بیانات در دومین سالگرد رحلت آیت الله مصباح یزدی
بیانات آیت الله سیّد محمّد رضا مدرّسی یزدی دام ظلّه
دومین سالگرد رحلت آیت الله مصباح یزدی رحمه الله
حرم مطهّر حضرت فاطمهٔ معصومه علیها السّلام
(۰۸/۱۰/۱۴۰۱)
رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَهٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللهِ وَ إِقامِ الصَّلاهِ وَ إیتاءِ الزَّکاهِ یَخافُونَ یَوْماً تَتَقَلَّبُ فیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ؛
مردانى که نه تجارت و نه داد و ستدى آنان را از یاد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زکات به خود مشغول نمىدارد و از روزى که دلها و دیدهها در آن زیرورو مىشود، مىهراسند.
توفیقی بود که در این شب جمعه در کنار مرقد مطهّر حضرت فاطمهٔ معصومه علیها السّلام و در سالگشت رحلت عالم سترگ و بزرگ، حضرت آیتاللّه مصباح یزدی رحمه الله و مقارن شهادت سردار بزرگ، حاج قاسم سلیمانی عزیز و در ایّام دههٔ بصیرت و ولایت، و نزدیک سالگرد قیام نوزدهم دی در خدمت عزیزان باشم.
عالمان برجسته و بینظیر شیعه در طول تاریخ
در طول تاریخ، ما علمای بسیاری بزرگی داشتهایم و تاریخ تشیّع بحمداللّه مشحون از علمای برجسته، کمنظیر و حتّی بینظیر است که هرکدام از آنها به تعبیر روایت معروف حفص از امام صادق علیه السّلام شایسته است که بگوییم مصداق «عظیم در ملکوت آسمانها» هستند. در روایت است از امام صادق علیه السّلام که فرمودند:
مَنْ تَعَلَّمَ لِلَّهِ وَ عَمِلَ لِلَّهِ وَ عَلَّمَ لِلَّهِ، دُعِیَ فِی مَلَکُوتِ السَّمَاوَاتِ عَظِیماً؛
کسی که برای خدا بیاموزد، برای خدا عمل کند و برای خدا آموزش دهد، در ملکوت آسمانها عظیم و بزرگ خوانده میشود.
برجستگیهای خاصّ برخی علما
بحمداللّه تاریخ امامیّه از زمان ائمّه علیهم السّلام تا امروز متّصلاً کم یا زیاد همراه چنین علمایی بوده و هست، امّا در میان علما گاهی برجستگیهای خاصّی حدّاقل در مقام بروز آشکارتر است. همچنانکه مقتداهای این بزرگواران یعنی ائمّه علیهم السّلام با اینکه همه نور واحد هستند و همگی در بالاترین درجات کمال قرار دارند، امّا بروز بعضی از صفات در برخی از معصومان علیهم السّلام روشنتر است، در میان علما نیز بعضی از صفات و ویژگیها بروز بیشتری داشته است.
برای نمونه، از علمای قدیم ما آل نوبخت و صاحب یاقوت در علم کلام ید طولایی داشتند، شیخ صدوق رحمه الله در حدیث برجستگی داشت، شیخ مفید رحمه الله در مناظرات استاد یگانه بود، شیخ طوسی رحمه الله در فقه و تفسیر استاد بیهمتا بود و همچنین تا خواجه نصیرالدین طوسی رحمه الله که در فلسفه، ریاضی، کلام و مدیریّت بیهمتا بود، مرحوم محقّق کرکی که در فقه و مدیریّت یکتا بود، علّامه مجلسی رحمه الله که در معارف و احادیث اهلبیت علیهم السّلام خِرّیت اهل فن بود و با داشتن کتاب بینظیری همچون بحار یک استثنا بهشمار میرفت، و همچنین تا علمایی که امروز وجود دارند.
متغیّرهای زمانی، از مهمترین عوامل بروز تخصّصهای متفاوت در علما
این تفاوتها در بروز شخصیّتها و قابلیّتهای علمای شیعه در سراسر تاریخ، دلایل مختلفی میتواند داشته باشد، امّا یکی از مهمترین و اساسیترین عوامل آن، متغیّرهای زمانی است. درحقیقت، زمانهای متفاوت، اقتضائات گوناگون دارد:
در یک دوران، نیاز است که عالمی مثل شیخ مفید رحمه الله در مناظرات کلامی تبحّر پیدا کند، وارد صحنه شود، مخالفان و منحرفان را منکوب و مخذول کند، راه حق را روشن کند و چراغ راه هدایت مردم بهسوی سعادت باشد.
یک روز این منازعات کلامی فروکش میکند و باید راه زندگی با علوم آل محمّد صلّی الله علیه وآله روشن شود، بدینجهت شیخ طوسی رحمه الله «مبسوط» و «نهایه» را مینویسد، ابنادریس رحمه الله «سرائر» را مینویسد و محقّق حلّی رحمه الله «شرایع» را مینویسد.
