نادانی و جهل انسان نسبت به حکمت ها و مقدرات الهی
بیانات
آیت الله سیّد محمّدرضا مدرّسی طباطبایی دامت برکاته
درس اخلاق، سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۳
جلسهٔ هشتم (۲۹/۸/۱۴۰۲)
نادانی و جهل انسان نسبت به حکمتها و مقدرات الهی
کلمات مولا و آقایمان امیرمؤمنان علیه السّلام را در نامه به فرزندشان توضیح میدادیم و بدینجا رسیدیم که حضرت در کلامی مهمّ و راهگشا فرمودند:
أَنَّ الدُّنْیَا لَمْ تَکُنْ لِتَسْتَقِرَّ إِلَّا عَلَى مَا جَعَلَهَا اللَّهُ عَلَیْهِ مِنَ النَّعْمَاءِ وَ الِابْتِلَاءِ وَ الْجَزَاءِ فِی الْمَعَادِ أَوْ مَا شَاءَ مِمَّا لَا تَعْلَمُ؛
مسلّماً دنیا استقرار پیدا نمیکرد مگر به همان صورتى که خداوند آن را قرار داده است؛ از نعمتها و بلاها، و جزا در معاد، یا آنچه او خواسته و تو نمىدانى.
البتّه مقصود از «وَ الْجَزَاءِ فِی الْمَعَادِ» این نیست که جزا منحصر در معاد باشد، بلکه مقصود آن است که جزای اصلی در معاد است؛ چنانکه برخی گفتهاند: عبارت «أَوْ مَا شَاءَ مِمَّا لَا تَعْلَمُ» اشاره به بعضی از جزاهای دیگر است، هرچند بهنظر میرسد این عبارت عطف بر «مَا جَعَلَهَا اللَّهُ عَلَیْهِ مِنَ النَّعْمَاءِ وَ الِابْتِلَاءِ» باشد؛ یعنی خداوند در این دنیا چیزهایی غیر از نعمتها و بلاها قرار داده که تو نمیدانی! زیرا عالَم وجود با این عظمت، منحصر در نعمتها و بلاهای شناختهشده نزد ما نیست، بلکه چیزهای دیگری نیز وجود دارد که ما نمیدانیم و حکمتی داشته که خداوند متعال آنها را خلق کرده است. بههرحال همهٔ اینها روی حساب است و این مطلب دقیقی است که اصلاً دنیا نمیتوانست باشد، مگر به همین وجه.
یک اصل کلّی و بسیار مهم در اعتقادات
سپس حضرت فرمودند:
فَإِنْ أَشْکَلَ عَلَیْکَ شَیْءٌ مِنْ ذٰلِکَ فَاحْمِلْهُ عَلَى جَهَالَتِکَ فَإِنَّکَ أَوَّلُ مَا خُلِقْتَ بِهِ جَاهِلاً ثُمَّ عُلِّمْتَ وَ مَا أَکْثَرَ مَا تَجْهَلُ مِنَ الْأَمْرِ وَ یَتَحَیَّرُ فِیهِ رَأْیُکَ وَ یَضِلُّ فِیهِ بَصَرُکَ ثُمَّ تُبْصِرُهُ بَعْدَ ذٰلِکَ؛
پس اگر درک بعضى از این امور بر تو دشوار آمد، آن را به حساب نادانى خود بگذار؛ زیرا تو در آغاز نادان آفریده شدى، سپس دانا گردیدى و چه بسیارند چیزهایى که تو نمىدانى و اندیشهات در آن حیران است و بصیرتت بدان راه نمىجوید، ولى بعدها مىبینى و مىشناسى.
این یک اصل کلّی و بسیار مهمّ است که انسان باید در اعتقاداتش همواره آن را مدّنظر داشته باشد که: اگر چیزی در این عالم بر تو مشکل شد، فوری آفرینندۀ عالَم و حکمت الهی را زیر سؤال نبر، بلکه خودت را متّهم کن و بگو من نمیفهمم!
خود را مقصّر بدانیم، نه دیگران را!
یکی از مشکلات ما انسانها این است که در بسیاری از امور که باید خودمان را مقصّر بدانیم، دیگران را مقصّر میدانیم و بلکه چهبسا خدایناکرده در فکر، و بدتر از آن در زبان، با خدا درمیافتیم و میگوییم: خدایا! چرا اینچنین است؟! چرا آنچنان است؟!
این ناشی از جهل انسانی است و در همهٔ امور زندگی، اعمّ از مسائل سیاسی، اجتماعی، اخلاقی، خانوادگی و…، پیش از آنکه دیگران را مقصّر بدانیم، نوعاً باید خودمان را مقصّر بدانیم.
