مباحث وضع الفاظ (جلسه ۲۸)

دلالت لفظ بر معنا گاهی به نحو حقیقت است، گاهی به نحو مجاز است که قرینة ویژه دارد و گاهی نیز به نحو ثالث است که دلالت حقیقی نیست و در عین حال، قرینه قائم شده بر اینکه دلالت مجازی را اراده نکردیم ...

تقریرات درس خارج اصول

آیت الله سیّد محمّدرضا مدرّسی طباطبایی یزدی دامت برکاته

دوره سوم، سال اول، جلسه بیست و هشتم (۱۳۹۷/۰۹/۰۵)

اشکال محقّق عراقی رحمه الله بر وضع استعمالی: لزوم دور

تلمیذ صاحب کفایه یعنی محقق عراقی رحمه الله نیز اشکالی را نسبت به فرمایش آخوند بیان می‌کند و خودش پاسخ می‌دهد، الا اینکه شهید صدر رحمه الله اشکال ایشان را بازسازی می‌کند به‌نحوی که قابل پاسخ نباشد.

اشکال محقق عراقی رحمه الله به حسب آنچه در تقریر بدائع الافکار آمده نظیر اشکال دوری است که بر مسلک تعهد وارد کرده‌اند. ایشان می‌فرماید: اگر بخواهید لفظی را در معنا استعمال کنید، بدون دلالت آن لفظ بر معنا ممکن نیست و این دلالت متوقف بر آن است که لفظ، شایستگی و لیاقت دلالت بر معنا را داشته باشد و این شایستگی جز به وضع حاصل نمی‌شود، پس استعمال متوقف بر وضع است و علی‌الفرض در وضع استعمالی، وضع متوقف بر استعمال است و فرض این است که وضع دیگری جز وضع استعمالی نداریم، پس دور لازم می‌آید. در نتیجه وضع استعمالی ممکن نیست.

خلاصه آنکه در وضع استعمالی، استعمال متوقف بر شایستگی لفظ در دلالت بر معنا است و شایستگی هم متوقف بر وضع است و علی الفرض وضع هم متوقف بر استعمال است. پس دور لازم می‌آید و لذا وضع استعمالی ممکن نیست.

پاسخ محقق عراقی رحمه الله به اشکال دور

با دقت در جواب آقا ضیاء رحمه الله به اشکال دور در مسلک تعهد، پاسخ ایشان به این اشکال نیز روشن می‌شود. محقق عراقی رحمه الله در اینجا می‌فرماید:

قبول داریم که استعمال لفظ برای دلالت بر معنا متوقف بر این است که لفظ، لیاقت حکایت از آن معنا را داشته باشد، ولی لازم نیست این لیاقت از قبل باشد، بلکه اگر لیاقت در حین استعمال هم حاصل شود کافی است. دور وقتی اتفاق می‌افتد که لازم باشد این لیاقت در مرتبه قبل از استعمال وجود داشته باشد که در آن صورت، چون لیاقت متوقف بر وضع است و وضع هم متوقف بر استعمال است، دور می‌شود. اما این‌چنین نیست و لیاقت به نفس این استعمال و در همان ظرف استعمال حاصل می‌شود، لذا محذور دور لازم نمی‌آید.

در همان مثال ایشان که شخصی به فرزند تازه متولدشده خود اشاره می‌کند و می‌گوید: «جئنی بمحمد» و مقصودش آن است که در همان لحظه لفظ محمد را برای فرزندش وضع کرده باشد و می‌خواهد بگوید که این لفظ، حقیقت در فرزند من است؛ نه اینکه مجازاً لفظ محمد را استعمال کرده باشم، در آنجا نیز دلالت «جئنی بمحمد» بر معنا متوقف بر لیاقت این لفظ برای حکایت از معناست، اما نه در رتبه قبل بلکه اگر لیاقت به همین استعمال حاصل شود کافی است و این لیاقت هم به نفس استعمال ولو به مدد قرینه حاصل می‌شود؛ البته نه از سنخ قرینه مجاز، بلکه قرینه‌ای که نشان می‌دهد متکلم با همین استعمال، لفظ را در معنا وضع کرده است. بنابراین دوری وجود ندارد.