روز دیگر، شبهات فخر رازی و امثال او دوباره فضا را پر میکند و باید خواجه نصیرالدین طوسی رحمه الله باشد تا «نقد المحصّل» و «تجرید» بنویسد و علامهٔ حلّی رحمه الله باشد تا «الفین» و «شرح تجرید» بنویسد.
در زمان دیگر، شرایط تاریخی بهگونهای است که باید محقّق کرکی رحمه الله از جبل عامل به ایران بیاید و فقه خود را اجرایی کند و مدیریّت جامعهٔ ایران را به عهده بگیرد.
و روزگاری تحقیقات علمی به جایی میرسد که باید شیخ انصاری رحمه الله آن تحقیقات و نکات دقیق را در «مکاسب» و «رسائل» بیان کند یا فیلسوفان قبل و بعد از این زمان کتابهایی چون «اسفار»، «شرح منظومه»، «نهایه»، «فلسفتنا» و امثال آنها را بنویسند.
بنابراین یکی از متغیّرهایی که در بروز استعدادها و شخصیّتهای علما تأثیر بسزایی دارد، متغیّرهایی است که همراه زمان آشکار و پدیدار میشود.
تأکید ویژهٔ روایات بر مسئلهٔ زمان و شناخت آن
مسئلهٔ تغیّرات زمانی امر بسیار مهمّی است که چهبسا مورد غلفت بعضی افراد قرار گیرد، امّا با رجوع به روایات و بیانات معصومان علیهم السّلام میبینیم درمورد مسئلهٔ زمان، متغیّرهای زمانی و اقتضائات زمان، عنایت ویژهای وجود دارد که اگر بتوانم همهٔ آنچه را دراینزمینه مرور کردهام بیان کنم، چهبسا حتّی بعضی از دوستان اهل علم حاضر در این مجلس عزیز هم تعجّب کنند!
دربارهٔ توجّه به زمان و اقتضائات آن، روایات متعدّدی، هم از رسول اکرم صلّی الله علیه وآله، هم از امیرالمؤمنین علیه السّلام، هم از امام باقر علیه السّلام، هم از امام صادق علیه السّلام و هم از امام رضا علیه السّلام نقل شده است و جالب آنکه حتّی در کتب انبیای گذشته نیز دراینزمینه مطلب آمده که معصومین علیهم السّلام برای ما بیان کردهاند و جالب اینکه این روایات را هم روات اهلتشیّع و هم روات اهلتسنّن نقل کردهاند.
مرحوم صدوق اعلی اللّه مقامه در کتابهای متعدّدش و نیز شیخ طوسی رحمه الله در امالی خود از جناب ابیذر از از پیامبر عظیمالشأن اسلام صلّی الله علیه وآله نقل میکنند که در صحف ابراهیم (کتاب ابراهیم خلیل پیامبر اولوالعزم) آمده است:
عَلَى الْعَاقِلِ أَنْ یَکُونَ بَصِیراً بِزَمَانِهِ؛
شخص عاقل باید به اوضاع زمان خود بینا و آگاه باشد.
همچنین در روایت است هم از امام باقر علیه السّلام، هم امام صادق علیه السّلام و هم امام رضا علیه السّلام که از امام باقر علیه السّلام نقل کردهاند که فرمودند:
فِی حِکْمَهِ آلِ دَاوُدَ عَلَى الْعَاقِلِ أَنْ یَکُونَ عَارِفاً بِزَمَانِهِ؛
در حکمت آل داود (کتاب زبور) است که: بر عاقل لازم است که به وضع زمان خود آشنا باشد.
برادران اهلتسنّن نیز از پیامبر عظیمالشأن صلّی الله علیه وآله چنین نقل کردهاند که:
رحم الله من حفظ لسانه و عرف زمانه و استقامت طریقته؛
خدا رحمت کند کسی که زبانش را حفظ کند، زمانش را بشناسد و راه و روش درست را بپیماید.
در اینجا باید تأکید کنم که روایات موجود دراینزمینه بسیار محکم است و نمیتوان بهسادگی از آنها گذشت؛ چراکه تعدادی از این روایات با سند صحیح و معتبر نقل شده و بلکه برخی «عالی السند» است؛ مثلاً یکی از روایاتی که در کتاب شریف کافی آمده، روایتی است که جناب کلینی اعلی اللّه مقامه الشریف از استاد خود محمّد بن یحیی عطّار قمی نقل میکند که ثقه و عادل است و ایشان از استادش احمد بن محمّد نقل میکند و ایشان از احمد بن محمّد بن ابی نصر بزنطی و ایشان از امام رضا علیه السّلام نقل میکند. سند به این زیبایی و کوتاهی و درعینحال با راویانی که همگی از عدول و ثقات درجهیک هستند.
مقصود از شناخت زمان
امّا مقصود از شناخت زمان در این روایات چیست؟ آیا مقصود آن است که انسان ازلحاظ فلسفی حقیقت زمان را بشناسد که به قول فلاسفه «مقدار حرکت» است و حرکت، خروج قوّه از فعل است، و اینکه بفهمد آیا زمان حقیقت دارد یا امری اعتباری است؟!