درمورد ذات اقدس الهی که معلوم است رفتار خداوند نسبت به بندگان جز لطف و مرحمت چیز دیگری نیست و انسان در هر حالی قرار گیرد، مادامی که ایمان به خدا داشته باشد، برای او خیر است. روایات متعدّد ازجمله روایات صحیح داریم که اگر مؤمن مالک شرق و غرب عالَم شود، برایش خیر است و اگرهم با قیچی تکّهتکّه شود، برای او خیر است. این دیدگاه الهی است.
درمورد دیگران نیز باید همین دیدگاه را داشته باشیم. سوءظنها، خودپسندیها یا خودمحوریهایی که گاهی در برابر دیگران داریم، آفات و پیامدهای بزرگی برای ما به دنبال دارد. بعضی افراد، توقّعات عجیب و غریب از دیگران دارند و همیشه از بقیّه طلبکارند که چرا من این شرایط را دارم؟ چرا فلان شغل را ندارم؟ چرا فلان موقعیّت را ندارم؟ و…. درحالیکه قبل از اینکه از دیگران مطالبه کنی، باید از خودت مطالبه کنی! ببین چه نقصی و کمبودی داشتی یا کدام وظیفهات را انجام ندادی؟ وانگهی این چیزی که طلب میکنی، آیا واقعاً برایت خیر است؟
یادم میآید زمانی، طلبهای که فاضل هم بود، در مجلسی که عدّهای از فضلا بودند، میگفت: من مثلاً سی سال است در این حوزه هستم، ولی حوزه بیش از این نتوانست من را پرورش دهد! درحالیکه باید به او گفت: چرا عکس آن را نمیگویی؟ چرا نمیگویی: من سی سال از این حوزه استفاده کردم، ولی بیش از این قابلیّت نداشتم که پرورش پیدا کنم یا خودم کوتاهی کردم. چرا نقص را به حوزه نسبت میدهی؟! نمیگوییم هرچه در حوزه هست، درست است، امّا برو همسالان یا همشاگردیهای خود را ببین که با همین شرایط به کجا رسیدهاند! اینگونه افراد درحقیقت، احساس حقارت یا حسادت یا غبطه به همسالان را چنین تعبیر میکنند که حوزه نتوانسته من را پرورش دهد! درحالیکه باید بگویند: من نتوانستم از حوزه بهتر استفاده کنم؛ چنانکه دیگران استفاده کردند.
و همینطور نسبت به نظام اسلامی، عدّهای همواره طلبکارند و میگویند: چرا نظام اسلامی بیش از این به ما خدمت نکرده است؟ به این عدّه نیز باید گفت: شما خودتان چقدر به نظام اسلامی خدمت کردید و چقدر توانستید از این شرایطی که جمهوری اسلامی برایتان فراهم کرده، استفاده کنید؟! و همچنین است در مسائل زندگانی، خانوادگی، تربیت فرزند و….
بههرحال اگر انسان در مشکلات، نتوانست مسئله را حل کند ـ البتّه نه آن حلّ معکوسی که گفتیم، بلکه حلّ درست ـ به فرمایش حضرت، باید آن را بر جهالت خود حمل کند؛ زیرا انسان از ابتدا که آفریده شد، جاهل بود و سپس بعضی چیزها را فهمید، و چه بسیار است چیزهایی که انسان نمیداند و بعداً میفهمد!
قوی و استوار در برابر شبهات
اینکه انسان قوی باشد و با شبهات تکان نخورد، اصل مهمّی است که ازلحاظ روانشناسی و مخصوصاً روانشناسی دینی باید مورد توجّه ویژه قرار گیرد. امیرالمؤمنین علیه السّلام در کلام معروف خود خطاب به کمیل میفرمایند:
إِنَّ هَاهُنَا لَعِلْماً جَمّاً وَ أَشَارَ بِیَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ لَوْ أَصَبْتُ لَهُ حَمَلَهً؛
بهراستیکه در سینهٔ من علم فراوانی است؛ اگر کسانی پیدا کنم که بتوانند آن را فرا گیرند.
بَلَى أَصَبْتُ لَقِناً غَیْرَ مَأْمُونٍ عَلَیْهِ مُسْتَعْمِلًا آلَهَ الدِّینِ لِلدُّنْیَا وَ مُسْتَظْهِراً بِنِعَمِ اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ بِحُجَجِهِ عَلَى أَوْلِیَائِهِ؛
بلی، کسانی پیدا کردم که آنچه میگویم دریافت کنند، امّا قابل اعتماد نیستند؛ زیرا دین را وسیلهٔ رسیدن به دنیا قرار میدهند و با نعمتهای الهی در برابر بندگان خدا، و با آیات و حجّتهای الهی در مقابل اولیای الهی میایستند.
