مباحث وضع الفاظ (جلسه ۲۴)

با توجّه به نظریة پاولوف، فیزولوژیست‌ها و متخصصین روان‌شناسی فیزولوژیک گفته‌اند حرکات و عکس‌العمل‌های انسان و حیوان به یک اعتبار، به سه دسته تقسیم می‌شود: انعکاسی، غریزی و ارادی ...

تقریرات درس خارج اصول

آیت الله سیّد محمّدرضا مدرّسی طباطبایی یزدی دامت برکاته

دوره سوم، سال اول، جلسه بیست و چهارم (۱۳۹۷/۰۸/۲۷)

نظریه شهید صدر رحمه الله در حقیقت وضع: انعکاس شرطی

یکی دیگر از نظریات موجود درباره حقیقت وضع، نظریه شهید صدر اعلی الله مقامه الشریف است که ظاهراً منشأ آن نظریه شخصی به نام پاولوف فیزیولوژیست، روان‌شناس و عصب‌شناس روسی است، هرچند در تقریرات ایشان به این نکته اشاره نشده است.

آقای پاولوف که بخشی از عمر خود را در روسیه تزاری سپری کرده و بخشی را در روسیه کمونیستی، یکی از فیزیولوژیست‌های معروف است که اتفاقاً شاگرد مندلیف معروف (صاحب جدول تناوبی عناصر) نیز بوده است. نظریه ایشان عمدتاً به «انعکاس یا بازتاب شرطی» شناخته شده است که در انگلیسی Conditioned Reflex و در عربی «الاستجابه الشرطیه» گفته می‌شود.

در آن زمان که اوج قلم‌فرسایی درباره مبانی کمونیست و تبیین نظریات مارکس و لنین بود، کمونیست‌ها تلاش کردند از این نظریه در بحث‌های خود مخصوصاً در ماتریالیسم تاریخی استفاده کنند. در مقابل، شهید صدر رحمه الله در کتاب اقتصادنا وقتی اقتصاد ماتریالیستی را ذکر می‌کند و همچنین در کتاب فلسفتنا آنجا که حقیقت فکر را بررسی می‌کند نقدهای لازم را بر این استفاده ذکر کرده است ولی در اصول برای تبیین نظریه خود درباره حقیقت وضع، از این نظریه استفاده کرده است، که اشکالی هم در این کار نیست؛ چراکه «الْحِکْمَهُ ضَالَّهُ الْمُؤْمِن» و لذا مؤمن هر جا حرف درستی را ببیند، باید آن را اخذ ‌کند، زیرا او احقّ به آن است. و اتفاقاً در نظریه پاولوف نیز فی‌الجمله حرف‌های درستی وجود دارد.

توضیح نظریه «انعکاس شرطی» پاولوف

با توجّه به نظریه پاولوف، فیزولوژیست‌ها و متخصصین روان‌شناسی فیزولوژیک گفته‌اند حرکات و عکس‌العمل‌های انسان و حیوان به یک اعتبار، به سه دسته تقسیم می‌شود: انعکاسی، غریزی و ارادی.

سپس در خصوص عکس‌العمل‌های انعکاسی می‌گویند: انعکاس و بازتاب، گاهی طبیعی است و گاهی شرطی. بازتاب طبیعی یک پاسخ طبیعی است که انسان یا حیوان نسبت به پدیده خارجی مرتبط با آن از خود نشان می‌دهد، نظیر اینکه وقتی چشم انسان مقابل نور آفتاب قرار گیرد، مردمک آن تنگ می‌شود یا وقتی که بوی غذای مطبوعی به انسان برسد، بزاق دهان ترشح می‌شود و … . اما بازتاب شرطی یعنی ممکن است چیزی به‌طور طبیعی پاسخ نداشته باشد، اما به‌خاطر شرطی شدن انسان دارای پاسخ و انعکاس شود.