خیر! مسلّماً مقصود شناخت فلسفی یا حتّی شناخت فیزیکی نیست، بلکه مقصود شناخت اجتماعی، سیاسی و دینی است؛ یعنی انسانهایی که در مسیر تاریخ قرار دارند و براساس متغیّرهای زمانی با شرایط گوناگون مواجه میشوند، باید توجّه کنند که در چه شرایطی قرار دارند و در آن شرایط چگونه باید دین و اخلاقشان را حفظ کنند، فضایل را کسب و رذایل را از خود دور کنند، جامعهٔ خویش را اصلاح کنند، دشمنان را دور کنند و مفاسد را از بین ببرند. از قرائنی که قبل و بعد این عبارات وجود دارد، این معنا فهمیده میشود.
بنابراین ما برای اینکه «عارف به زمان» باشیم، باید بفهمیم در چه شرایطی هستیم و در چه دنیایی زندگی میکنیم، دوستانمان و دشمنانمان چه کسانی هستند و چگونه باید در برابر آنها عمل کنیم؟! یک قاعدۀ کلّی در اسلام داریم که فرصتها را غنیمت بشمارید و هر چیزی را در جای خود بگذارید و به هر موقعیّتی توجّه کنید:
انْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَیْرِ؛
فرصتهاى نیک را غنیمت دانید.
ضَعْ کُلَّ أَمْرٍ مَوْضِعَهُ وَ أَوْقِعْ کُلَّ أَمْرٍ مَوْقِعَهُ؛
هر چیزى را در جاى خودش بگذار و هر کارى را به موقع خودش انجام ده.
ویژگی برجستهٔ آیتاللّه مصباح یزدی رحمه الله
علمای ما در طول تاریخ، گرچه بحمداللّه زیاد بوده و همه چهرههای درخشان و ستارگانی بودهاند که در آسمان علم و تقوا میدرخشیدند و چشمها را خیره میکردند، امّا برخی از آنان ویژگیهای کمنظیری داشتند و مثل آنها به دلایل مختلف کم بود. ازجملهٔ آنها عالم بزرگواری است که این مجلس به یاد او برپا شده است. یکی از ویژگیهای مرحوم آیتاللّه مصباح که از مزیّتهای برجستهٔ ایشان بهشمار میرفت، این بود که «عالم به زمانش» بود.
الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَیْهِ اللَّوَابِسُ؛
کسی که عالم به زمانش باشد، مشتبهات بر او هجوم نمیآورد.
یعنی گرفتار شبههها و فتنهها نمیشود، بلکه هم خود راه را پیدا میکند و هم میتواند راهبر دیگران باشد.
زمانشناسی و فرصتشناسی
مرحوم آیتاللّه مصباح اعلی اللّه مقامه الشریف در ارتباط وثیقی که کم یا زیاد، و دور یا نزدیک، طیّ حدود پنجاه سال با ایشان داشتم، علاوه بر ویژگیهای متعدّد دیگر، یک برجستگی فوقالعاده داشت که زمانشناس و فرصتشناس بود. فرصتهایی را که خداوند متعال در اختیار او و جامعه میگذاشت، بهسرعت میشناخت و از آنها استفاده میکرد. نیازهای جامعه را بررسی میکرد، عمق نیازها را شناسایی و آنها را ریشهیابی میکرد، راه برآورده شدن نیازها را بررسی مینمود و براساس آن وارد میدان عمل میشد.
از قبل انقلاب که با همکاری شهید آیت اللّه بهشتی آن مرد بزرگ، شهید آیت اللّه قدّوسی و بزرگان دیگری در مدرسهٔ منتظریّه آن برنامهٔ عظیم و درعینحال جدید را اجرا و عملی کرد، سپس زحماتی که در مؤسّسهٔ در راه حق، دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، مؤسّسهٔ باقرالعلوم علیه السّلام، مؤسّسهٔ آموزشی و پژوهشی امام خمینی قدس سرّه، و صحنههای متعدّد دیگر همچون طرح ولایت، سخنرانی پیش از خطبههای نمازجمعه و سخنرانی در دفتر مقام معظّم رهبری دام ظلّه به انجام رساند، همه ناشی از این نکته بود که عارف به زمانش بود.
زمانی این بزرگمرد احساس کرد جامعه گرفتار امواج مادّیگرایی و کمونیسم شده و جوانان در معرض خطر کمونیسم و مادّیگرایی قرار گرفتهاند و دراینزمینه باید تلاش علمی و تبلیغی کرد. ازاینرو با رسالههایی که نوشت یا تحت مدیریّت ایشان نوشته شد، آنچنان زیبا و قشنگ از سنگرهای ایدئولوژیک پاسداری کرد و چنان جبههٔ حقّ و اسلام را تقویت نمود که اگر کسی وارد این قلعهٔ حصین و دژ محکم میشد، ضربهها نمیتوانست او را بلرزاند!
