استعمال حقیقی و مجازی (جلسه ۶۸)

کسانی مثل مرحوم آخوند و برخی دیگر رحمهم الله که قائل‌اند «اطلاق لفظ و ارادة مثل» از باب استعمال لفظ در معناست و با قصد دعا، حمد و... جمع نمی‌شود، آیا ملتزم می‌شوند که عبد باید در نماز بایستد و سورة حمد را ...

تقریرات درس خارج اصول

آیت الله سیّد محمّدرضا مدرّسی طباطبایی یزدی دامت برکاته

دوره سوم، سال اول، جلسه شصت و هشتم (۱۳۹۷/۱۱/۳۰)

پیشینۀ مسئله در کلام فقها

اشاره شد که مسئله جمع میان تلاوت قرآن و قصد دعا، إخبار و… بحثی ریشه‌دار در فقه است.

جناب شیخ طوسی رحمه الله در اوائل تفسیر تبیان، بحثی مطرح می‌کند که آیا «آمین» که عامّه در نماز بعد از حمد می‌گویند، جایز است یا نه؟ ایشان می‌گوید جایز نیست و مبطل نماز است. یکی از وجوهی که ایشان به آن تمسک می‌کند، این است که لفظ «آمین» کلام مستقلی نیست، بلکه یعنی «استَجِب؛ اجابت بفرما» و لذا باید دعایی باشد تا خداوند اجابت کند. پس می‌بایست قبل از آمین، دعا را قصد کرده باشد؛ یعنی از (اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ) قصد دعا کرده باشد. حال‌آنکه اگر فقط دعا را قصد کرده باشد، دیگر قرائت قرآن نکرده است و اگر قرائت قرآن را هم همراه دعا قصد کرده باشد، لازمه‌اش استعمال لفظ در دو معناست؛ زیرا (اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ) هم به عنوان حکایت از الفاظ نازل شده بر پیامبر (ص) به‌کار رفته و هم به عنوان انشاءِ طلب هدایت.

در نتیجه طبق این مبنا که استعمال لفظ در دو معنا جایز نیست و نمی‌توان دو معنا از لفظ واحد قصد کرد، اگر کسی بعد از حمد آمین بگوید یعنی آیه مذکور را به غلط استعمال کرده است، پس اصلاً نه قرائتی بوده است و نه دعایی، لذا نماز باطل می‌شود. اما اگر کسی این مبنا را اختیار کند که قصد کردن دو معنا از لفظ واحد مانعی ندارد ـ کما اینکه خود شیخ طوسی رحمه الله نیز قائل به همین است ـ گرچه از این حیث اشکال مرتفع می‌شود، امّا بازهم نماز باطل است؛ زیرا دلیل خاص بر منع داریم و آن روایات متعددی است که از آمین گفتن بعد از حمد منع می‌کند؛ از جمله صحیحه جمیل که مضمون آن این است که هرگاه پشت سر کسی نماز خواندی و او از قرائت حمد فارغ شد، بگو: «الْحَمْدُ لِلهِ رَبِّ الْعٰالَمِینَ» و «آمین» نگو. منتها اینکه مقدار دلالت این روایت چقدر است و آیا معارض دارد یا نه، بحث مفصّلی است که باید در فقه متعرض شد.

جناب ابن زهره رحمه الله نیز در غنیه النزوع نظیر همین مطالب شیخ الطائفه رحمه الله را ذکر کرده و فرموده است اگر مصلّی از قرائت خود قصد دعا نکند و آمین بگوید، نمازش باطل است و از آنجا که قول به تفصیل وجود ندارد، می‌فهمیم که اگر قصد دعا هم بکند و آمین بگوید، باطل است.

پس معلوم می‌شود این مسئله، چقدر ریشه‌دار است که از هزار سال پیش در فقه مطرح بوده است.

