یکی از نمونههای بارز وصل که معمولاً به ذهن میآید، صلهٔ رحم و پیوند با خویشان است. پیوند با خویشان قطعاً از امور پسندیده در اسلام است و بلکه چهبسا واجب باشد و حدّاقل آن است که قطع رحم و بریدن از خویشان حرام است، همچنین آثار و فواید زیادی بر صلهٔ رحم مترتّب است که در عقول عادی ما نمیگنجد.
در بعضی موارد، گذشتن از فرد خطاکار، وهنی در قدرت اسلام است؛ مثلاً افراد خطاکار، نظم اجتماعی را به هم میزنند و موجب بلوا و آشوب میشوند و اگر تنبیه نشوند و به جزای خود نرسند، فردا گروه دیگری هم برای این کار تشویق میشوند. در این موارد نیز باید خطاکاران تنبیه و مؤاخذه و طبق معیارها عقوبت شوند.
یک موقع کسی به دیگران ظلم نمیکند و ضرر نمیرساند و آنان را اذیّت نمیکند، امّا یک موقع بالاتر از آن، ظلم و ضرری را که ازسوی دیگران به او وارد شده، با عفو و بخشش و بلکه با عطا و احسان جواب میدهد و این از صفات بزرگ است.
چنین نباش که بگویی: من با مردم هستم یا همچون یکی از آنان هستم، و هر کاری آنان انجام دادند، من هم انجام میدهم! بلکه اگر دیدی کار درستی انجام میدهند، تو هم انجام بده، ولی اگر دیدی کار نادرستی انجام میدهند، تو انجام نده. اینکه بگویی: دیگران چنین کردند، پس من هم چنین خواهم کرد، منطق غلطی است.
با هرکه یاد خدا میکند یاد خدا کن! وقتی میبینی کسی مشغول ذکر است، تو نیز با او همراهی کن و یاد خدا باش. گاهی انسان غافل است و یاد خدا نیست، درحالیکه میدانیم ذکر خدا همیشه خوب است، لذا فرمودهاند: اگر زمانی یادت رفت و مشغول ذکر نیستی، ولی میبینی کسی ذکر میگوید، تو هم با او همراه شو و ذکر بگو.
اگر در جامعهای همه معتقد، مسلمان و باایمان باشند و یکدیگر را کمک کنند و شرّشان به همدیگر نرسد، چه جامعهٔ ایدهآلی خواهد بود، امّا متأسّفانه شیطان و دشمنان اسلام نمیخواهند ما چنین جامعهای داشته باشیم، لذا پیوسته در جامعه، تفرقه و بدبینی را القا میکنند و موجبات ایذاء و ضایع کردن حقوق دیگران را فراهم میکنند.
در روایات متعدّد، جامعهٔ اسلامی و ایمانی به بدن یک انسان تشبیه شده که اعضای آن همه با هم کار میکنند و یکدیگر را حمایت میکنند، بهگونهایکه اگر عضوی از جامعهٔ اسلامی دچار گرفتاری شد، بقیّهٔ مسلمانان با او همدردی و همراهی میکنند.
مؤمن آنقدر انسان والایی است که کاملاً مورد اعتماد مردم است و مسلمانان او را امین بر اموال و نفوسشان قرار میدهند. با خیال راحت مالشان را نزد او به امانت میگذارند و میدانند که به آن تجاوز نمیکند. حتّی اگر در شرایطی لازم باشد، جان و آبروی خود را در اختیار او قرار میدهند که از آن نگهبانی کند و امانتدار آنان باشد.
غضبناک شدن دربرابر فاسقان و بدکاران از ویژگیهای مطلوب و پسندیدۀ انسان مؤمن و متّقی است و انسان برای هر گناهی که صادر میشود باید غضبناک شود؛ چون انسان مؤمنی که غیرت دینی دارد نمیتواند ببیند خداوند متعال مورد عصیان قرار میگیرد و او بیتفاوت باشد.
اگر کسی به هر دلیل مبتلا به غضب شد، مثلاً خداینکرده صفت کبر هنوز در وجودش ریشه دارد یا به دلیلهای دیگر، باید بداند علاج کوتاهمدّت و فوری آن چیست و چگونه میتواند غضب خود را در لحظه مهار کند؟
یکی از ریشهها و علل اصلی غضب، آن است که کسی خود را بزرگ و دیگران را کوچک ببیند که اگر کسی چنین باشد، اعمال و رفتار دیگران خلاف توقّع او خواهد بود و درنتیجه اگر کسی خلاف میل او عمل کند، فوراً برآشفته میشود، غضب میکند، تصمیمات نابهجا میگیرد و به آن عمل میکند.
غضب و مخصوصاً تصمیمگیری هنگام غضب و بهویژه شدّت غضب که غیظ باشد، امری ناپسند و مذموم است که ممکن است پیامدهای وحشتناکی به دنبال داشته باشد. درمقابل، مهار غضب و کظم غیظ و مخصوصاً عفو و گذشت نسبت به فرد خطاکار امری محبوب و شایسته است و میتواند آثار بسیار مثبتی در سطح خانواده و جامعه داشته باشد.