مباحث وضع الفاظ (جلسه ۲۱)
تقریرات درس خارج اصول
آیت الله سیّد محمّدرضا مدرّسی طباطبایی یزدی دامت برکاته
دوره سوم، سال اول، جلسه بیست و یکم (۱۳۹۷/۰۸/۲۱)
مروری بر مباحث جلسه گذشته
صحبت ما درباره مسلک تعهّد بود. عدهای قائل شده بودند که وضع یعنی همان تعهد؛ تعهد به اینکه هر وقت قصد تفهیم فلان معنا را دارم، فلان لفظ را به کار ببرم؛ یا هر وقت فلان لفظ را به کار بردم، فلان معنا را اراده کردم یا نظیر این دو؛ که إنشاءالله بعداً متعرض میشویم که کدام مرادشان است و هریک چه آثاری دارد. عرض کردیم اصل این مبنا از ملا علی اکبر نهاوندی صاحب تشریح الاصول است. مرحوم حاج شیخ عبدالکریم هم قبول کرده و مرحوم سید خوئی هم به جدّ طرفدار آن است.
اشکال دور بر مسلک تعهد
محقق عراقی رحمه الله به این مبنا اشکال داشت. خلاصه اشکال ایشان این بود که فرمود: برگشت مسلک تعهد به این است که شخص اراده ذکر لفظ خاصی دارد عند اراده تفهیم معنایی خاص؛ یعنی هر وقت لفظ خاصی را اراده میکند، وقتی است که قصد تفهیم معنای خاصی را دارد. سپس فرمود که این اراده ذکر لفظ، معلوم است که نفسی نیست، بلکه ارادهای غیری است؛ یعنی مقدمتاً و به غرضی دیگر اراده شده است و آن غرض این است که معنا تفهیم شود. و برای این که معنا تفهیم شود، باید قبل از آن وضعی باشد، زیرا تا وضعی نباشد تفهیم انجام نمیشود.
حال این وضع یا غیر تعهد است یا همان تعهد است. اگر بگویید که غیر تعهد است، هر چه رشته کردهاید پنبه میشود. پس مجبورید بگویید همان تعهد است. تعهد هم عبارهٌ اخرای اراده ذکر لفظ عند اراده تفهیم معنا است. پس در حقیقت اراده ذکر لفظ عند اراده تفهیم معنا متوقف بر اراده ذکر لفظ عند اراده تفهیم معنا میشود و این دور است. یا به عبارت واضحتر تعهد مبتنی بر تعهد میشود و این دور واضح و غیر قابل التزام است.
این اشکال، چنان جا افتاده است که اسم آن را «اشکال مشهوری» گذاشتهاند.
عرض کردیم که اصولیان در صدد پاسخ به این اشکال دور بودهاند، حتی خود آقا ضیاء رحمه الله در تقریرات دیگرش پاسخ داده است، ولی ما ابتدا به خاطر نکتهای جوابهای دیگران را مطرح میکنیم تا به جواب خود مرحوم عراقی برسیم.
پاسخ محقق اصفهانی رحمه الله به اشکال دور بر مسلک تعهد
از جمله کسانی که متصدی جواب شدهاند، محقق اصفهانی رحمه الله است. ایشان در حاشیه خود بر کفایه فرموده است که اشکال دور بر مسلک تعهد وارد نیست و ناشی از آن است که مسلک اصلی و حرفهای بانی مسلک تعهد را به درستی نفهمیدهاند، حالا مهم هم نیست که خود بانی مسلک تعهد فرموده باشد یا نفرموده باشد، به هر حال این یک جواب است و آن این است که:
ما دو اراده داریم: یک اراده کلیه و یک اراده جزئیه. چیزی که متوقَّفٌ علیه است، اراده کلیه است و چیزی که متوقِّف است، اراده جزئیه است و هر کدام هم مبادی خود را دارد، بنابراین دوری اتفاق نمیافتد.
بیان مطلب: به تعبیر محقق اصفهانی رحمه الله مراد قائلان به مسلک تعهد این است که کسی که میخواهد به زبانی سخن بگوید، یک تصمیم، بناء و التزام کلی دارد که هر وقت فلان لفظ را به کار گرفتم، قصد اراده تفهیم فلان معنا را دارم.
این اراده کلی است و مربوط به جای خاصی نیست. الآن نمیخواهد مثلاً به لفظ اسد تلفظ کند و معنای آن را تفهیم کند. بلکه به نحو کلی بنا گذاشته و تصمیم گرفته است که هر وقت اسد را تلفظ کردم، اراده تفهیم آن حیوان مفترس را دارم. این اراده، اراده جزئیه نیست و متشخّص نشده است، بلکه ارادهای کلیه است که مبادی خود را دارد: مصالحی باید در مراد باشد، سپس شوقی پدید آید و اشتداد اشتیاق باشد تا تبدیل به اراده شود.