همچنین این مسئله در میان متأخرین و به‌ویژه پس از صاحب عروه به طور مستقل مطرح شده و گاه به تفصیل مورد بحث قرار گرفته و حتی رساله‌ای مستقل در این زمینه نگاشته شده است. حتی در دوران معاصر نیز این مبنا هنوز قائل دارد که نمی‌توان بین قصد قرآن و دعا جمع کرد؛ چنان‌که از بعض حواشی کتاب عروه چنین برمی‌آید. جناب سیّد یزدی رحمه الله در عروه می‌فرماید:

«الأقوى جواز قصد إنشاء الخطاب بقوله (إِیّٰاکَ نَعْبُدُ وَ إِیّٰاکَ نَسْتَعِینُ) إذا قصد القرآنیّه أیضاً بأن یکون قاصداً للخطاب بالقرآن، بل و کذا فی سائر الآیات، فیجوز إنشاء الحمد بقوله (الْحَمْدُ لِلهِ رَبِّ الْعٰالَمِینَ) و إنشاء المدح فی (الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ) و إنشاء طلب الهدایه فی (اهْدِنَا الصِّرٰاطَ الْمُسْتَقِیمَ) و لا ینافی قصد القرآنیّه مع ذلک.»

ولی همین‌‎جا مرحوم آقاسید عبدالهادی شیرازی در حاشیه می‌فرماید: «الظاهر امتناع اجتماعهما»؛ یعنی ظاهر این است که قصد انشاء خطاب با قصد قرآنیت قابل جمع نیست، پس ایشان فتوا داده که بین این‌دو جمع نمی‌شود. البته بهتر بود همان‌طور که سیّد یزدی رحمه الله فرمود: «الاقوی جواز …» ایشان نیز بفرماید: «الاقوی امتناع اجتماعهما» از این جهت که اینجا مسئله ظهور مطرح نیست؛ زیرا ظهور مربوط به مواردی است که استظهار می‌شود.

همچنین مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی فرموده است: «هذه المسأله تحتاج إلى التأمّل»، یعنی قضیه برای ایشان خیلی روشن نبوده است. بنابراین نباید کسی فکر کند که این مسئله خیلی واضح است و مخالفی ندارد.

حلّ مسئله بنابر قول آخوند رحمه الله و مشهور

در اینجا این سؤال مطرح می‌شود که کسانی مثل مرحوم آخوند و برخی دیگر رحمهم الله که قائل‌اند «اطلاق لفظ و اراده مثل» از باب استعمال لفظ در معناست و با قصد دعا، حمد و… جمع نمی‌شود، آیا ملتزم می‌شوند که عبد باید در نماز بایستد و سوره حمد را مثل ضبط صوت بخواند و هیچ معنایی را ـ اعم از انشاء یا اِخبار ـ قصد نکند، جز استعمال لفظ در معنا که آن معنا خود لفظ قرآنِ نازل شده بر پیامبر (ص) است و لذا فقط باید قصد حکایت از الفاظ قرآن کند؟!

ایشان دیده‌اند این‌ کلام، مستلزم آن است که قرائت در نماز بی‌روح و بی‌معنا باشد، حال‌آنکه چنین چیزی مخالف ظاهر بعض روایات است و همچنین با روایاتی که تأکید بر اقبال به نماز دارند سازگار نیست؛ زیرا اقبال به نماز یعنی اینکه نمازگزار بفهمد چه می‌گوید، نه اینکه فقط این الفاظ را در الفاظ نازل شده بر پیامبر (ص) استعمال کند. به‌هرحال این قضیه مشکل و معضِلی بوده است و لذا راه‌حل‌ها و وجوهی را برای حل آن ارائه داده‌اند.

راه حل اول: در نظر گرفتن معانی، هم‌زمان با قرائت

یک راه‌حل‌ این است که گفته‌اند هم‌زمان با قرائت و مقارنِ آن، معانی الفاظ در نظر گرفته شود؛ نه اینکه از این الفاظ، معانی را قصد کند. مثلاً وقتی می‌گوید: (بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ) در ذهن خود بیاورد: «به نام خداوند بخشاینده بخشایشگر» یا وقتی می‌خواند: (الْحَمْدُ لِلهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ) در ذهن بیاورد: «ستایش مخصوص پروردگار عالمیان است».

نظیر این مطلب را در بعضی موارد دیگر، مثل سلام پایانیِ نماز «السلام علیکم و رحمه الله و برکاته» نیز فرموده‌اند که: چون مرجع ضمیرِ «کُم» معلوم نیست، کسی را قصد نکنید، بلکه اگر فرادی نماز می‌خوانید، فرشتگان حاضر را و اگر به جماعت می‌خوانید، فرشتگان و نمازگزاران را در نظر بگیرید، بدون اینکه آنها را قصد کنید.