إن قلت: وضع از سنخ اعتباریات است که در ذهن محقق می‌شود، پس چطور می‌گویید که وضع به استعمال محقق می‌شود.

قلت: درست است که وضع امری اعتباری است، اما بدین معنا نیست که در ذهن محقق شود، بلکه قوام وضع به این است که حتماً این اعتبار، بروز و ظهور در خارج داشته باشد و إلا وضع نیست بلکه صرف تصور است. وضع طبق هر مبنایی که اختیار کنیم وسیله ارتباط است و لذا حتماً باید بروز داشته باشد.

اشکال شهید صدر رحمه الله بر وضع استعمالی

شهید صدر رحمه الله این اشکال را بازسازی می‌کند به‌گونه‌ای که پاسخ مذکور تمام نباشد و محذور دور تثبیت شود، به این بیان که:

وضع استعمالی که آخوند رحمه الله ادعا فرمود، متوقف است بر «کون اللفظ بنفسه دالاً علی المعنی» و بدون آن محقق نمی‌شود؛ زیرا دلالت وضعی یعنی «کون اللفظ بنفسه دالاً علی المعنی» و وضع استعمالی هم نوعی دلالت وضعی است و چیز دیگری نیست. پس «کون اللفظ بنفسه دالاً علی المعنی» باید رتبتاً قبل از وضع استعمالی باشد، از طرفی خودِ این «کون اللفظ بنفسه دالاً علی المعنی» متوقف بر وضع است، پس وضع متوقف بر وضع می‌شود که دور است.

بررسی و نقد اشکال شهید صدر رحمه الله

علی‌رغم اینکه شهید صدر رحمه الله بیان محقق عراقی رحمه الله را تغییر داده تا دور را تثبیت کند و فرموده که دیگر راه فراری از اشکال نیست، می‌توان اشکال ایشان را جواب داد که:

قبول داریم «کون اللفظ بنفسه دالا علی المعنی» مقوّم وضع استعمالی است؛ چون تا لفظ بنفسه دالّ بر معنا نباشد وضع پدید نمی‌آید، اما این امر متوقف بر وضع نیست، بلکه می‌تواند از یک قرینه استفاده شود؛ البته نه از سنخ قرینه مجاز که در نتیجه معنای مجازی را برساند، بلکه قرینه‌ای که نشان دهد می‌خواهیم بدون مجازگویی این معنا را از لفظ اراده کنیم. پس «کون اللفظ بنفسه دالاً علی المعنی» متوقف بر وضع نیست و در نتیجه دور لازم نمی‌آید.

اساساً حرف آخوند رحمه الله نیز همین بود و لذا فرمود: استعمال در اینجا از سنخ استعمال حقیقی یا مجازی نیست، بلکه استعمالی است که طبع آن را می‌پسندد. بنابراین «کون اللفظ بنفسه دالاً علی المعنی» متوقف بر وضع نیست، بلکه متوقف بر این است که طبع، آن را با آن قرائنی که وجود دارد بپسندد و در نتیجه بدون وجود محذور دور، وضع از این استعمال پدید می‌آید.

و به تعبیر دیگر ـ که می‌تواند جواب دیگری به اشکال دور محقق عراقی رحمه الله نیز باشد ـ «کون اللفظ بنفسه دالاً علی المعنی» متوقف بر وضع نیست، بلکه متوقف بر لیاقت لفظ برای دلالت بر معناست که از ناحیه مجاز نیامده باشد، و این لیاقت لازم نیست از ناحیه وضع باشد، بلکه می‌تواند از غیر ناحیه وضع آمده باشد.

