم درست ندارد، یا قدرت درست ندارد و یا شرایط درستی وجود ندارد.
یکی از اموری که در اسلام، بهشدّت از آن نهی شده، «تکلّف» است؛ یعنی انسان چیزی را بیجا و بدون دلیل بر خود تحمیل کند. از صفات رسول اکرم (ص) که در قرآن کریم آمده، پرهیز از تکلّف است
همهٔ افراطها و تفریطها ناشی از جهل به ظرفیّتهاست. جاهل یا کوتاهی و تفریط میکند یا افراط و زیادهروی! اینکه انسان ظرفیّت خود را بشناسد، خیلی مهمّ است. ممکن است کاری کار خیلی خوبی هم باشد، ولی آیا تو هم میتوانی آن را انجام دهی؟!
فطرت انسانی اقتضای مکارم اخلاق را دارد، ولی تکمیل و تتمیم آن باید توسط وحی و آموزش و هدایت پیامبر (ص) باشد. اخلاق برتر پیامبر (ص) با آن عظمت، در فرزندان و اوصیای آن حضرت نیز سریان و جریان داشته است.
اصل این است که ابتدا کتاب خدا و احکام اسلام به فرزندان آموزش داده شود. ضمن اینکه مانعی ندارد انسان از جهات دیگر، چیزهای دیگری نیز به فرزندش بیاموزد؛ ولی از حیث معرفت، آنچه هر مسلمانی باید آن را یاد بگیرد، کتاب خدا و احکام الهی است.
یکی از موضوعات مهمّی که لازم است مؤمنان به آن توجّه کنند، تاریخ و سیرۀ ائمّه علیهم السّلام در رفتارهای شخصی، رفتار با دوستان، رفتار با انواع دشمنان و نیز در برخورد با ابتلائات گوناگون است.
ای پسرکم! من گرچه عمر کسانی که قبل از من بودند را نداشتم و چنین عمری نکردم؛ ولی آنچنان در آثار و اعمال پیشینیان فکر و نظر کردم که مانند یکی از آنها شدهام.
حضرت میفرمایند: آن تجاربی که ما به دنبال آن بودیم و باید با تلاش و کوشش آن را بهدست میآوردیم، اکنون خودش بهسوی تو آمده و بهراحتی در اختیار تو قرار گرفته است! درنتیجه با انتقال تجارب به تو، تو هم مثل ما تجربهگر شدی و دیگر لازم نیست دوباره تجربه کنی.
قانون عقلایی آن است که ما از تجارب دیگران استفاده کنیم و همانطورکه اگر کسی با دیگران مشورت کند در عقولشان شریک است، کسی هم که از صاحبان تجربه و اهل علم استفاده کند، شریک آنان در حاصل زحماتشان میشود.