بررسی و نقد راه‌حل اول

حقیقت آن است که ارائه کنندگان این راه‌حل، در واقع اشکال را حل نکرده‌اند، بلکه برای اینکه کلام ایشان منجرّ به بی‌روحی قرائت در نماز نشود، گفته‌اند الفاظ قرآن در الفاظ نازل شده بر پیامبر (ص) استعمال شده و معانی نیز هم‌زمان در نظر گرفته شود و به بیان دیگر طبق این راه‌حل، دلالت بر انشاءِ حمد، دعا یا امثال آن، دلالت لفظی نیست و خود الفاظ دلالتی بر آن ندارد، بلکه معانی مذکور در کنار الفاظ در نظر گرفته می‌شوند.

راه‌حل دوم: اراده معنا از الفاظ محکیه

راه‌حل دیگری که چه بسا بعضی آن را مستفاد از قول مرحوم سید حکیم بدانند ـ حال‌آنکه ظاهراً چنین چیزی از کلام ایشان استفاده نمی‌شود ـ این است که گفته‌اند قرائت قرآن کریم در نماز می‌تواند دو مرحله‌ای باشد:

۱) مرحله اول قصد حکایت از الفاظ نازل شده بر پیامبر (ص) است به واسطه استعمال الفاظ در الفاظ؛ یعنی استعمال الفاظ در معنا که معنا همان الفاظ قرآن منزّل بر پیامبر (ص) است. مثلاً وقتی می‌گوییم (اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ) معنای آن، همان الفاظی است که نزل به الروح الأمین علی قلب الرسول (ص).

۲) مرحله دوم اراده معنا از الفاظ محکیه است، نه از الفاظ حاکیه؛ یعنی پس از آنکه الفاظ حاکیه را به عنوان حکایت از الفاظ نازله به‌کار گرفتیم، از آن الفاظ نازله و محکیه معنای آنها را اراده می‌کنیم. مثلاً وقتی می‌گوییم (اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ) اراده می‌کنیم که «خدایا ما را هدایت کن»، اما این‌ معنا را از الفاظ محکیه اراده می‌کنیم، نه از الفاظ حاکیه.

در حقیقت، اینجا دلالت بر انشاء دعا، لفظی است الا اینکه دالّ آن الفاظ محکیه هستند، نه الفاظ حاکیه. بنابراین مستلزم استعمال لفظ در دو معنا نیست و مانعی ندارد؛ زیرا قصد حکایت، مربوط به الفاظ حاکیه است و اراده معنا مربوط به الفاظ محکیه است.

بررسی و نقد راه‌حل دوم

همان‌طور که واضح است، این راه‌حل نیز تمام نیست؛ زیرا ما از الفاظی می‌توانیم معنا را اراده کنیم که خود، آن الفاظ را بیان کرده باشیم، ولی نمی‌توانیم لفظی را حاکی از لفظ دیگر بدانیم و از آن محکی که ما تولید نکرده‌ایم و فقط حکایت از آن کرده‌ایم، اراده معنا کنیم. چنین چیزی عرفیت ندارد و روش انشاء و إخبار این‌گونه نیست؛ یعنی عرفاً این را نه إخبار می‌دانیم ـ در جایی که محکیّ إخباری باشد ـ و نه انشاء ـ در جایی که انشائی باشد ـ پس این توجیه درست نیست.

راه‌حل سوم از سید حکیم رحمه الله: قصد حکایت، مَعبَری برای افاده معانی

راه‌حلی که از کلمات سید حکیم رحمه الله در مستمسک العروه استفاده می‌شود چنین است که ایشان می‌فرماید: لازم نیست ما معنا را همیشه از طریق استعمال به‌دست آوریم، بلکه گاهی می‌توان معنایی را به مخاطب القا کرد، بدون اینکه لفظ در آن معنا استعمال شده باشد.