توضیح آنکه: دلالت لفظ بر معنا گاهی به نحو حقیقت است، گاهی به نحو مجاز است که قرینه ویژه دارد و گاهی نیز به نحو ثالث است که دلالت حقیقی نیست و در عین حال، قرینه قائم شده بر اینکه دلالت مجازی را اراده نکردیم، بلکه معنا را از خود لفظ اراده کردیم. اراده معنا در وضع استعمالی نیز از قسم اخیر است و به نحو حقیقت نیست تا بگوییم متوقف بر وضع است و دور پیش می‌آید، در عین حال به نحو مجاز هم نیست، بلکه چیزی ورای حقیقت و مجاز است. بله، اگر به نحو حقیقت بود متوقف بر وضع می‌شد.

نتیجه آنکه اشکال شهید صدر رحمه الله بر فرمایش آخوند رحمه الله در وضع استعمالی، با توجه به نکات موجود در فرمایش آخوند رحمه الله قابل پاسخ است و از اینجا معلوم می‌شود آخوند رحمه الله در تبیین حرف خود واقعاً هوشیاری به خرج داده و به اشکالاتی که ممکن بود بعداً بر ایشان وارد شود توجه داشته است.

اشکالی دیگر از شهید صدر رحمه الله بر وضع استعمالی: جمع میان شخص و طبیعت لفظ

اشکال دیگری نیز در کلمات محقق صدر رحمه الله بر وضع استعمالی وجود دارد به این صورت که:

ایشان ابتدا فرموده است: همیشه در وضع، طبیعی لفظ برای معنا وضع می‌شود و اگر شخص لفظ برای معنا وضع شود خودِ واضع هم نمی‌تواند از آن استفاده کند؛ چراکه شخص لفظ آمد و معدوم شد و اعاده معدوم هم نمی‌توان کرد. مثلاً اگر من بگویم «وضعتُ لفظ زید لهذا الولد» و شخص لفظ یعنی زاء و یاء و دال که از دهانم بیرون آمد برای معنا وضع شده باشد، شخص این لفظ در همان لحظه و در آن ظرف بود و از بین رفت، لذا حتی خود من هم نمی‌توانم از آن استفاده کنم؛ زیرا وقتی از بین رفت دیگر تکرار نمی‌شود و هر چه تلفظ به لفظ «زید» کنم، مثل آن است و شخص آن لفظ نیست. پس همیشه حتی در اعلام شخصیه طبیعت لفظ برای معنا وضع می‌شود و این امر درستی است.

سپس با توجه به این مطلب می‌فرماید: قائلین به وضع استعمالی دچار مشکل می‌شوند؛ زیرا استعمال همیشه مُنصَبّ بر شخص لفظ است و با به‌کار بردن شخص لفظ محقق می‌شود؛ یعنی در مثل «جئنی بمحمدٍ» همین لفظ «محمد» که تلفظ به آن شده است، در معنا استعمال می‌شود. پس ایشان چگونه می‌خواهند با استعمال شخص لفظ در معنا، طبیعت لفظ را برای معنا وضع کنند؟! درحالی‌که این دو با هم سازگاری ندارد. پس امکان وضع بالاستعمال نیست؛ زیرا لازمه‌اش آن است که با استعمال لفظ متشخص، طبیعت را وضع کنند و حال‌آنکه شیء متشخص وحدت شخصیه دارد و نمی‌تواند آینه کلی و طبیعت باشد.