زمانی دیگر احساس کرد جبههٔ لیبرالیسم و جبههٔ سکولاریسم با هدف دینزدایی از مسائل اجتماعی وارد صحنه شده است. زمان و نیازهای زمان را تشخیص داد و با تمام قوا وارد میدان شد؛ آنهم چه وارد شدنی! نه یک سخنرانی و دو سخنرانی و نه یک کتاب و دو کتاب، بلکه هم خودش وارد صحنه شد و هم تا آن اندازه که قدرت داشت و به هرکس دسترسی داشت، دیگران را نیز وارد صحنه میکرد و و بهطور ریشهای و اساسی وارد صحنه میشد. نمونهٔ آن، همین مؤسّسهٔ بزرگ آموزشی و پژوهشی امام خمینی اعلی اللّه مقامه الشریف است که در کنار آثار دیگر باقیات الصالحات بیهمتایی است که از برکات وجودی این مرد بزرگ است.
نمونهٔ بارز یک استاد اخلاق و راهبر تمامعیار
ابعاد شخصیّتی این عالم بزرگوار متعدّد است. گاهی بعضی از فضلا و طلّاب، بلکه مؤمنین عزیزی که به دنبال تهذیب نفس و پیدا کردن راه سعادت هستند، سؤال میکنند که ما میخواهیم کسی را پیدا کنیم که خدمت او برویم تا راه سیر و سلوک را به ما نشان دهد و دست ما را بگیرد و ما بتوانیم مراتب کمال را به کمک او طی کنیم، لذا کسی را بهعنوان استاد به ما معرّفی کنید!
من خدمت این افراد میگویم که:
اوّلاً: بدانید راه خدا بسته نیست و اینچنین نیست که حتماً شما باید فردی را بهعنوان استاد و راهبر ویژه پیدا کنید و مخصوصاً به آن معنایی که بعضی میگویند سر به او بسپارید! خیر، چنین چیزی لازم نیست، بلکه راه خدا باز است:
سُبُلَ الرَّاغِبِینَ إِلَیْکَ شَارِعَهٌ وَ أَعْلَامَ الْقَاصِدِینَ إِلَیْکَ وَاضِحَهٌ؛
راههاى رغبتکنندگان بهسوی تو گشاده و باز، و نشانههاى قصدکنندگان تو روشن و آشکار است.
کَیْفَ تُخَیِّبُ مُسْتَرْشِداً قَصَدَ إِلَى جَنَابِکَ صَاقِباً أَمْ کَیْفَ تَرُدُّ ظَمْآنَ وَرَدَ إِلَى حِیَاضِکَ شَارِباً کَلَّا وَ حِیَاضُکَ مُتْرَعَهٌ فِی ضَنْکِ الْمُحُولِ وَ بَابُکَ مَفْتُوحٌ لِلطَّلَبِ وَ الْوُغُولِ؛
چگونه نومید سازى راهجویى را که شتابان آهنگ حضرت تو را کرده؟! یا چگونه بازگردانى تشنهاى را که براى نوشیدن (آب) بر سر حوضهاى تو آمده؟! نه، هرگز چنین نخواهى کرد با اینکه حوضهاى (پر فیضت) در سختترین خشکسالیها لبریز است، و درِ خانهات براى خواستن و ورود باز است.
بهطور کلّی درهای رحمت الهی برابر همه باز است و اگر کسی واقعاً بخواهد بهسوی خدا برود، میتواند، و خدا خودش او را کمک میکند، ولی درعینحال وجود استاد نیز خوب است و باید هم باشد و خیلی هم کمک میکند.
ثانیاً: خدمت آن عزیزانی که به دنبال استاد میگردند، میگویم: سعی کنید استادی مثل آیتاللّه مصباح رحمه الله پیدا کنید که یک عالم رباّنی باشد و معیارها و میزانهای عالم ربّانی در او باشد. در اینجا قسمتی از بیانات امیرالمؤمنین علیه السّلام و مولای همهٔ ما در نهجالبلاغه را برای شما عزیزان نقل کنم که بدانید عالم ربّانی چگونه عالمی است و مرحوم آیتاللّه مصباح چگونه میتواند یکی از مصادیق چشمگیر آن باشد:
معیارهای عالم ربّانی در سخن امیرمؤمنان علیه السّلام
امیرالمؤمنین علیه السّلام در تفسیر آیهٔ شریفهٔ:
رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَهٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللهِ وَ إِقامِ الصَّلاهِ وَ إیتاءِ الزَّکاهِ یَخافُونَ یَوْماً تَتَقَلَّبُ فیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ؛
مردانى که نه تجارت و نه داد و ستدى آنان را از یاد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زکات به خود مشغول نمىدارد و از روزى که دلها و دیدهها در آن زیرورو مىشود، مىهراسند.
