پناه بردن به خداوند متعال در تمامی امور
بیانات
آیت الله سیّد محمّد رضا مدرّسی طباطبایی یزدی دامت برکاته
درس اخلاق، سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۲
جلسهٔ ششم (۱۴۰۱/۰۹/۱۴)
صبر برخی افراد در راه باطل!
در شرح و توضیح نامهٔ امیرالمؤمنین علیه السّلام به فرزندشان بدینجا رسیدیم که حضرت فرمودند:
نِعْمَ الْخُلُقُ التَّصَبُّرُ فِی الْحَقِّ؛
چه نیکو خویی است صبر کردن در راه حق!
دراینزمینه توضیحاتی دادیم و نکاتی را بیان کردیم. نکتهٔ دیگری که در این عبارت وجود دارد، آن است که حضرت صبر «در راه حق» را نیکو شمردند، وگرنه چهبسا افرادی که اهل صبر هستند، امّا در راه باطل صبر میکنند و این واقعاً عجیب است!
انسان واقعاً موجود عجیبی است! گاهی بعضی افراد در راه باطل، صبرها و حلمهایی بهکار میبرند که انسان را به تعجّب وامیدارد! البتّه روشن است که چنین صبر و حلمی، ممدوح نیست و از فضایل اخلاقی بهشمار نمیرود، بلکه تنها شبیه صبر و حلم ممدوح است.
نظیر برخی ویژگیها که معاویه داشت و گاهی در برابر بعضی سخنان، حلم و صبر به خرج میداد تا به هدفش برسد! چنانکه از امام علیه السّلام نیز سؤال شد که آیا این ویژگیها را میتوان جزء فضیلتهای معاویه حساب کرد که حضرت آن را نفی کردند و نظیر آن به تعابیر گوناگون در روایات آمده است.
پناه بردن به خداوند در تمامی امور
امیرالمؤمنین علیه السّلام در ادامهٔ نامهٔ خود میفرمایند:
وَ أَلْجِئْ نَفْسَکَ فِی أُمُورِکَ کُلِّهَا إِلَى إِلٰهِکَ فَإِنَّکَ تُلْجِئُهَا إِلَى کَهْفٍ حَرِیزٍ وَ مَانِعٍ عَزِیزٍ؛
وجودت را در همهٔ امورت به خداى خود بسپار ، که دراینصورت آن را به پناهگاهى محکم و نگاهبانى قوى میسپاری.
در این عبارت، تأکید بسیار جالبی صورت گرفته است: اوّلاً نفس انسان یعنی همهٔ وجود انسان؛ یعنی همهٔ وجودت را به خدا بسپار! باز حضرت میفرمایند: «فِی أُمُورِکَ» که أُمُور جمعی است که به کلمهٔ بعد خود اضافه شده و افادهٔ استغراق میکند؛ یعنی همهٔ امورت. باز تأکید میکنند: «کُلِّهَا»؛ یعنی هرچه داری: تمام وجودت و تمام نیازهایت را به خدا بسپار و در پناه خدا قرار ده که اگر چنین کنی، فَإِنَّکَ تُلْجِئُهَا إِلَى کَهْفٍ حَرِیزٍ وَ مَانِعٍ عَزِیزٍ؛ خود را در پناه کسی قرار دادهای که اوّلاً «کهف حریز» است؛ یعنی پناهگاهی است که تو در آن حفظ میشوی، و ثانیاً «مانع عزیز» است؛ یعنی مانع آسیب رسیدن به توست؛ آنهم مانعی که همراه عزّت و قهر و غلبه است.
اصل اساسی در اسلام: همه چیز به دست خداست!
این اصلی اساسی در اسلام است که همه چیز به دست خداوند است:
أزِمَّـهُ الأمـورِ طُـرّاً بِـیـدِه
و الکُلُّ مُستَمِدَّهٌ مِنْ مَدَدِه
زمام تمام کارها به دست قدرت اوست و همه چیز از عنایت و قدرت او مدد میگیرد.
همه چیز ما از جانب خداوند است: وجود ما، حرکات ما، قدرت ما و هرچه خیر در وجود ماست، از جانب خداوند است و هرچه شرّ است، از خود ماست؛ زیرا اساساً تمامی ممکنات، اعمّ از انسان و غیر انسان، وجودشان طفیلی، تعلّقی و ربطی است. ما عین ربط به حضرت حق (به معنای صحیحش) هستیم و از خودمان چیزی نداریم. کمال اوّلی و کمال ثانوی ما همه مربوط به ذات اقدس الهی است.
لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ؛
حول و قوّهاى جز از ناحیهٔ خداوند بلندمرتبه و بزرگ نیست.
اگر کسی فکر کند که میتواند با پناه آوردن به غیر خدا به جایی برسد، اشتباهی بزرگ مرتکب شده و خیالی باطل در سر پرورانده است!
اسباب هم در اختیار خداست!
البتّه پناه بردن به خدا بدینمعنا نیست که انسان از اسباب، غافل شود. گاهی بعضی افراد فکر میکنند که اگر به خدا پناه ببرند، باید از اسباب هم صرفنظر کنند!
بله، گاهی خداوند متعال مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ انسان را یاری میکند و آن سببهایی که در ذهن ماست، تأثیر ندارد، امّا آنجا هم چنین نیست که اصلاً سبب نداشته باشد و یا بدینمعنا نیست که ما مجاز باشیم سببها را کنار بگذاریم. این کار مصداق روایات متعدّدی است که از درخواست بدون تلاش نهی کرده است.
أَبَى اللَّهُ أَنْ یُجْرِیَ الْأَشْیَاءَ إِلَّا بِأَسْبَابٍ؛
خداوند ابا دارد که چیزها را جز بهوسیلهٔ اسباب فراهم آورد.
منتها انسان باید بفهمد که اسباب نیز همه در اختیار خداوند است و خود اسباب هم صرفنظر از ذات حق اصلاً هیچ نیست. بدینجهت اگر کمک گرفتن از اسباب بهگونهای باشد که در راستای دستور حضرت حق باشد، مانعی ندارد، ولی اگر در غیر آن راستا باشد، غلط است و بدینمعناست که انسان به خداوند متعال اتّکال و توکّل نکرده و خود را به او نسپرده است، بلکه به مخلوقاتی سپرده که خودشان محتاجاند! و این بدترین چیزی است که ممکن است انسان بدان گرفتار شود.
پناه بردن به غیر خدا، نوعی شرک خفی!
البتّه این سرسپردگی به غیر ذات اقدس حقّ مراتبی دارد؛ گاهی در حدّ شرک جلی است و گاهی هم شرک خفی است. کسی که چنان عمل میکند که گویا غیر خدا نیز در سعادت و سرنوشت انسان مؤثّر است، بهنوعی شرک دارد، منتها شرک خفی است. بله، حکم به نجاست و خروج او از زمرهٔ مسلمانان نمیشود، ولی درحقیقت مشرک است! چنانکه در روایات نیز آمده که شرک، پنهانتر از راه رفتن مورچهای بر سنگ سیاه در شب تاریک است:
إِنَّ الشِّرْکَ أَخْفَى مِنْ دَبِیبِ النَّمْلِ عَلَى صَفَاهٍ سَوْدَاءَ فِی لَیْلَهٍ ظَلْمَاءَ؛
شرک از حرکت آرام مورچه بر سنگی سیاه در شبی تاریک پنهانتر است.
اگر موری در شب تاری روی سنگ سیاهی بهآرامی حرکتی داشته باشد، چقدر معلوم میشود؟! شرک از آن هم خفیتر است!
پناه بردن به خدا و اولیای الهی، حتّی در کوچکترین کارها
بههرحال حضرت میفرمایند: أَلْجِئْ نَفْسَکَ فِی أُمُورِکَ کُلِّهَا إِلَى إِلٰهِکَ؛ در همهٔ امور، اعمّ از ریز و درشت، خوشایند و ناخوشایند و در هر شرایطی به خدا پناه ببر! حتّی خداوند متعال در قرآنش میفرماید:
وَ إِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللهِ؛
و اگر از شیطان وسوسهاى به تو رسد، به خدا پناه بر!
یعنی حتّی اگر در حدّ وسوسهای ازسوی شیطان بود، باز به خدا پناه ببر، چه رسد به امور دیگر!
بههرحال ما پناهی جز خداوند متعال نداریم و باید تنها به خود خداوند و کسانی پناه ببریم که او مَلْجَأ و پناه ما قرار داده است؛ یعنی به اولیای الهی آنهم بهعنوان واسطههای الهی پناه ببریم. خداوند همهٔ ما را جزء افراد بابصیرت قرار دهد که وظایف خود را تشخیص میدهند و به آن عمل میکنند، انشاءاللّه.
و السلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