سپس هنگامی که در آن سوی جنگل آن حیوان مفترس را میبیند، میگوید: اسدٌ، اسدٌ. این اراده ذکر لفظ هنگام اراده تفهیم معنا به نحو جزئی است، یعنی این لفظ اسد که گفته شده میخواهد معنای آن را به نحو حمل شایع تفهیم کند. این اراده دوم متوقف بر اراده اولیه است، نه اینکه متوقف بر خودش باشد؛ یعنی همین که وضع و علم به آن در سابق موجود بود، کافی است در اینکه اراده جزئیه استعمالیه محقق شود و به نحو حمل شایع، مفهم معنا باشد، هرچند هنگام تحقق آن اراده کلیه، لفظ مفهم معنا به حمل شایع نیست و هر کدام از دو اراده هم مبادی خود را دارد.
و بالجمله وضع یعنی تعهد در اینجا دخیل در امکان اراده جزئیه استعمالیه مفهمه للمعنی به حمل شایع میباشد، اما نفس این اراده جزئیه نیست بلکه اراده کلیه سابقه است که بالفعل مفهم معنا نمیباشد، بلکه تنها امکان اراده استعمالیه مفهمه را فراهم میکند.
بنابراین آنچه به عنوان اشکال ذکر شده بود که تعهد یعنی اراده ذکر لفظ عند اراده معنا و این متوقف بر خودش است، صحیح نیست؛ زیرا متوقف بر خودش نیست، بلکه متوقف بر اراده کلیه است و این مانعی ندارد.
بله، فرد باید توجه داشته باشد که قبلاً بناء و التزامی نفسانی داشته و حقیقت وضع را انجام داده است و باید به آن علم داشته باشد. ولی وجود آن اراده کلیه و التزام به نحو کلی غیر از این اراده جزئیه است و مبادی آن هم جداست. بنابراین دوری لازم نمیآید.
این فرمایش محقق اصفهانی رحمه الله در پاسخ به اشکال دور است. سپس ایشان در نهایت میگوید: فتدبر جیداً.
مناقشه شهید صدر رحمه الله در مثل پاسخ محقق اصفهانی رحمه الله
شهید صدر اعلی الله مقامه دستور فتدبر جیداً را امتثال کرده و به زبان حال میگوید: من تدبر کردم ولی میبینم فرمایش محقق اصفهانی رحمه الله تمام نیست و تعدّد متوقّف و متوقّفٌ علیه با بیان ایشان درست نمیشود.
شهید صدر میفرماید: اصلاً فیالواقع دوگانگی نیست. این صِرف تعبیر است که شما فرمودید یک اراده کلیه و یک اراده جزئیه وجود دارد. اراده جزئیه چیزی جز مصداق همان اراده کلیه نیست و این دو حقیقتی واحدند.
اراده کلیه، در حقیقت، ارادهای مشروط و تقدیری است: علی تقدیر اراده فلان لفظ، قصد تفهیم فلان معنا را دارم. این یک قضیه تقدیری است. آنچه که شما اراده جزئیه دانستید، فعلی شدن آن تقدیر و منجّز شدن شرط آن قضیه است و تنجّز یک تقدیر و فعلی شدن شرط یک مشروط، به معنای تعدد مشروط و آنچه که حاصل شده و فعلی شده نیست و موجب تعدد تقدیر و تنجیز نمیشود. این دو در لباب واحدند. در واقع، شرط قضیه شرطیه محقق و فعلی شده است و فعلی شدن شرط یک قضیه شرطیه به معنای پدید آمدن شیء جدیدی غیر از آنچه که بود نیست.
بنابراین وقتی دوگانگی نبود، این تعبیر که بگویید اراده جزئیه متوقف بر اراده کلیه است، مشکل را حل نمیکند؛ زیرا واقعیت با تغییر تعبیر اراده کلیه و جزئیه منقلب نمیشود و لباب واحد است. پس در حقیقت همان دور است، یعنی اراده ذکر لفظ عند اراده تفهیم معنا متوقف بر خودش است و اشکال دور به قوت خود باقی است.
