یکی از مصادیق تکلّف، آن است که سؤال، هرچند درست باشد، امّا نابهجا مطرح شود؛ زیرا هرچیزی را باید در جای خود، در زمان خود و با لحن مناسب خود مطرح کرد.
در اجتماع امروز باید آگاه باشیم که هر سؤال یا مطلبی را هرجا نپرسیم و نگوییم. بعضی مطالب یا سؤالاتی که امروزه در برخی رسانهها مطرح میشود، صلاح نیست گفته شود؛ چون به جای اینکه برای ملّت منفعت داشته باشد، مضرّت دارد و دشمن از آن سوءاستفاده میکند. البتّه آنچه لازم است باید آشکار و شفّاف باشد و پنهان نباشد.
گاهی اوقات در اموری که واقعاً مربوط به دین است، امّا در آن درجه از اهمّیت نیست، نباید بیجهت سختگیری کرد. گاهی بعضی افراد بر مسائل سادهای چنان تمرکز میکنند و به آن اهمّیت میدهند که از مسائل مهمّ واقعی بازمیمانند. اینکه حالا نشسته یا ایستاده آب بخوری یا یک نفس یا چند نفس آب بخوری و ... چندان مهم نیست و مسائل مهمتری وجود دارد.
تکلّف انواعی دارد و در زمینههای مختلفی میتواند جلوه کند. انسان متکلّف سه علامت دارد: با کسیکه ما فوق اوست، درگیر میشود؛ چیزی میگوید که نمیداند؛ سراغ چیزی میرود که دستش به آن نمیرسد.
انسان متّقی سختگیر نیست. البتّه مقصود آن است که در آنچه مربوط به خود اوست و آنچه دین و شرع آسان گرفته، او هم آسان میگیرد و سختگیری نمیکند. بله، بعضی موارد اقتضای سختگیری دارد و آن موارد به جای خود محفوظ است، امّا طبع اوّلی آنان آسانگیری است.
روزهداری تمرینی است برای اینکه انسان بفهمد که در طول سال لزومی ندارد دمبهدم غذا بخورد. اصلاً بسیاری از اولیای خدا براساس استنباط از بعضی روایات، در طول شبانهروز تنها دو وعده غذا میخورند: صبحگاهان و شامگاهان، و غذای ظهر را اضافه میبینند. این درحالی است که توان و تلاش آنها اگر بیشتر از دیگران نباشد، کمتر از آنان نیست.
معنای قناعت این نیست که مردم و جامعه تلاش اقتصادی نکنند، دولت وظایف اقتصادی خود را انجام ندهد و کشور پیشرفت علمی و اقتصادی نداشته باشد. بلکه قناعت آن است که انسان باید در حدّ اعتدال باشد، درست فکر کند و درست عمل کند و آن اندازه که توان دارد تلاش کند؛ آنهم تلاش معقول و دستیافتنی و با ملاحظهٔ شرایط اجتماع، شرایط خانواده و شرایط خود.
کسی که قانع نباشد و پیوسته رغبت به دنیا و طمع به مال بیشتر داشته باشد، این موجب رنج و ناراحتی او خواهد بود. حال اگر میخواهید گرفتار رنج باشید، اهل حرص و طمع باشید و اگر میخواهید آرامش داشته باشید، هم آرامش بدن و هم آرامش روح، و هم دنیایتان سالم بماند و هم آخرتتان، اهل قناعت باشید و به آنچه خداوند روزی شما کرده راضی باشید.
اگر در درون خود احساس غنا و بینیازی کردی و روحیهات روحیهٔ قناعت باشد، تو غنیّ واقعی هستی، ولی اگر همهٔ ثروتهای دنیا را به تو بدهند و بازهم احساس کمبود کنی، یعنی فقیری؛ چون احساس فقر میکنی و بهدنبال آن چهبسا بخل و امساک و صفات ناپسند دیگر هم بیاید.
خشوع به معنای آن است که انسان بداند هیچ چیز از خودش ندارد و همه چیز از خداوند متعال است و دربرابر خداوند متعال بیشترین و شدیدترین فقر، احتیاج، ذلّت و مسکنت را احساس کند و تسلیم محض باشد؛ چنانکه مراد از «الأرض الخاشعة» (زمین خاشع)، زمینی است که کاملاً خشک است و هیچ گیاهی در آن نروییده است.
«فرقان» به معنای نیرویی است که میتوان با آن بین حقّ و باطل فرق گذاشت. حال اگر انسانی اهل تقوا باشد، به نصّ قرآن این خاصیت در او متجلّی میشود و خداوند برای او فرقان قرار میدهد؛ یعنی همان خاصیت قرآن منتها به نحو خاصّ در انسان مؤمن و متّقی تجلّی پیدا میکند.
علّت آنکه لغزشهای فرد پرهیزکار کم است، آن است که اهل هوسها و آرزوهای گیجکننده و گمراهکننده نیست. افرادی که هوسهای زیاد و آرزوهای طولانی دارند، نور عقلشان خاموش و چراغ جانشان غبارآلود میشود و دیگر نمیتوانند حقایق را آنچنانکه هست بشناسند.