خودت را میزان بین خود و دیگران قرار بده

متأسّفانه بسیاری از ما این‌چنین هستیم که خودمان را میزان قرار می‌دهیم، امّا نه به وجهی که امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمودند، بلکه به این صورت که اگر چیزی به نفع ما بود و با فکر ما سازگاری داشت، آن را خوب می‌دانیم و به آن راضی هستیم ...

بیانات

آیت الله سیّد محمّد‌رضا مدرّسی طباطبایی یزدی دامت برکاته

درس اخلاق، سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۳

جلسهٔ بیستم (۱۴۰۳/۰۲/۱۰)

خودت را میزان بین خود و دیگران قرار بده

کلمات مبارک امام المتّقین و امیرالمؤمنین علیه السّلام را در نامه به فرزند دلبندشان شرح و توضیح می‌دادیم و بدین‌جا رسیدیم که حضرت به‌عنوان یک قاعدۀ کلّی فرمودند:

یَا بُنَیَّ اجْعَلْ‏ نَفْسَکَ‏ مِیزَاناً فِیمَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ غَیْرِکَ؛

ای فرزند عزیزم! خودت را میزان بین خود و دیگران قرار بده.

سپس خودشان آن را تفسیر کردند:

فَأَحْبِبْ لِغَیْرِکَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِکَ وَ اکْرَهْ لَهُ مَا تَکْرَهُ لَهَا؛

پس برای غیر خودت دوست بدار آنچه برای خود دوست می‌داری، و ناخوشایند بدار آنچه برای خود ناخوشایند می‌داری.

توضیحاتی را در‌رابطه‌با این عبارات بیان کردیم.

میزان قرار دادن خود به‌نحو شیطانی

متأسّفانه بسیاری از ما این‌چنین هستیم که خودمان را میزان قرار می‌دهیم، امّا نه به وجهی که امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمودند، بلکه به این صورت که اگر چیزی به نفع ما بود و با فکر ما سازگاری داشت، آن را خوب می‌دانیم و به آن راضی هستیم، ولی اگر به ضرر ما بود و با هواها و هوس‌ها و خواهش‌های نفسانی ما سازگاری نداشت، سر مخالفت و چه‌بسا خدای‌ناکرده معاندت بر‌می‌داریم!

این هم یک نوع میزان قرار دادن خود است، امّا میزان شیطانی است که انسان خودش را محور و معیار سنجش هر چیزی قرار دهد که هرچه به نفعش باشد، خوب، و هرچه به ضررش باشد، بد بداند.

نظیر کارهایی که این دولت‌های خبیث غربی انجام می‌دهند؛ مثلاً در مسائلی چون حقوق بشر، آزادی، استقلال و… می‌گویند: آنچه را که ما می‌گوییم، خوب است و غیر آن بد است! تصریح هم می‌کنند؛ چنان‌که یکی از آن‌ها زمانی گفت: هر‌کس با ما نیست، ضدّ ماست! این هم یک نوع میزان قرار دادن خود است و کلام حضرت حتّی این‌گونه موارد را تصحیح ‌می‌کند.

میزان در ستم و نیکی به دیگران

سپس حضرت باز‌هم آن قاعدهٔ کلّی را توضیح می‌دهند و می‌فرمایند:

 وَ لَا تَظْلِمْ کَمَا لَا تُحِبُّ‏ أَنْ‏ تُظْلَمَ‏؛

 و به کسی ستم نکن؛ همان‌طور‌که دوست نداری به تو ستم شود.

به قول سعدی:

ببری مال مسلمان و چو مالت ببرند

بانگ و فریاد برآری که مسلمانی نیست

وَ أَحْسِنْ کَمَا تُحِبُّ أَنْ یُحْسَنَ إِلَیْکَ؛

و به دیگران نیکی کن؛ آن‌چنان‌که دوست داری به تو نیکی شود.

آنچه از دیگران زشت مى‏شمارى، براى خود نیز زشت شمار
در ادامه، حضرت می‌فرمایند:

وَ اسْتَقْبِحْ مِنْ نَفْسِکَ مَا تَسْتَقْبِحُهُ مِنْ غَیْرِکَ؛

و آنچه را از غیر خود زشت مى‏دانى، از خود نیز زشت بدان‏.

در این مورد نیز واقعاً خیلی از ما انسان‌ها این‌چنین هستیم که وقتی دیگری کار اشتباهی انجام می‌دهد، برای ما خیلی زشت و ناخوشایند است، امّا اصلاً توجّه نداریم که همین عمل و نظیر آن از خودمان صادر می‌شود، یا حتّی توجّه هم داریم، ولی آن را زشت نمی‌شماریم! از امور ساده و کوچک گرفته تا کارهای بزرگ و مهم.

