اعجاب و خودپسندی یکی از بدترین آفاتی است که انسان ممکن است به آن مبتلا شود. وقتی انسان خودپسند میشود، عیوب خود را نمیبیند، در مسیر کمال خود متوقّف میشود، از دیگران طلبکار میشود و حاضر نیست از مشاورۀ دیگران بهره ببرد.
از دستورات مهمّ این است که: آنچه دوست نداری به تو گفته شود، به دیگران نگو؛ یعنی آنچه از دیگران ناپسند میداری که به تو بگویند یا با تو رفتار کنند، خودت نیز نسبت به آنان انجام نده.
انسان نباید چیزی را که نمیداند بگوید، علاوه بر اینکه روایات متعدّدی در نهی آن وجود دارد که بعضی از آنها چهبسا نسبت به امور غیر شرعی هم اطلاق داشته باشد، یک وجه اعتباری هم موجود است که در بحث «قول به غیر علم» بیان شده است.
متأسّفانه بسیاری از ما اینچنین هستیم که خودمان را میزان قرار میدهیم، امّا نه به وجهی که امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمودند، بلکه به این صورت که اگر چیزی به نفع ما بود و با فکر ما سازگاری داشت، آن را خوب میدانیم و به آن راضی هستیم ...
مصیبت ما انسانها این است که همه چیز را از دیگران میخواهیم، امّا وقتی نوبت به خودمان میرسد، همهٔ آنها را فراموش میکنیم! چه در جانب اثباتی و چه در جانب نفیی. جانب اثباتی یعنی هرچه برای دیگران دوست میداری ...
کسی که در جایگاه ناراحتی قرار دارد و میخواهد به جای راحتی کوچ کند، سختی کوچ کردن برایش آسان میشود و همهٔ مشکلات را تحمّل میکند و به جان میخرد تا به آن جای راحت و محلّ آسایش و آرامش خود برسد.
بزرگترین حقّی که خداوند متعال برای بعضی بندگان نسبت به بعضی دیگر قرار داده، حقّ حاکمان و حکمرانان بر کسانی است که تحت حکومت آنها هستند و نیز حقّ مردمی که تحت حکمرانی هستند بر حاکمان.
مقابله با توطئههای دشمن جز با بیداری اقشار مختلف مردم بهویژه بیداری روحانیّت و تلاش شبانهروزی آنها هیچ راه دیگری ندارد و یکی از راههای مهمّ مقابله با توطئههای دشمن قضیّهٔ انتخابات است که از جهات مختلف میتواند خنثیکنندهٔ توطئههای دشمن باشد.
حضرت میفرمایند: من ماهیت و حقیقت دنیا را برای تو ترسیم کردم، ناپایداری و فناپذیریاش را بیان کردم و از بیوفایی و بیارزشی آن خبر دادم. همچنین از آخرت و آنچه در آخرت برای انسانهای متّقی آماده شده، برایت گفتم تا از آن پندگیری و عبرتآموزی.
هر چیز باارزش و مهمی را که میخواهی به دست آوری و به هر مرتبهٔ بالا و بلندی که میخواهی پرواز کنی، راهش توکّل و اعتماد بر خداوند متعال است. غیر خدا، هرچه باشد، سراب است و هیچ نیست و توهّمی است که انسان را بیچاره میکند.
وقتی عظمت و وحدانیّت حضرت حق و از طرف دیگر، فقر و عجز و بیچارگی و نیاز خودت را دانستی، باید آنچه را شایستهٔ این دو موضوع است، انجام دهی و باید اعمال و رفتار تو مناسب شأن و جایگاه خداوند باشد
وقتی دانستی خدا واحد و اَحد است، ازلی و ابدی است و احاطه به او امکان ندارد، نه قلباً و نه بصراً، در برابر چنین خدایی که بینهایت است؛ باید آنچنان رفتار کنی که شایستهٔ خدای بینهایت است.