یکی از کارهایی که موجب ذلّت مؤمن میشود، این است که بگوید: هرچه دربارهٔ من بگویند، من راضی هستم! هیچکس حق ندارد چنین بگوید و اگرهم گفت، دیگران حق ندارند او را خوار و ذلیل کنند.
متّقی و پارسا کسی است که حلم را با علم ممزوج میکند. گاهی کسانی ادّعا میکنند که ما باید همیشه و همهجا با همهٔ افراد با حلم برخورد کنیم؛ اعمّ از خودی و بیگانه؛ روشن است که این سخن بههیچوجه درست نیست و این حلمی است که از علم جدا شده است.
از خصوصیّات انسان متّقی آن است که: «امر خوب و کار نیکش حاضر است»؛ یعنی فرد متّقی خود را بهگونهای تربیت کرده که صفات خوب در او بهطور بالفعل بروز و ظهور دارد و برای انجام کارهای نیک آمادگی دارد.
اگر در جامعهای همه معتقد، مسلمان و باایمان باشند و یکدیگر را کمک کنند و شرّشان به همدیگر نرسد، چه جامعهٔ ایدهآلی خواهد بود، امّا متأسّفانه شیطان و دشمنان اسلام نمیخواهند ما چنین جامعهای داشته باشیم، لذا پیوسته در جامعه، تفرقه و بدبینی را القا میکنند و موجبات ایذاء و ضایع کردن حقوق دیگران را فراهم میکنند.
مؤمن آنقدر انسان والایی است که کاملاً مورد اعتماد مردم است و مسلمانان او را امین بر اموال و نفوسشان قرار میدهند. با خیال راحت مالشان را نزد او به امانت میگذارند و میدانند که به آن تجاوز نمیکند. حتّی اگر در شرایطی لازم باشد، جان و آبروی خود را در اختیار او قرار میدهند که از آن نگهبانی کند و امانتدار آنان باشد.
از صفات فرد پرهیزکار و تقواپیشه آن است که همواره کارهای نیک انجام میدهد، ولی درعینحال ترس دارد. قاعدتاً اینگونه است که کسی که کار بد انجام میدهد، باید بترسد، ولی حضرت میفرمایند: انسان متّقی با اینکه کار خوب میکند، درعینحال ترسان است.
انسان متّقی سختگیر نیست. البتّه مقصود آن است که در آنچه مربوط به خود اوست و آنچه دین و شرع آسان گرفته، او هم آسان میگیرد و سختگیری نمیکند. بله، بعضی موارد اقتضای سختگیری دارد و آن موارد به جای خود محفوظ است، امّا طبع اوّلی آنان آسانگیری است.
کسی که قانع نباشد و پیوسته رغبت به دنیا و طمع به مال بیشتر داشته باشد، این موجب رنج و ناراحتی او خواهد بود. حال اگر میخواهید گرفتار رنج باشید، اهل حرص و طمع باشید و اگر میخواهید آرامش داشته باشید، هم آرامش بدن و هم آرامش روح، و هم دنیایتان سالم بماند و هم آخرتتان، اهل قناعت باشید و به آنچه خداوند روزی شما کرده راضی باشید.
مقصود از مرده بودن شهوات، آن است که شهوات انسان طغیان نکند و انسان در برابر شهواتش بیاختیار نباشد و به تعبیری عبد و بردۀ شهوتش نباشد. اگر کسی بردهٔ شهوتش باشد و عنان اختیار او در دست شهواتش باشد، بیچاره و بدبخت خواهد بود؛ برخلاف انسان متّقی که مهار نفسش به دست خود اوست.
اگر بخواهیم تقوای مجسّم را ببینیم، میتوانیم با دیدهٔ بصیرت آن را در خدیجهٔ کبری (ع) بنگریم: بانویی که هرچه داشت برای اسلام و برای پیامبر اسلام (ص) فدا کرد؛ بانویی که توانست با ظلمات جهل و تیرگیهای شرک و رذالت در جزیرةالعرب مقابله کند و بر آنها پیروز شود، استقلال فکری داشته باشد و در مقابل موجها، جریانها و حملههای مخالف مقاومت کند.
بعضی فکر میکنند اگر انسان راه خدا و دین را برود، دنیایش را از دست میدهد و اگر خیلی هنر کند، تنها آخرتش آباد میشود، درحالیکه تقوا و راه دین، هم دنیا را آباد میکند و هم آخرت را؛ منتها از راه حلال و پاکیزه.
با تقوا خیر دنیا و آخرت به دست میآید. گاهی ما فکر میکنیم تقوا فقط به درد آخرت میخورد و در دنیا فایدهای ندارد، درحالی که حضرت با این سخن به ما هشدار میدهند و میفرمایند: اصلاً خیری غیر از تقوا نیست؛ حتّی خیر دنیایی! هرچه به تقوا نزدیکتر شویم، هم به خیر دنیا و هم به خیر آخرت نزدیکتر خواهیم شد.