چنین میفرمایند:
مَا بَرِحَ لِلَّهِ عَزَّتْ آلَاؤُهُ فِی الْبُرْهَهِ بَعْدَ الْبُرْهَهِ وَ فِی أَزْمَانِ الْفَتَرَاتِ عِبَادٌ نَاجَاهُمْ فِی فِکْرِهِمْ وَ کَلَّمَهُمْ فِی ذَاتِ عُقُولِهِمْ فَاسْتَصْبَحُوا بِنُورِ یَقَظَهٍ فِی الْأَبْصَارِ وَ الْأَسْمَاعِ وَ الْأَفْئِدَهِ یُذَکِّرُونَ بِأَیَّامِ اللَّهِ وَ یُخَوِّفُونَ مَقَامَهُ بِمَنْزِلَهِ الْأَدِلَّهِ فِی الْفَلَوَاتِ … وَ کَانُوا کَذَلِکَ مَصَابِیحَ تِلْکَ الظُّلُمَاتِ وَ أَدِلَّهَ تِلْکَ الشُّبُهَاتِ؛
خداى را- که نعمتهایش ارجمند است- پیوسته در هر قطعهاى از زمان پس از قطعه دیگر و در روزگارهاى خالى از پیامبران بندگانى است که در فکرشان با آنان مناجات مىکند و در ذات عقولشان با آنها سخن میگوید. اینان به نور بیدارى در دیدهها و گوشها و دلها چراغ هدایت بر افروختند، مردم را به یاد ایام اللّه مىاندازند، و از مقام حق بیم مىدهند، این بزرگواران همچون راهنمایان در بیابانها هستند … اینان با این ویژگیها چراغهاى آن تاریکىها، و راهنمایان نجاتبخش از آن اشتباهاتاند.
خیلی عبارات جالب و تکاندهندهای است! مبادا کسی برای خودش حالت یأس ایجاد کند و دچار حیرت باشد!
إِنَّ لِرَبِّکُمْ فِی أَیَّامِ دَهْرِکُمْ نَفَحَاتٍ أَلَا فَتَعَرَّضُوا لَهَا؛
براى پروردگار شما در دوران عمرتان نسیمهاى رحمتى است، بهوش باشید و خود را در معرض آنها در آورید.
خداوند متعال نسیمهای رحمتی دارد که جانها را زنده میکند و هرکس میخواهد پرواز کند، فضای مناسب را برایش آماده میکند.
امیرالمؤمنین علیه السّلام میفرمایند: خداوند متعال در قطعههای زمان ـ هر قطعه بعد از قطعه ـ و در فترتهایی که پدید میآید، بندگانی دارد که: نَاجَاهُمْ فِی فِکْرِهِمْ؛ با آنها در فکرشان مناجات میکند. خداوند متعال برای سخنگفتن با انسانها راههای گوناگونی دارد: گاهی فرشتهٔ وحی میفرستد، گاهی ایجاد صوت میکند: Pوَ کَلَّمَ اللهُ مُوسىٰ تَکْلیماًO، و گاهی از طریق فکر و اندیشه با انسانها مناجات میکند و با خود عقلشان با آنها سخن میگوید: وَ کَلَّمَهُمْ فِی ذَاتِ عُقُولِهِمْ. خیلی نکتهٔ جالبی است!
آنگاه وقتی خدا در فکر آنها مناجات کرد و با عقلشان با آنان صحبت کرد، فَاسْتَصْبَحُوا بِنُورِ یَقَظَهٍ فِی الْأَبْصَارِ وَ الْأَسْمَاعِ وَ الْأَفْئِدَهِ؛ روشنایی ویژهای در وجودشان پدید میآید و چراغ بیداری در چشم و گوش و دلشان برافروخته میشود؛ بهگونهایکه: کَانُوا کَذَلِکَ مَصَابِیحَ تِلْکَ الظُّلُمَاتِ وَ أَدِلَّهَ تِلْکَ الشُّبُهَاتِ؛ آنها مصباح و چراغ تاریکیها و راهنمای مردم در شبهات میشوند که: یُذَکِّرُونَ بِأَیَّامِ اللَّهِ وَ یُخَوِّفُونَ مَقَامَهُ بِمَنْزِلَهِ الْأَدِلَّهِ فِی الْفَلَوَاتِ؛ ایّام اللّه را به یاد مردم میآورند و راهبر بیابانهای حیرت و سرگردانی هستند.
ایّام اللّه در گوهر گرانبهای جمهوری اسلامی
آری، عالمان ربّانی کسانی هستند که ایّام اللّه را به یاد شما میآورند و انقلاب اسلامی مشحون از این ایّام اللّه است؛ ازجمله ۱۹ دی که آغاز نهضت اسلامی برای اقامهٔ عدل و داد براساس اسلام بوده یا ۲۲ بهمن که زمان پیروزی انقلاب اسلامی بوده یا ۹ دی که حضور عظیم و خروشان ملّت در دفاع از نظام و ولایت بوده است.
