از جمله کسانی که متصدی جواب شدهاند، محقق اصفهانی رحمه الله است. ایشان در حاشیة خود بر کفایه فرموده است که اشکال دور بر مسلک تعهد وارد نیست و ناشی از آن است که مسلک اصلی و حرفهای بانی مسلک تعهد را ...
مسلک بعدی که بررسی میشود، مسلک تعهد است که از جهتی جزء مسالکی است که وضع را اعتبار میداند، به این معنا که بعد از وضع رابطة حقیقی بین لفظ و معنا پیدا نمیشود، بلکه لفظ و معنا بر همان هویت و حقیقتی ...
تقریرات درس خارج اصول آیت الله سیّد محمّدرضا مدرّسی طباطبایی یزدی دامت برکاته دوره سوم، سال اول، جلسه نوزدهم (۱۳۹۷/۰۸/۱۹) بررسی و نقد نظریه محقّق اصفهانی رحمه الله با اینکه نکات دقیق و مفیدی در کلمات محقّق اصفهانی رحمه الله وجود دارد، نقاط ضعف و قابل نقد هم دارد که به برخی از آنها قبلاً […]
محقق اصفهانی رحمه الله برای تقریب مطلب، به «صدق عالمیت، قادریت و... بر ذات اقدس الهی» مثال میزند که فلاسفه آن را نسبی میدانند و میگویند: «خداوند متعال، ذاتی است منتسب به علم، قدرت و...» با اینکه ...
مرحوم اصفهانی از آنجا که در علم معقول استاد بوده و از دیگران فنیتر است، در اینجا نیز با اسلوب و معیارهای دقیقی بحث را مطرح کرده است، اگرچه گاهی بهواسطة کثرت نوشتن یا به دلایل دیگر، الفاظ را ...
مرحوم عراقی یک کتاب اصولی به نام «مقالات الاصول» تألیف فرموده که نسبتاً خلاصه است و در بعضی مباحث نیز عبارات آن ناقص است. همچنین تقریرات متعددی از درس ایشان وجود دارد که از بین آنها «نهایة الافکار» ...
مرحوم نائینی در توضیح منشأ الهی برای دلالت الفاظ بر معانی میفرماید: وضع الفاظ برای معانی، اعتباری محض نیست مثل احکام شرعیه که با ارسال رسل و انزال کتب به افراد میرسد ...
نفی وجود یا دلیلیت بعضی از انواع و تعینات موضوع نیز میتواند تبعاً جزء مسائل علم شمرده شود؛ چون نفی کردن در مواردی که توهم جدّی شده از تعینات موضوع باشد یا شبهة دلیلیت آن وجود دارد، امری لازم است و باید از آن بحث شود.
بعض افراد مبتدی تصور میکنند سیرة عقلاء نیز دلیلی مستقل و امر پنجمی در عرض ادلة اربعه است، درحالیکه این تصور اشتباه است؛ زیرا سیرة عقلاء بهخودی خود حجیتی ندارد، بلکه مهم، منشأ آن است.
بیان شد که لازم نیست هر علمی دارای موضوع باشد، مگر یک موضوع انتزاعی که توضیح داده شد. سپس گفتیم اگر علمی موضوع هم داشته باشد، لازم نیست موضوع واحد باشد بلکه میتواند چند موضوع مختلف داشته باشد.
یکی از قواعد مهم و مسلّم فقه قاعدة الزام است. در روایات متعدد این مضمون آمده است: «أَلْزِمُوهُمْ بِمَا أَلْزَمُوا بِهِ أَنْفُسَهُم»؛ «هر کسی را به آنچه خودش را ملزم به آن میداند، ملزم کنید» که ظاهرش اعم از اهل خلاف و حتی کسانی است که خارج از دین هستند.
فرق فقه و اصول قابل اشتباه نیست، به این بیان که: در اصول به دنبال پیدا کردن حجتها هستیم و در فقه حجتهای پیدا شده را تطبیق میکنیم. پس «تحصیل حجت» در فقه و اصول اشتراک لفظی بوده و همین موجب اشتباه شده است؛ در اصول، تحصیل اصل حجیت است ولی در فقه تحصیل حجت معلومه نسبت به موارد خاصه است که فرق بین ایندو واضح است.