توضیح قسم اخیر آن است که آقای پاولوف، سگی داشت که وقتی به‌طور روزمره یا به عنوان آزمایش به او غذا می‌داد، مشاهده می‌کرد که در برخورد با غذا بزاق دهان او ترشح می‌شود. در این بین متوجه شد که حتّی وقتی بدون اینکه غذایی به همراه داشته باشد پیش سگ می‌رود، بازهم بزاق دهان سگ که پاسخ طبیعی به غذا بود ترشح می‌شود. وی برای تحلیل دقیق و علمی این پدیده، مدتی بنا را بر این گذاشت که هر وقت غذایی را که موجب ترشح بزاق دهان سگ است برای او می‌برد، همراه آن زنگی را نیز به صدا در آورد. بعد از مدتی که سگ به همراهی صدای زنگ و غذا عادت کرد، این‌بار بدون اینکه غذایی برای سگ برده باشد، فقط زنگ را به صدا در آورد و مشاهده کرد عین زمانی که برای سگ غذا می‌بُرد، بزاق دهان سگ ترشح شد.

پاولوف از مجموع آزمایشات و تحقیقات خود در این زمینه نتیجه گرفت که بازتاب دیگری غیر از بازتاب طبیعی وجود دارد که اسم آن را «بازتاب و انعکاس شرطی» گذاشت و از آن نتایجی گرفت، از جمله اینکه سیستم عصبی نه‌تنها اعضای انسان را با یکدیگر هماهنگ می‌کند، بلکه نوعی سازگاری بین انسان و محیط پیرامون او نیز برقرار می‌کند. به عبارت دیگر، سیستم عصبی وظیفه‌اش فقط هماهنگی داخلی نیست، بلکه سازگاری با بیرون را نیز محقق می‌کند. این یکی از دست‌آوردهای نظریه پاولوف بود.

استفاده شهید صدر رحمه الله از نظریه بازتاب شرطی برای تبیین حقیقت وضع

شهید صدر رحمه الله خواسته از نظریه «بازتاب و انعکاس شرطی» یا به تعبیر ایشان «الاستجابه الشرطیه» در تبیین حقیقت وضع استفاده کند و همان حرف‌ها را در قالب دیگری ذکر کرده، به این صورت که فرموده است:

در رابطه با پیدایش مفاهیم در ذهن انسان خداوند متعال سه قانون را در انسان به ودیعت گذاشته است؛ یک قانون اولی مقدّم و دو قانون ثانوی.

قانون اوّلی، قانون پاسخ طبیعی: خداوند متعال انسان را به گونه‌ای آفریده است که وقتی با پدیده‌ای  برخورد می‌کند، صورتی از آن پدیده در ذهنش منتقش می‌شود. مثلاً وقتی آب یا درخت را می‌بیند، صدایی را می‌شنود، گرما یا سرما را حس‌ می‌کند و یا با حواس دیگر خود چیزی را احساس می‌کند، صورتی از آن در ذهن او نقش می‌بندد. این را «پاسخ طبیعی احساس» می‌نامیم که یک قانون تکوینی است.

قانون دوم ثانوی، قانون تداعی معانی: خداوند متعال این قدرت را نیز در ذهن بشر قرار داده که وقتی صورتی از یک شیء ‌در ذهن انسان منتقش می‌شود، به صورت دیگری که مشابه آن است هدایت می‌شود، که از آن به «تداعی معانی» یا «تداعی صور» تعبیر می‌شود.

و قانون سوم ثانوی، قانون بازتاب شرطی: همان نظریه پاولوف است که اگر شیئی با شیء ‌دیگر هیچ مشابهتی نداشته باشد اما در نظر انسان، اقتران و همراهی محکمی بین این‌دو وجود داشته باشد، هرچند این همراهی فقط در نظر خود آن فرد باشد و واقعی نباشد، این همراهی موجب می‌شود که فرد از تصور یک مقارن، به مقارن دیگر منتقل شود.