مثال تکوینی: شهید صدر رحمه الله ـ در بعضی از تقریرات خود ـ برای اینکه مطلب واضح شود، مثالی تکوینی ذکر کرده است: انسان وقتی تشنه میشود، اراده شرب ماء میکند. این اراده جزئیه است و مسلماً مسبوق به یک اراده کلیه ـ به تعبیر قائل به مسلک تعهد ـ است: هر انسانی یک اراده کلیه دارد که در هنگام تشنگی آب بنوشد، هرچند الآن اصلاً تشنه نیست، ولی این اراده کلیه و تقدیریه را دارد که هر وقت تشنه بودم آب بنوشم. سپس وقتی زمان گذشت و تشنه شد و با اراده آب نوشید، قطعاً این اراده بعد از تشنگی با اراده قبل از تشنگی دوتا نیستند، بلکه واحدند. فرد آن طبیعت است و فرد و طبیعت که دو چیز نیستند، یکی هستند.
بنابراین اراده ذکر لفظ عند اراده تفهیم معنا متوقف بر خودش است و اشکال دور باقی است و با مثل بیان محقق اصفهانی رحمه الله دفع نمیشود.
پاسخ شهید صدر رحمه الله به اشکال دور
خود شهید صدر رحمه الله، متصدی جواب به اشکال دور شده و فرموده است: قضیهای که شما آقای عراقی درست کردید و گفتید مرجع تعهد به این است که اراده ذکر لفظ عند اراده تفهیم معنا شود، این حرف شما را قبول نداریم. بلکه مسلک تعهد التزام است، یعنی الزام نفس به چیزی. بله، طرف این تعهد و التزام ـ ملتزمٌ به ـ ممکن است اراده و قصد ذکر لفظ عند اراده تفهیم معنا باشد، اما خود آن تعهد یعنی التزام یعنی بر نفس واجب کردن و نفس را مسئول دانستن. این از مقوله اراده نیست، نه اراده جزئی و نه اراده کلی. ارادهای وجود ندارد، هر چه که هست، الزام نفس، به عهده گذاشتن بر نفس و جعل بر نفس است.
نظیر کسی که نذر میکند، چنانکه در روز گذشته مثال زدیم که هر وقت پول به دست آورد صلوات بفرستد، نذر چیزی جز الزام بر نفس نیست و الزام نفس که اراده نیست، نه اراده جزئی و نه اراده کلی. بله، هنگام اراده جزئی خارجی باید آن الزام باشد، ولی این که دور نیست. یک الزام بر نفس است.
بنابراین آن اشکال دور که شما مطرح فرمودید جواب داده میشود به اینکه تعهد الزام بر نفس است و اراده جزئیه ـ به تعبیر شما ـ متوقف بر آن الزام و ایجاب بر نفس است.
بررسی و نقد پاسخ شهید صدر رحمه الله
حقیقت آن است که شهید صدر رحمه الله بخشی از فرمایشات مثل محقق اصفهانی رحمه الله را مورد اشکال قرار داده است، درحالیکه بخش دیگر کلام محقق اصفهانی رحمه الله همان حرف شهید صدر رحمه الله است. اصلاً محقق اصفهانی رحمه الله مطلب دیگری نگفته، بلکه فرموده است که مسلک تعهد یعنی التزام و بنای کلی. التزام و بنای کلی چیزی جز الزام نفس نیست. بله، در آخر عبارت خود یک اراده جزئیه و کلیهای آورده است.
عین عبارت محقق اصفهانی رحمه الله چنین است:
«بل المراد من التعهد هو الالتزام و البناء الکلی على ذکر اللفظ عند إراده تفهیم المعنى به فی مرحله الاستعمال.»
بله در پایان که میفرماید:
«فالتعهّد- المعبّر عنه فی کلام مدّعیه بالإراده الکلیه- قد تعلق بأمر مقدور فی موطنه و إن کان التعهّد ….»،
یک اراده کلیه هم ضمناً آورده است، اما در مجموع همان حرفهایی را که شهید صدر رحمه الله فرمود، ایشان هم بیان کرده است.
اما این سخن شهید صدر رحمه الله که اراده کلی در اینجا موجود نیست و با اراده جزئی یکی است، عرض میکنیم وقتی که به تعبیر خود ایشان فرد بنا بر چیزی میگذارد و نفس خود را بر آن الزام میکند و مسؤول میبیند، ما سؤال میکنیم: آیا این بنا گذاشتن پشتوانه هم دارد ـ پشتوانه درونی یا بیرونی ـ یا نه؟ صِرف این گونه بناء است که مثلاً من بناء بگذارم که آسمان تحت است یا زمین فوق است؟ یا بنائی است که پشتوانه دارد یا به تعبیر شما مسئولیت برای نفس ایجاد میکند؟
اگر بگویید بناءِ کترهای و بدون پشتوانه است، خلاف بداهت است و چنین بنائی حداقل در مسلک تعهد وجود ندارد. ولی اگر مقصودتان بناء پشتوانهدار است، این عبارهٌ اخرای از اراده است، یعنی قصد دارد هر وقت لفظ را استعمال کرد عند اراده تفهیم معنا باشد. اراده چیز دیگری جز این نیست. منتها این اراده ـ به تعبیر محقق اصفهانی رحمه الله ـ کلی است و وقتی که نیاز شد و عملاً به کار برد، جزئی میشود و شکی نیست که اینها دو وجود دارند. چطور میفرمایید یک وجود دارند؟!