مثلاً در کنایه وقتی می‌خواهیم به مخاطب القا کنیم که فرد مورد نظر ما سخاوتمند و مهمان‌نواز است، می‌گوییم: «زیدٌ کثیر الرماد» یا «زیدٌ رَحب الفِناء» یا «زید درِ خانه‌اش باز است». در این موارد ما نمی‌خواهیم واقعاً بگوییم خاکسترش زیاد است یا حیاط خانه او وسیع است یا حقیقتاً در خانه‌اش باز است، بلکه می‌خواهیم معنای مهمان‌نوازی او را به مخاطب القا کنیم و درعین‌حال لفظی را در این معنا به‌کار نبرده‌ایم؛ زیرا زید که زید است و کثیر الرماد هم که معلوم است یعنی خاکسترش زیاد است و معنای هیچ‌کدام سخاوت نیست. پس لفظ را در معنا استعمال نکرده‌ایم، بلکه معنای دیگری را القاء کرده‌ایم و این معنا (کثره الرماد) مَعبَری برای رسیدن به معنای سخاوت است و به اصطلاح، معنای مستعملٌ فیه «معنای عبوری» است.

ایشان می‌فرماید: در قرائت (اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ) و نظیر آن نیز چنین است و لفظ در لفظ قرآن نازل شده بر پیامبر (ص) استعمال شده و حکایت از ما نزل به الروح الأمین است، الا اینکه ـ مانند کنایه ـ این معنا وسیله و معبری برای رسیدن به معنای طلب هدایت یا انشاء حمد یا چیز دیگر است. چنین چیزی استعمال لفظ در دو معنا نیست؛ چنان‌که در کنایه هم کسی نگفته لفظ در دو معنا استعمال می‌شود، بلکه در یک معنا استعمال شده و در معنای دیگر اصلاً استعمال نشده ولی آن معنا افاده شده است. در اینجا هم چنین است؛ یعنی ما (اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ) را در همان حکایت لفظ از لفظ استعمال می‌کنیم و معنای انشاء دعا را بدون استعمال افاده می‌کنیم. پس محذور استعمال لفظ واحد در دو معنا لازم نمی‌آید.

خلاصه راه‌حل سید حکیم رحمه الله این شد که در تلاوت، یک استعمال بیشتر نیست و معنای دیگر هم در طول آن افاده می‌شود، ولی همانند معنای کنایی، از سنخ استعمال نیست؛ برخلاف جواب قبلی که معنای دیگر را از سنخ استعمال می‌دانست. بنابراین استعمال لفظ در دو معنا پیش نمی‌آید و مشکل حل می‌شود.

بررسی و نقد راه‌حل سید حکیم رحمه الله

اولاً: این راه‌حل خلاف وجدان است؛ زیرا کسی که (اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ) را به عنوان حکایت می‌گوید و قصد دعا هم دارد، طبق بیان ایشان باید معنای اول در نظر او آلی باشد؛ زیرا ایشان فرمود که این معنا عبوری است، مثل کثیر الرماد. درحالی‌که در قرائت چنین نیست و قاری قرآن (اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ) را به عنوان استقلالی و مستقلاً نگاه می‌کند و دعا را نیز در همان مرتبه انجام می‌دهد. پس این راه‌حل با واقع سازگاری ندارد.

ثانیاً: در مثل «زیدٌ کثیر الرماد» و امثال آن، ملازمه‌ای عقلی، عرفی یا نوع دیگری ملازمه میان معنای عبوری ـ به قول سید حکیم رحمه الله ـ و معنای مقصود وجود دارد؛ مثلاً کسی که مهمان زیاد دارد، عادتاً چنین است که خاکسترش زیاد است یا درگاه خانه‌اش وسیع است. حال‌آنکه بین (اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ) به‌عنوان حکایت و قصد طلب هدایت، ملازمه‌ای عرفی، عادی یا عقلی وجود ندارد یا میان (الْحَمْدُ لِلهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ) به‌عنوان حکایت و انشاء حمد ملازمه‌ای نیست که شما آن معنای اول، یعنی استعمال حکایی را عبوری بگیرید و با آن، به طلب هدایت یا انشاء حمد و ثناء برسید. پس این تشبیه نابجایی است و بنابراین کلام سید حکیم رحمه الله هم تمام نیست.