شهید صدر رحمه الله توضیح می‌دهد که عامل این رابطه شرطی گاهی تکرار است، مثل قضیه زنگ پاولوف. گاهی نیز عامل تحقق آن می‌تواند کیف باشد؛ یعنی شدت حساسیتی که ایجاد می‌کند. فرضاً اگر انسان با ماشینی تجربه بسیار تلخی داشته باشد و مثلاً خدای نکرده با آن تصادف کرده باشد و دست و پای او شکسته باشد، هر وقت آن ماشین را می‌بیند یاد آن تصادف می‌افتد. در اینجا با اینکه تصادف فقط یکبار اتفاق افتاده، اما چون اقتران آن تصادف با این ماشین یک اقتران شدید و اکید بوده، رابطه شرطی بین این‌دو ایجاد شده است.

ایشان در تطبیق این سه قانون بر عالم واقع می‌گوید: فرضاً اگر کسی صدای شیر را برای دیگری تقلید کند، طبق قانون اول یعنی پاسخ طبیعی، صورتی از این صدا که شبیه صدای شیر است در ذهن مخاطب منتقش می‌شود. سپس طبق قانون دوم یعنی قانون تداعی معانی، از این صدا به مشابه آن، که صدای واقعی شیر است منتقل می‌شود. و در مرحله بعد از آنجا که صدای شیر همیشه همراه شیر است و منفک از آن نیست؛ به این معنا که این‌دو یک نوع اقتران شدید با یکدیگر دارند، طبق قانون سوم یعنی انعکاس شرطی، پس از منتقل شدن به صدای شیر، به خود شیر منتقل می‌شود. پس هر سه قانون در این مثال مصداق پیدا می‌کند.

تبیین حقیقت وضع با توجه به سه قانون طبیعی

شهید صدر رحمه الله در ادامه با استفاده از این سه قانون، به تبیین اصل مطلب می‌پردازد و می‌فرماید: انسان‌ها با قدرتی که خداوند در وجود آنها قرار داده است، از این دو قانون اخیر یعنی قانون تداعی معانی و صور و قانون بازتاب شرطی، در ارتباطات خود استفاده می‌کنند؛ به این صورت که:

انسان‌ها گاهی طبق قانون دوم یعنی تداعی صور، با نشان دادن تصویر شیئی صورت آن شیء را به ذهن مخاطب خود منتقل می‌کنند؛ مثلاً برای انتقال مفهوم دریا به ذهن مخاطب، تصویر دریا را به او نشان می‌دهند یا مثلاً برای رساندن مفهومی خاص، از نشانه‌ها و اشارات استفاده می‌کنند. این روش انتقال مفاهیم، طبق قانون تداعی معانی است که با مشاهدات و علائمی که مناسبتی با آن معنای مورد نظر دارد، معنا را به دیگری منتقل می‌کنند.

گاهی نیز انسان‌ها از قانون سوم یعنی انعکاس شرطی استفاده می‌کنند؛ یعنی با آوردن چیزی که اقتران شدیدی با مفهوم مورد نظر دارد، آن مفهوم را به ذهن مخاطب خود منتقل می‌کنند.

آسان‌ترین چیزی که در اختیار بشر است و به‌طور طبیعی نیز گاهی از آن استفاده کرده، لفظ است. به عنوان مثال، انسان‌ها از هر قومیت و زبانی وقتی احساس ناراحتی دارند، به طور طبیعی «آه» می‌کشند و به‌خاطر کثرت تکرار این کار در هنگام احساس ناراحتی، اگر کسی حتی بدون اینکه ناراحت باشد «آه» بکشد، سایرین منتقل به معنای احساس ناراحتی می‌شوند. از این‌گونه موارد، بشر فهمید که می‌تواند بین لفظ و معنا چنین ارتباطی برقرار کند؛ به این صورت که لفظ، محرک شرطی باشد و فهمیدن معنا هم پاسخ شرطی این محرک باشد.