بررسی و نقد اشکال دوم شهید صدر رحمه الله

شهید صدر رحمه الله در طرح این اشکال دقت خوبی فرموده و اگر به تعبیر ایشان و امثال ایشان، حرف آخوند را حرفیاً تلقی کنیم و بگوییم وضع بالاستعمال یعنی به همین استعمال شخصی، وضع حاصل ‌شود، اشکال وارد است؛ زیرا واقعاً شخص بما هو شخص نمی‌تواند مرآت برای طبیعت باشد. اما چه لزومی دارد که بگوییم وضع بالاستعمال به این معناست؟! هرچند اسم آن را «وضع بالاستعمال» گذاشته‌اند، اما در حقیقت عوامل متعددی در این فرایند دخالت دارد و اساساً مخاطب، استعمال لفظ در معنا را مطابقاً می‌فهمد ولی وضع را بالالتزام استفاده می‌کند؛ به این صورت که:

مخاطب می‌بیند استعمالات الفاظ در معانی معمولاً یا به نحو حقیقت است یا مجاز، همچنین می‌داند انسان‌ها می‌توانند لفظ را برای معنا وضع کنند. سپس در مورد وضع استعمالی می‌بیند که این استعمال هم برای دلالت بر معناست، به نحوی که لفظ به حمل شایع افاده معنا می‌کند و در عین حال چون استعمال این لفظ برای این معنا مسبوق به سابقه نبوده و از قرائن معلوم است که متکلم مجازاً هم نمی‌خواهد استعمال کند، در نتیجه از همه این‌ها استفاده می‌کند که متکلم با این استعمال، ضمناً می‌خواهد این لفظ را مشیر به طبیعت لفظ و کنایه از آن نیز قرار دهد و طبیعت لفظ را برای معنا وضع کند. البته همه این‌ فرایند، به نحو اجمالی در ذهن اتفاق می‌افتد.

إن قلت: به هر حال در اینجا استعمال لفظ در اکثر از معنا پیش می‌آید که بنابر نظر مشهور، صحیح نیست؛ زیرا از لفظ واحد، هم شخص لفظ اراده شده است و هم طبیعت لفظ.

قلت: استعمال لفظ در اکثر از معنا در جایی است که لفظ به همان نحو که مطابقاً در یک معنا استعمال می‌شود، در دو یا چند معنا استعمال شود. اما در وضع استعمالی، شخص لفظ مطابقاً اراده شده است و اراده طبیعت لفظ به نحو التزامی است، لذا اشکالی از این حیث ندارد. وانگهی در وضع استعمالی لفظ واحد نیست، بلکه چندین لفظ به همراه قرائنی دلالت بر شخص و طبیعت دارد.

بله، اگر مثلاً گفتیم «جئنی بعینٍ» و مقصود از عین، طلا و چشمه و علم و… باشد و به همان نحوی که فقط طلا را اراده کرده باشیم چند معنا مراد باشد، استعمال لفظ در اکثر از معنا می‌شود که هرچند به نظر ما محال نیست، ولی عرفاً نامأنوس است و عملاً اتفاق نمی‌افتد مگر نادراً. اما اگر مثل وضع استعمالی بخواهیم با جمله‌ای یک معنای مطابقی و یک لازم معنا را برسانیم، نه‌تنها آخوند بلکه مشهور و حتی خود شهید صدر رحمه الله نیز چنین چیزی را قبول دارد.

بنابراین علی‌رغم دقت نظر این شهید بزرگوار رحمه الله باید گفت اشکال ایشان وارد نیست؛ زیرا مبتنی بر این است که فرمایش مرحوم آخوند در وضع استعمالی را حرفیاً و کلمه به کلمه معنا کنیم و بگوییم: وضع بالاستعمال یعنی در همان لحظه‌ای که استعمال لفظ در معنا انجام شده، وضع هم با همان استعمال محقق شده باشد، درحالی‌که معلوم است مراد آخوند رحمه الله چیز دیگری است؛ چون فرمود متکلم باید قرینه‌ بیاورد که من با استعمال لفظ در معنا نمی‌خواهم مجازگویی کنم، بلکه می‌خواهم معنا را از خود لفظ اراده کنم و در عین حال این استعمال اولی نه حقیقت است و نه مجاز. بلی، استعمالات بعدی به نحو حقیقت خواهد بود. پس هیچ مشکلی از این حیث وجود ندارد.