اینها همه یوم اللّه است! قدرشان را بدانید و آنها را زنده نگه دارید! عارف به زمانتان باشید و بدانید شما گوهر گرانبهایی به نام جمهوری اسلامی بهدست آوردهاید که این کشور و این ملّت را از حلقوم استعمارگران بیرون کشید و دستهای ناپاک و پنجههای خونآلود آمریکا و غرب استعمارگر را از این کشور و بلکه تا اندازهای از کشورهای همسایه کوتاه کرد.
لزوم شناخت شرایط زمانه و تحمّل سختیها و مشکلات در راه مقاومت
شرایط زمانه را تشخیص دهید و این نعمت الهی را بشناسید! بدانید آن دشمن غدّار کینهتوزی که این لقمهٔ شیرین از دهانش گرفته شده، آرام نخواهد نشست و باید در مقابل او ایستادگی کرد. اگر استقلال، عزّت، شرافت و سعادت دنیا و آخرت میخواهید، باید مقاومت کنید!
و طبیعی است که مقاومت هزینه دارد و چنین نیست که این اهداف عالی راحت بهدست آید. مگر در زندگانی معمولی دنیا انسان میتواند بدون زحمت و تحمّل رنج بلندمدّت به کمالی برسد؟! مگر کسی میتواند بدون شبزندهداریها، زحمتها، تلاشها و مطالعهها یک مجتهد عالیمقام، یک پزشک متخصّص، یک مهندس عالی یا حتّی یک سرمایهگذار بزرگ شود؟!
اساساً این دنیا دنیای زحمت است. اگر شما میخواهید کشورتان را از هر نظر در دنیا سرافزار کنید، تمدّن نوین و بزرگ اسلامی را پایهگذاری نمایید و موجب غبطهٔ همهٔ عالم شوید، با این همّت بلندی که دارید و ازآنجاکه دشمن هم فراوان دارید، معلوم است که سختیها و مشکلاتی هم در این راه پدید میآید. البتّه نمیگوییم این سختیها و مشکلات نباید رفع شود، بلکه باید به بهترین وجه و در سریعترین وقت برطرف گردد، امّا در برابر آن عظمتی که ما هدفگذاری کردهایم، چیزی نیست.
بنابراین ما باید شرایط زمان را بهخوبی بشناسیم و عالم به زمان خود باشیم؛ چراکه عالم به زمان بودن، اختصاصی به مثل آیتاللّه مصباح رحمه الله و نظیر ایشان ندارد یا حتّی اختصاص به روحانیّت ندارد، بلکه همانطورکه در روایات آمده بود، هر عاقلی باید عالم به زمانش باشد، دشمن زمانش را بشناسد، دوستش را بشناسد و روشهایی را که باید در برابر دشمن بهکار گیرد، بشناسد.
خدا درجات سردار بزرگ، شهید حاج قاسم سلیمانی را بالا ببرد که جبههها را بهخوبی میشناخت و میدانست کجا باید برود، در کدام نقطه مقاومت کند، چگونه دفاع کند، به کدام نقطه حمله کند و کجا و چه ظالمانی را هدف بگیرد، و چون زمانهشناس و دشمنشناس بود، توانست دشمن را منکوب کند.
شگرد دشمنان در وارونهسازی حقایق
ببینید دنیای امروز چه دنیای غدّاری شده و چگونه هر چیزی را وارونه جلوه میدهد! مخصوصاً با این وسایل و رسانههای جمعی و این فضاهای مجازی که در اختیار همه قرار گرفته و بیحسابوکتاب هرکس در آن هر چیزی را مینویسد و میگوید!
برای نمونه، رئیس جمهور خبیث قبلی آمریکا، بالاترین شخصیّت مبارز عملی با تروریسم را ترور میکند و با وحشیانهترین روش او و همراهانش را به شهادت میرساند، امّا اسم این کار را مبارزه با تروریسم میگذارد و میگوید: رئیس تروریستها را کشتیم!
دنیا چنین شده است! اگر اندکی غافل شویم، روز را شب، و شب را روز به ما نشان میدهند! مواظب خودتان، فرزندانتان و اطرافیانتان باشید! امروز باید هوشیاری و هوشمندی شما فوقالعاده باشد.
اهمّیّت پالایش واردات ذهنی و خوراک روح
انسان با فکر و اندیشهٔ خود شناخته میشود و اساساً این قوّهٔ تفکّر و تعقّل انسان است که او را از بسیاری مخلوقات دیگر متمایز میسازد. بااینحال، جای بسی تعجّب است از بعضی افراد که هر چیزی را وارد ذهن خود میکنند و هیچ پالایشی درمورد آن انجام نمیدهند و خواسته یا ناخواسته روی آنها اثر میگذارد، امّا درمورد غذای جسمشان بسیار حسّاس و مراقب هستند! مثلاً وقتی مقداری سبزی خریداری میکنند، برایشان مهمّ است که آیا تخم انگل دارد یا نه؟ آیا میکروبی همراه آن هست یا نه؟ آیا آلودگی دیگری دارد یا نه؟ و موارد بسیاری را کنترل میکنند و تنها وقتی از آن مطمئن شوند، استفاده میکنند، امّا درمورد غذای روحشان ابداً نظارتی ندارند و هرچه وارد میشود مستقیم به ذهنشان میریزند!
در روایتی از امام مجتبی علیه السّلام عبارت بسیار جالب و حکیمانهای نقل شده که واقعاً شایسته است آن را با آب زر بنویسند و در پهنهٔ آسمان نصب کنند؛ بهویژه برای زمان ما بسیار لازم است. حضرت میفرمایند:
عَجَبٌ لِمَنْ یَتَفَکَّرُ فِی مَأْکُولِهِ کَیْفَ لَا یَتَفَکَّرُ فِی مَعْقُولِهِ؛
شگفتا از کسى که در آنچه میخورد میاندیشد، چگونه در آنچه باید بفهمد و بداند نمیاندیشد؟!
در شگفتم از کسی که دررابطهبا مأکولات و خوراکیهای جسمش تفکّر میکند که آیا مناسب اوست یا نه؛ مثلاً گرم است یا سرد، ویتامین دارد یا نه، آلوده است یا نه، و موارد بسیاری را بررسی میکند، امّا درمورد خوراک روحش بههیچوجه فکر نمیکند! اصلاً توجّه نمیکند این سایتهای اینترنتی که باز میکند یا این تلویزیونهای ماهوارهای که نگاه میکند، چه به او القا میکنند؟! و توسّط چه کسانی این حرفها و تصویرها ارسال میشود و این فرکانسها از کجا میآید؟!
اینها دشمنان شما هستند؛ کسانی که حاضرند چهبسا برای یک دلار و یک یورو آدم بکُشند، امّا هزاران و میلیونها و بلکه میلیاردها دلار برای اینکه این تلویزیونها و سایتها فعّال باشند، هزینه میکنند و افرادی را با هزینههای زیاد به مزدوری به خدمت میگیرند! این استعمارگران دیروز و امروز که در سراسر عالم آنهمه جنایت کردند، افغانستان را به خاک و خون کشیدند، به پاکستان و عراق حمله کردند و امروز مردم فلسطین و یمن را اینچنین به خاک و خون میکشند، آیا حاضرند برای خیر و صلاح مردم پول خرج کنند؟! شما که بحمداللّه انسانهای فرزانه و آگاهی هستید، ولی این سخنان را میگویم که به گوش دیگران برسد.
چرا برخی افراد اصلاً فکر و اندیشهٔ خود را بهکار نمیگیرند و به دشمنان خود اعتماد میکنند؟! چرا عدّهای به فرمان دشمن حرکت میکنند و به عزیزترین افرادی که حاضرند برای نظم و امنیّت و ترقّی جامعه جانشان را فدا کنند، حمله میکنند؟! بحمداللّه فتنهٔ آنها فروکش کرد و واقعاً قدرت جمهوری اسلامی و حمایت و عنایت پروردگار متعال از این ملّت غوغاست!
خنثیسازی توطئهای عظیم و فراگیر در سطح جهانی
این توطئهای که در این سطح جهانی، دولتهای استعماری و در رأس آنها آمریکا و پادوهای منطقهای آنها ازجمله رژیم غاصب صهیونیستی، رژیم وهّابی سعودی و پادوهای دیگری که قابل ذکر نیستند، فراهم کرده و تدارک دیده بودند، توطئهٔ عظیمی بود که تمام نیروهایشان را بسیج کرده بودند، ولی بحمداللّه قدرت ایمان و بصیرت این مردم و زمانشناسی آنها با هدایتهای مقام معظّم رهبری دام ظلّه و فداکاریهای بسیجیان عزیز و سایر نیروهای حافظ امنیّت، این توطئهٔ فراگیر و سخت را خنثی کرد و در آینده هم انشاءاللّه خنثی خواهد شد و خدا با این مردم خواهد بود:
إِنْ تَنْصُرُوا اللهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ؛
اگر خدا را یارى کنید، یاریتان مىکند و گامهایتان را استوار مىدارد.
مصباح تاریکیها و ازبینبرندهٔ شبههها
مرحوم آیتاللّه مصباح یکی از شخصیّتهای برجستهای بود که به تعبیر نهجالبلاغه: یُذَکِّرُونَ بِأَیَّامِ اللَّهِ وَ یُخَوِّفُونَ مَقَامَهُ بِمَنْزِلَهِ الْأَدِلَّهِ فِی الْفَلَوَاتِ؛ ایّام اللّه را به یاد شما میآورد و بهمنزلهٔ راهبر در بیابانهای سرگردانی و حیرت بود و به تعبیر فقرهٔ دیگر از نهجالبلاغه:
مِصْبَاحُ ظُلُمَاتٍ کَشَّافُ عَشَوَاتٍ مِفْتَاحُ مُبْهَمَاتٍ دَفَّاعُ مُعْضِلَاتٍ دَلِیلُ فَلَوَاتٍ؛
چراغ تاریکىها، از بین برندهٔ شبهات، کلید مبهمات، دفعکنندهٔ مشکلات و راهبر بیابانهاى سرگردانی
بود. این مرد بزرگ که یک چراغ هدایت فرا راه مردم، بهویژه طلّاب و فضلای جوان بود، همهٔ وجودش همچون شمعی میسوخت تا فضلا و طلّاب حوزه آگاه و دانا باشند و دانایی از اینجا سرریز شود و همهٔ جامعه را فرا گیرد. هرجا امکان داشت و در هرجا میتوانست، نورافشانی میکرد، شبهات را میزدود و طلّاب، جوانان و مردم را مهذّب و آگاه میکرد و اینها را برای رضای خدا انجام میداد:
قَدْ أَخْلَصَ لِلَّهِ فَاسْتَخْلَصَهُ؛
عملش را براى خدا خالص کرد و خدا هم او را براى خود اختیار نمود.