البته بشر شاید در ابتدا فقط با تکرار لفظ و کثرت به‌کار بردن آن، رابطه شرطی را بین لفظ و معنا ایجاد می‌کرد؛ فرضاً به دفعات متعدد، مایع خارجی را در مقابل کودک خود حاضر می‌کرد و مقارن آن، لفظ آب را تلفظ می‌کرد تا جایی که رابطه شرطی ایجاد می‌شد، در نتیجه اگر بعداً لفظ آب را بدون آوردن مایع خارجی تلفظ می‌کرد، صورتی از آن در ذهن کودک منتقش می‌شد و حتی خود کودک نیز یاد می‌گرفت که با لفظ آب، مایع خارجی را در ذهن مخاطب احضار کند؛ یعنی دقیقاً همان‌طور که در قضیه پاولوف پاسخ شرطی صدای زنگ، ترشح بزاق دهان سگ شد، در اینجا نیز پاسخ شرطی لفظ، خطور معنا به ذهن می‌شد. بشر به مرور فهمید راه‌های دیگری نیز برای ایجاد این رابطه وجود دارد و آن استفاده از عامل کیفی در شرطی کردن است، مثل آنچه در مورد تصادف با ماشین گفتیم و همچنین مثل وضع؛ یعنی فلان لفظ را برای فلان معنا جعل و انشاء کند.

به تعبیر دیگر همچنان‌که ایشان فرمود رابطه شرطی، یا به سبب کثرت تکرار پدید می‌آید و یا به‌واسطه یک عامل کیفی، در زبان هم این‌چنین است که با دو روش می‌توان در انسان‌ها لفظ را محرک شرطی معنا کرد:

۱٫ عامل کمی یعنی از طریق تکرار، مثل آنچه در مورد لفظ «آب» و آب خارجی گفتیم.

۲٫ عامل کیفی که ممکن است انواعی داشته باشد و یکی از آنها وضع است؛ نظیر اینکه شخص بگوید: «وضعت لفظ الماء لهذا المایع السیال البارد بالطبع» که چیزی جز انشاء نیست و این انشاء یک عامل کیفی است که انعکاس شرطی را بین لفظ و معنا محقق می‌کند.

البته اینکه رابطه شرطی بین لفظ و معنا به سبب انشاء پدید آید، به این معنا نیست که انعکاس شرطی،  مُنشَأ و متعلّق اعتبار باشد، بلکه انعکاس شرطی امری طبیعی است؛ زیرا انشاء بما هو اعتبارٌ انعکاس شرطی را به وجود نمی‌آورد، بلکه نفس این انشاء که فعالیتی ذهنی و یک امر تکوینی است، باعث انعکاس شرطی می‌شود؛ نظیر تصادفی که موجب ایجاد رابطه شرطی می‌شود.

و بالجمله لفظ عمدتاً به دو صورت با معنا به نحو شرطی مرتبط می‌شود؛ یا از طریق تکرار که همان «وضع تعینی» است و یا به سبب انشاء که «وضع تعیینی» است.

نتایج نظریه قرن اکید

شهید صدر رحمه الله در نهایت نتیجه می‌گیرند که:

۱٫ وضع اصلاً اعتبار نیست؛ چون مصداقی از مصادیق انعکاس شرطی است و انعکاس شرطی هم یک امر طبیعی است حتی اگر به سبب انشاء حاصل شود؛ زیرا چنان‌که گفتیم، انشاء از حیث اینکه یک اعتبار است انعکاس شرطی را درست نمی‌کند و انعکاس شرطی مُنشأ آن نیست، بلکه از این حیث که خودش یک امر تکوینی است، انعکاس شرطی را درست می‌کند.

۲٫ همچنین از این فرمایشات روشن می‌شود که آنچه از وضع به‌دست می‌آید، فقط معانی تصوریه و اخطاریه است، نه معانی تصدیقیه.

۳٫ به‌علاوه برای تحقق دلالت وضعیه غالباً باید علم سابق به وضع باشد، و إلا اگر علم سابق به وضع نباشد، دلالت وضعیه محقق نمی‌شود مگر در موارد نادر، که توضیح بیشتر آن إن ‌شاء الله در ادامه خواهد آمد.