اصل این است که ابتدا کتاب خدا و احکام اسلام به فرزندان آموزش داده شود. ضمن اینکه مانعی ندارد انسان از جهات دیگر، چیزهای دیگری نیز به فرزندش بیاموزد؛ ولی از حیث معرفت، آنچه هر مسلمانی باید آن را یاد بگیرد، کتاب خدا و احکام الهی است.
از خصوصیّات انسان متّقی آن است که: «امر خوب و کار نیکش حاضر است»؛ یعنی فرد متّقی خود را بهگونهای تربیت کرده که صفات خوب در او بهطور بالفعل بروز و ظهور دارد و برای انجام کارهای نیک آمادگی دارد.
حضرت طبق عادت که مردم در سنین بالا دچار ضعف جسمی و ناتوانی ذهنی میشوند و زمان فرارسیدن اجل هم برای آنان معلوم نیست، چنین فرمودهاند که: قبل از آنکه اجل من فرا برسد یا اندیشهام دچار کاستی گردد و نتوانم آنچه را در ذهن دارم به تو منتقل کنم، این وصیّت را برای تو مینویسم.
در اجتماع امروز باید آگاه باشیم که هر سؤال یا مطلبی را هرجا نپرسیم و نگوییم. بعضی مطالب یا سؤالاتی که امروزه در برخی رسانهها مطرح میشود، صلاح نیست گفته شود؛ چون به جای اینکه برای ملّت منفعت داشته باشد، مضرّت دارد و دشمن از آن سوءاستفاده میکند. البتّه آنچه لازم است باید آشکار و شفّاف باشد و پنهان نباشد.
انسان باید همیشه بهدنبال علوم مهم و کاربردی باشد و آنها را برای فراگیری انتخاب کند. البتّه فایده و کاربرد علوم براساس افراد، زمانها و شرایط مختلف میتواند متفاوت باشد. ممکن است بعضی علوم در برخی شرایط یا برای برخی افراد هیچ فایدهای نداشته باشد، ولی در شرایط دیگر یا برای افراد دیگر فایده داشته باشد.
خود را در پناه خدا قرار دادن، معنای بسیار عامّی دارد؛ یعنی در همهٔ امور، خودت را در پناه پروردگار عالَم قرار بده و اساس جانت را تحویل خدا بده که اگر چنین کردی، خودت را در حِرز حَریز و کهف حصینی قرار دادهای که قاهر بر همه چیز است و مقهور هیچکس واقع نمیشود.
با هرکه یاد خدا میکند یاد خدا کن! وقتی میبینی کسی مشغول ذکر است، تو نیز با او همراهی کن و یاد خدا باش. گاهی انسان غافل است و یاد خدا نیست، درحالیکه میدانیم ذکر خدا همیشه خوب است، لذا فرمودهاند: اگر زمانی یادت رفت و مشغول ذکر نیستی، ولی میبینی کسی ذکر میگوید، تو هم با او همراه شو و ذکر بگو.
از صفات فرد پرهیزکار و تقواپیشه آن است که همواره کارهای نیک انجام میدهد، ولی درعینحال ترس دارد. قاعدتاً اینگونه است که کسی که کار بد انجام میدهد، باید بترسد، ولی حضرت میفرمایند: انسان متّقی با اینکه کار خوب میکند، درعینحال ترسان است.
انسان متّقی سختگیر نیست. البتّه مقصود آن است که در آنچه مربوط به خود اوست و آنچه دین و شرع آسان گرفته، او هم آسان میگیرد و سختگیری نمیکند. بله، بعضی موارد اقتضای سختگیری دارد و آن موارد به جای خود محفوظ است، امّا طبع اوّلی آنان آسانگیری است.
اگر میخواهیم کلام ما در جامعه، خانواده، مدرسه و ... اثر کند، باید خودمان عامل باشیم و عامل بودن به هر چیزی هم به نسبت خود آن چیز است؛ عامل بودن در عقاید آن است که انسان واقعاً آنچه را میگوید باور داشته باشد و عامل بودن در کردار آن است که اعمال صالح را انجام دهد و از اعمال بد اجتناب کند.
مقصود از مرده بودن شهوات، آن است که شهوات انسان طغیان نکند و انسان در برابر شهواتش بیاختیار نباشد و به تعبیری عبد و بردۀ شهوتش نباشد. اگر کسی بردهٔ شهوتش باشد و عنان اختیار او در دست شهواتش باشد، بیچاره و بدبخت خواهد بود؛ برخلاف انسان متّقی که مهار نفسش به دست خود اوست.
بعضی فکر میکنند اگر انسان راه خدا و دین را برود، دنیایش را از دست میدهد و اگر خیلی هنر کند، تنها آخرتش آباد میشود، درحالیکه تقوا و راه دین، هم دنیا را آباد میکند و هم آخرت را؛ منتها از راه حلال و پاکیزه.