اخلاص برای خدا داشت و خدا هم او را مُخلَص قرار داد.
یادبود علما با هدف الگوگیری و اقتدا به آنان
گاهی برخی میگویند: چرا دررابطهبا علما اینقدر صحبت میکنید و مجلس میگیرید؟! در پاسخ میگوییم: بهخاطر اینکه ما به قرآن اقتدا میکنیم! قرآن کریم سرگذشت نیکان روزگاران گذشته را برای ما بیان کرده است؛ ازجمله مؤمن آلفرعون، مؤمن صاحب یاسین، آسیه، مریم، اصحاب کهف و دیگران. بیان این سرگذشتها برای آن است که ما این اشخاص را الگوی خود قرار دهیم:
فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ؛
پس به هدایت آنان اقتدا کن.
وقتی طلّاب، فضلا و سالکان راه سعادت، الگو و نمونهای میخواهند که ازلحاظ علم و عمل طبق آن رفتار کنند، بیان خصوصیّات و شخصیّت افرادی همچون مرحوم آیتاللّه مصباح، یکی از بزرگترین راههای تربیتی است.
غم و اندوه بیپایان امیرمؤمنان علیه السّلام در سوگ حضرت زهرا علیها السّلام
در این شب جمعه و در کنار مرقد مطهّر حضرت فاطمهٔ معصومه علیها السّلام عرض ارادتی به محضر حضرت فاطمهٔ زهرا علیها السّلام و اهلبیت علیهم السّلام داشته باشیم. السلام علیکِ یا فاطمهُ الزهراء. در روایات آمده است که وقتی امیرالمؤمنین علیه السّلام فاطمهٔ زهرا علیها السّلام را دفن کردند:
هَاجَ بِهِ الْحُزْنُ؛
غم و اندوه به آن حضرت هجوم آورد.
امیرالمؤمنین علیه السّلام در آن شرایط چه کاری میتوانستند انجام دهند؟! تنها پناهشان پیامبر صلّی الله علیه وآله است و حیات و ممات پیامبر صلّی الله علیه وآله یکی است. حضرت بهسوی قبر پیامبر صلّی الله علیه وآله رو کردند و عرضه داشتند:
السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّی وَ عَنِ ابْنَتِکَ النَّازِلَهِ فِی جِوَارِکَ وَ السَّرِیعَهِ اللَّحَاقِ بِکَ؛
سلام بر تو ای رسول خدا از من و از دخترت که اکنون در جوار تو فرود آمده و زود به تو ملحق گشته است!
أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ؛
تا زنده هستم غمم پایان ندارد و شبهایم همراه با بیداری است.
دلیل این غم و اندوه بیپایان را هم در آخر این کلمات بیان میفرمایند؛ آنجاکه خدمت پیامبر صلّی الله علیه وآله عرض میکنند:
سَتُنَبِّئُکَ ابْنَتُکَ بِتَضَافُرِ أُمَّتِکَ عَلَى هَضْمِهَا فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ هَذَا وَ لَمْ یَطُلِ الْعَهْدُ وَ لَمْ یَخْلُ مِنْکَ الذِّکْرُ؛
بهزودى دخترت از همدستى امّتت براى ستم بر او به تو خبر خواهد داد، پس ازهرجهت از او پرسش کن و خبر اوضاع را از او بخواه! این درحالى است که بین ما و تو فاصلهٔ زیادى نشده و زمانه از یادت خالى نگشته است!
ای پیامبر! زود باشد که دخترت به تو خبر دهد که این امّت با او چه کردند، چگونه پهلویش را شکستند، چگونه بازویش را آسیب زدند، چگونه حقّش را غصب کردند و چگونه موجب شهادتش شدند!
امّا حسین علیه السّلام چگونه باید مصیبتهای کربلا را به پیامبر صلّی الله علیه وآله گزارش کند؟! آیا مصیبت فاطمهٔ زهرا علیها السّلام برای پیامبر صلّی الله علیه وآله سختتر است یا مصیبت فرزندش حسین علیه السّلام که در برابر چشم فرزندانش با لب تشنه در قتلگاه سر مطهّر را از بدن جدا کردند؟! ألا لعنه اللّه علی القوم الظالمین وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ.
و السلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