أَوْ مُنْقَاداً لِحَمَلَهِ الْحَقِّ لَا بَصِیرَهَ لَهُ فِی أَحْنَائِهِ یَنْقَدِحُ الشَّکُّ فِی قَلْبِهِ لِأَوَّلِ عَارِضٍ مِنْ شُبْهَهٍ؛
یا گروهى که تسلیم حاملان حق هستند، امّا ژرفاندیشى لازم را در شناخت حقیقت ندارند و با اوّلین شبههاى که پدید میآید، شکّ و تردید در دلشان راه مىیابد.
حضرت میفرمایند: عدّهای هستند که فهم دارند و مطالب را دریافت میکنند، امّا غرضشان فاسد است. در مقابل، عدّهای هم هستند که تابع حقّاند، امّا مصیبت آن است که بصیرت ندارند و با اوّلین شبههای که به آنها القا میشود، دست و پایشان میلرزد و گرفتار شکّ و تردید میشوند! چه در اصول عقاید، مانند توحید، نبوّت یا امامت و چه در سایر مسائل مانند نظام اسلامی که متأسّفانه امروزه این مسئله فراوان شده و بعضی افراد به محض اینکه کسی در جایی شبههای درمورد نظام اسلامی مطرح میکند، دچار شکّ و تردید میشوند! حضرت میفرمایند اینگونه افراد مطلوب نیستند، بلکه فرد باید هم فهم قوی داشته باشد و مطالب را درست دریافت کند، هم غرض صحیح داشته و کارش برای خدا باشد و هم استوار همچون پارههای آهن باشد که اگر پتکها هم بر سرش بخورد، نلرزد و تکان نخورد و بداند این شبههها در مقابل پایههای استوار همه پوچاند و دارای حلّ، هرچند او در این مرحله جواب آنها را نداند.
زیر سؤال نبردن محکمات، با بروز کوچکترین شبهات
وقتی انسان اساس را میداند، اگرهم در جایی مسئلهای برایش دشوار شد و نتوانست آن را حل کند، باید آن را بر جهالت خود حمل کند، نه اینکه با بروز شبهات، محکمات را ردّ کند و به محض اینکه نتوانست مسئلهای را درست بفهمد، همه چیز را زیر سؤال ببرد!
مثلاً اگر کسی با یک مسئلهٔ بغرنج ریاضی مواجه شد و نتوانست آن را حل کند، آیا معنایش این است که اساس ریاضیّات را کنار بگذارد؟! درحالیکه ریاضیّات علمی است که اساسش بدیهیّات است.
اساس دین و اعتقادات، مانند توحید، نبوّت و معاد، همچنین محکمات فقه و محکمات معارف اسلامی مانند اساس ریاضیّات میمانند. اگر در برخی مسائل خطایی صورت گیرد یا غموضی وجود داشته باشد، معنایش آن نیست که شخص از راه درست برگردد و همهٔ این محکمات را زیر سؤال ببرد.
متأسّفانه عدّهای اینچنین هستند و امیرالمؤمنین علیه السّلام نیز در آن زمان گرفتار چنین افرادی بودند. بدینجهت، در جایی خطاب به فرزندشان میفرمایند: إِنْ أَشْکَلَ عَلَیْکَ شَیْءٌ مِنْ ذٰلِکَ فَاحْمِلْهُ عَلَى جَهَالَتِکَ؛ اگر چیزی بر تو مشکل شد، آن را بر جهالت خود حمل کن! و در جای دیگر خطاب به کمیل چنین افراد سستاندیشهای را مذمّت میکنند: أَوْ مُنْقَاداً لِحَمَلَهِ الْحَقِّ لَا بَصِیرَهَ لَهُ فِی أَحْنَائِهِ یَنْقَدِحُ الشَّکُّ فِی قَلْبِهِ لِأَوَّلِ عَارِضٍ مِنْ شُبْهَهٍ؛ عدّهای تابع حقّ هستند، امّا بصیرت ندارند و چشم دلشان باز نیست و با اوّلین شبههای که به ایشان القا میشود، شکّ و تردید در وجودشان ریشه میدواند!
خداوند همهٔ ما را در اعتقادات صحیح استوار بدارد و گرفتار شبهات نفرماید.
و السلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