بزرگترین حقّی که خداوند متعال برای بعضی بندگان نسبت به بعضی دیگر قرار داده، حقّ حاکمان و حکمرانان بر کسانی است که تحت حکومت آنها هستند و نیز حقّ مردمی که تحت حکمرانی هستند بر حاکمان.
مقابله با توطئههای دشمن جز با بیداری اقشار مختلف مردم بهویژه بیداری روحانیّت و تلاش شبانهروزی آنها هیچ راه دیگری ندارد و یکی از راههای مهمّ مقابله با توطئههای دشمن قضیّهٔ انتخابات است که از جهات مختلف میتواند خنثیکنندهٔ توطئههای دشمن باشد.
حضرت میفرمایند: من ماهیت و حقیقت دنیا را برای تو ترسیم کردم، ناپایداری و فناپذیریاش را بیان کردم و از بیوفایی و بیارزشی آن خبر دادم. همچنین از آخرت و آنچه در آخرت برای انسانهای متّقی آماده شده، برایت گفتم تا از آن پندگیری و عبرتآموزی.
هر چیز باارزش و مهمی را که میخواهی به دست آوری و به هر مرتبهٔ بالا و بلندی که میخواهی پرواز کنی، راهش توکّل و اعتماد بر خداوند متعال است. غیر خدا، هرچه باشد، سراب است و هیچ نیست و توهّمی است که انسان را بیچاره میکند.
اگر خداوند متعال شریکی داشت، آن شریک هم واجبالوجود بود و نمیشد ممکنالوجود باشد؛ زیرا اگر ممکنالوجود بود، دیگر شریک خدا نبود، بلکه مخلوق خدا بود، پس اگر خدا شریکی داشت، آن هم واجبالوجود بود و وقتی چیزی واجبالوجود شد، یعنی واجبالوجود من جمیع الجهات و الحیثیّات است.
تفصیلات معاد به آن کیفیّتی که در قرآن کریم آمده، در تورات و انجیل، یا اصلاً نیست یا کاملاً ناقص است؛ در تورات تنها دربارهٔ عقوبتهای دنیوی سخن گفته شده، و در انجیل مقدار اندک و ناقصی دربارهٔ معاد سخن گفته شده است.
خوف از خداوند متعال، درحقیقت خوف از این است که مبادا وظیفهٔ خود را در مقابل او انجام نداده باشیم و مبادا خداوند متعال با عدل خویش با ما رفتار کند، وگرنه خداوند متعال همه لطف و احسان و فیض و خیر محض است.
یک اصل کلّی و بسیار مهمّ است که انسان باید در اعتقاداتش همواره آن را مدّنظر داشته باشد که: اگر چیزی در این عالم بر تو مشکل شد، فوری آفرینندۀ عالَم و حکمت الهی را زیر سؤال نبر، بلکه خودت را متّهم کن و بگو من نمیفهمم!
زمام همهٔ امور به دست حضرت حق است و هیچ پدیدهای در عالَم جز به ارادهٔ حق اتفاق نمیافتد؛ اگرهم به بعضی از افراد اختیاری داده شده است، آن اختیار را هم خدا داده و همو مقدّر فرموده که در آن محدودهٔ اختیار چگونه عمل کنند.
اگر انسان با پیمودن راه عادی، فرضاً از بعضی درجات عالی محروم شود، باز اولیٰ آن است که راه مضمونالصحّة را برود، نسبت به اینکه در راهی قرار گیرد که معلوم نیست عاقبتش کجا باشد؛ احتمال دارد نجاح و کسب درجات باشد و احتمال هم دارد سقوط در درکات باشد!
اگر کسی طلب علم کند بهخاطر اینکه با آن در برابر علما مباهات و افتخار کند یا با سفها مراء و جدال کند و با آنها درگیر شود یا به قصد خودنمایی توجّه مردم را بهسوی خود جلب نماید، چنین کسی جایگاه خود را در آتش برگزیده است!
تکلّف آن است که انسان بیجا و بدون حجّت یا بدون توان کافی خود را به کاری مشغول کند. یا بهطور خلاصه میتوان از تکلّف به کار بیجا تعبیر کرد؛ حال اعمّ از اینکه فرد علم درست ندارد، یا قدرت درست ندارد و یا شرایط درستی وجود ندارد.