در حقیقت، آن اراده قبلی زمینه را برای این اراده جزئی پدید میآورد. بله، اراده قبلی خصوصیتی مربوط به خود دارد، ولی این اراده الآن وجود دارد و جدی هم هست. اراده دارد هر وقت این لفظ را به کار برد، عند اراده تفهیم آن معنا باشد. در نفس حالتی موجود است که قبل از این اراده و تصمیم و الزام و بناء ـ به تعبیر شما ـ وجود نداشته است. به هر حال میبینیم در نفس ما چیزی وجود دارد. بله، اینکه بعداً آن حیوان مفترس را میبینیم و میگوییم اسد، بدون آنکه اراده ممکن نبود، ولی چنین نیست که شما بگویید مصداق آن اراده است. آن اراده یک سنخ اراده است و این اراده یک سنخ دیگر، و هر یک مبادی و انگیزههای خاص خود را در پیدایش دارد.
و اینکه آن اراده اولیه به نوعی در تحقق این اراده جزئیه حاصل شده، دخیل است و اگر آن اراده نبود این اراده نمیتوانست پدید آید، این همان لباب حرف محقق اصفهانی رحمه الله است که تعبیر خیلی دقیقی دارد:
«فالتعهّد- المعبّر عنه فی کلام مدّعیه بالإراده الکلیه- قد تعلق بأمر مقدور فی موطنه و إن کان التعهّد و العلم به دخیلا فی إمکانه.»
یعنی آن اراده کلیه دخیل در این اراده جزئیه است؛ به این معنا که تعهد فرد به اینکه هروقت اراده فلان لفظ کرد، اراده تفهیم فلان معنا را دارد، موجب میشود اراده جزئیه تفهیم معنا با اراده ذکر لفظ ممکن شود وگرنه نامقدور بود و نمیتوانست اصلاً چنین ارادهای پدید آید.
بلی این عبارت اخیر محقق اصفهانی رحمه الله شبهه وحدت دو اراده را تقویت میکند ولی فیالواقع دو اراده با دو مبدأ متفاوت است، هرچند این دو مبدأ با یکدیگر مرتبطند.
و مثالی را هم که شهید صدر رحمه الله فرمودند، با مانحنفیه فرق دارد؛ زیرا اراده جزئیه بر شرب ماء عند العطش، هیچ توقفی بر اراده سابقه کلیه ندارد و اراده کلیه سابقه شرط ممکن شدن اراده جزئیه لاحقه به هیچ وجه نمیباشد؛ بهخلاف مانحنفیه که تا اراده سابقه کلیه نباشد، اراده جزئیه لاحقه ممکن التحقق نمیباشد و شاید به همین جهت باشد که در بعض تقریرات حذف شده است، و الله العالم.
به هر حال حقیقت این است که فرمایشی را که شهید صدر رحمه الله در مقابل محقق اصفهانی رحمه الله فرمود، خود محقق اصفهانی رحمه الله هم آن را دارد. و اینکه کلمهای را اضافه کرده، ضربهای به اصل جوابی که ارائه فرمود، نمیزند.
وانگهی آنچه که اضافه کرده است، امری وجدانی است و اراده کلیه با اراده جزئیه فرق دارد و آن اراده کلیه موجب میشود که این اراده جزئیه ممکن شود و فرد بتواند از آن استفاده کند. آن اراده کلیه مبادی خود را دارد و این اراده جزئیه هم مبادی خود را دارد، هر چند که به معنایی، از مبادی آن همان اراده کلیه است.
بنابراین اشکال دوری را که مرحوم آقا ضیاء فرمود، تا اینجا میتوان با بیان مرحوم اصفهانی جواب داد، الا اینکه خود مرحوم عراقی همین جواب را با ظرافتی بیشتر و اضافه کردن نکتهای بیان کرده است که انشاءالله در جلسه آینده مطرح خواهیم کرد.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