مثلاً کسی از کنارمان می‌گذرد و سلام نمی‌کند، با خود می‌گوییم: عجب آدم بی‌ادبی است! از یک سلام کردن دریغ می‌کند! چقدر بخیل است! أَبْخَلُ‏ النَّاسِ‏ مَنْ بَخِلَ بِالسَّلَامِ؛ بخیل‌ترین مردم کسى است که در سلام بخل ورزد. امّا آیا هیچ‌وقت فکر کرده‌ایم خودمان در سلام کردن به دیگران چگونه عمل می‌کنیم؟!

یا مثلاً به کسی احترام می‌گذاریم یا برایش کاری انجام می‌دهیم، ولی سپاسگزاری نمی‌کند یا واکنش مناسب نشان نمی‌دهد، در‌نتیجه آزرده‌خاطر می‌شویم و در درون خود او را سرزنش می‌کنیم، امّا آیا خودمان این‌چنین عمل می‌کنیم؟!

و همین‌طور… تا امور مهم‌تر و بالاتر. مثلاً اگر کسی در مسندی باشد و مسئولیّتی داشته باشد و فرضاً عمل ناپسندی از او سر بزند، همهٔ ما آن را زشت می‌شماریم، امّا خودمان نظیر آن عمل را در جایگاه خودمان انجام می‌دهیم و به‌کلّی فراموش می‌کنیم که ممکن است زشت یا غلط باشد! این‌ها مسائل بسیار مهمّی است که حضرت در اینجا تفصیل داده و توجّه ما را به آن جلب کرده‌اند.

توقّعات بیجا از دیگران

سپس حضرت می‌فرمایند:

وَ ارْضَ مِنَ النَّاسِ بِمَا تَرْضَاهُ لَهُمْ مِنْ نَفْسِکَ؛

و از مردم براى خود آن را راضى باش‏ که از خود براى آنان راضى هستى‏.

یعنی توقّعات بیجا از دیگران نداشته باش، بلکه همان اندازه که خودت حاضری به دیگران خدمت کنی، همان‌قدر از دیگران توقّع داشته باش؛ یعنی توقّعاتت را از دیگران به اندازه‌ای قرار بده که خودت عقیده داری باید به آنان خدمت کنی.

متأسّفانه بسیاری از ما ‌چنین هستیم که از دیگران توقّعات فراوان داریم، امّا وقتی نوبت به خودمان می‌رسد، حاضر نیستیم هیچ کاری انجام دهیم! خیلی جاها می‌گوییم: به من چه؟! من چرا باید این کار را انجام دهم؟!

همیشه خود را بدهکار بدان، نه طلبکار!

قبلاً این قضیّه را نقل کردم که طلبه‌ای متدیّن، خوب و اهل درس و بحث، در مجلس یکی از علمای گذشته گفت: من مثلاً سی سال است در حوزه هستم و حوزه بیش از این نتوانسته مرا تربیت کند! آقای محترم! چرا نمی‌گویی: من سی سال از حوزه استفاده کردم  و بیشتر از این قابلیّت نداشتم که رشد کنم؟! دلیلش این است که افراد فراوان دیگری در همان سطح تو بودند و با همین امکانات خیلی بیشتر رشد کردند. نمی‌گوییم هرچه هست درست است و مسئولان حوزه نباید کار کنند، بلکه قطعاً باید کار کنند، امّا اینکه انسان همیشه طلبکار باشد و هیچ‌وقت خود را بدهکار حساب نکند، خیلی بد است.

این مسئله همیشه و همه جا صدق می‌کند: در زندگانی فردی، در‌رابطه‌با خداوند متعال، در‌رابطه‌با پیامبر صلّی الله علیه وآله و اهل‌بیت علیه السّلام، در‌رابطه‌با مؤمنان، در‌رابطه‌با نهادها، دولت و…. ابتدا ببین خودت چه کاری کرده‌ای، بعد بگو: آن فرد یا فلان نهاد کار خود را درست انجام نداده است! همیشه هم چنین قضاوت نکن که خودت صد‌در‌صد قابلیّت‌هایت را به فعلیّت رسانده‌ای و تمام سعی و تلاشت را کرده‌ای و آن‌ها کوتاهی کرده‌اند، بلکه این احتمال را نیز در نظر بگیر که خودت کوتاهی کرده‌ای و بدان که نفس انسان، خَدّاع  و بسیار فریبکار است.

روزی شخصی خیلی به‌ظاهر محکم می‌گفت: خداوند به چه دلیل می‌تواند من را جهنّم ببرد؟! من این‌همه کار خیر کرده‌ام! آدم خوبی هم بود و بازاری بود، ولی نمی‌فهمید آنچه انجام داده، نسبت به نعمت‌های بی‌شماری که خداوند به او داده و نسبت به آنچه وظیفه‌اش بوده در برابر پروردگار عالَم انجام دهد، اصلاً هیچ است! بدین‌جهت است که در روایات متعدّد آمده خود را از حدّ تقصیر خارج ندانید که اوّل بدبختی و بیچارگی است.

خداوند متعال همهٔ ما را آشنا به وظایف خودمان قرار دهد.

و السلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته