محبوب ترین سفارش ها از منظر امیرالمؤمنین (ع)
بیانات
آیتالله سیّد محمّدرضا مدرّسی طباطبایی یزدی دامت برکاته
درس اخلاق، سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۳
جلسهٔ دوم (۱۷/۷/۱۴۰۲)
محبوبترین سفارشها از منظر امیرالمؤمنین علیه السّلام
در شرح و توضیح نامهٔ امیرالمؤمنین علیه السّلام به فرزند گرامیشان بدینجا رسیدیم که حضرت فرمودند:
وَ رَجَوْتُ أَنْ یُوَفِّقَکَ اللَّهُ فِیهِ لِرُشْدِکَ وَ أَنْ یَهْدِیَکَ لِقَصْدِکَ؛
و امیدوارم خداوند تو را به راهی که موجب رشد توست، موفّق بدارد و به راه درست هدایتت کند.
سپس میفرمایند:
فَعَهِدْتُ إِلَیْکَ وَصِیَّتِی هَذِهِ؛
پس این وصیّتم را به تو میگویم.
چهبسا بتوان گفت اصل وصیّت حضرت درحقیقت از اینجا آغاز میشود.
۱) تقوای الهی
آنگاه امیرالمؤمنین علیه السّلام میفرمایند:
وَ اعْلَمْ یَا بُنَیَّ أَنَّ أَحَبَّ مَا أَنْتَ آخِذٌ بِهِ إِلَیَّ مِنْ وَصِیَّتِی تَقْوَى اللَّهِ؛
و بدان ای پسرکم! آنچه بیشتر دوست دارم از وصیّتم بهکار بندى، تقوای الهی است.
دربارهٔ معنای «تقوا» در جاهای مختلف توضیح دادهایم؛ چنانکه دیگران هم توضیح دادهاند، بدینجهت در اینجا بهتفصیل وارد نمیشویم، ولی اجمالش این است که تقوا یعنی: «انسان فرامین الهی را یاد بگیرد و رعایت کند». در روایتی از رسول اکرم (ص) چنین آمده است:
تَمَامُ التَّقْوَى أَنْ تَتَعَلَّمَ مَا جَهِلْتَ وَ تَعْمَلَ بِمَا عَلِمْتَ؛
تمام تقوا این است که آنچه را نمیدانی یاد بگیری و آنچه را میدانی عمل کنی.
یعنی آنچه را باید بدانی و دانستن آن شایسته است ـ اعمّ از اعتقادات و احکام ـ یاد بگیری و به آنها عمل کنی. این خلاصهٔ معنای تقواست.
۲) اکتفا به واجبات الهی (پرهیز از بدعتگذاری و سختگیریهای افراطی)
سپس امیرالمؤمنین علیه السّلام میفرمایند:
وَ الِاقْتِصَارُ عَلَى مَا فَرَضَهُ اللَّهُ عَلَیْکَ؛
و اکتفا کردن به آنچه خداوند بر تو واجب کرده است.
این جمله احتیاج به توضیح جدّی دارد. اقتصار به معنای محدود کردن و محصور نمودن است و حضرت میفرمایند: محبوبترین چیز از این وصیّت نزد من، پس از تقوای الهی، آن است که به آنچه خداوند بر تو واجب کرده، اکتفا کنی! ظاهر اوّلی این عبارت، آن است که به دنبال مستحبّات و چیزهایی که کمال است ولی واجب نیست، نروی. امّا این ظاهر قطعاً نمیتواند مراد حضرت باشد، پس نکتهٔ این عبارت و مقصود حضرت از این سخن چیست؟! جهات مختلفی میتواند در اینجا وجود داشته باشد:
۱. مقصود آن است که چیزهایی را که شرع واجب نکرده، بر خودت واجب نکن؛ یعنی در واجب کردن چیزها بدعتگذاری نکن! بعضی افراد هستند که خود را بیجهت به سختی و تکلّف میاندازند و چیزهایی را که شارع اصلاً نخواسته، بر خود واجب میکنند. امّا حضرت میفرمایند: چنین چیزهایی را بهنحو بدعت بر خود واجب نکن! بنابراین منافات ندارد که بهنحو مستحب به آنها عمل کنی؛ زیرا مستحب جایزالترک است و اگر در جایی سنگین و مشکل بود یا معارض و مزاحم به جهت دیگری بود، میتوانی آن را رها کنی. این یک احتمال در معنای عبارت است که چهبسا بتوان گفت احتمال اقرب است.
۲. احتمال دیگر آن است که هرچند میتوانی بعضی چیزها را بر خودت واجب کنی، ولی عمدتاً این کار را نکن و با تعهّدهای الزامآوری چون نذر، عهد و قسم، خود را گرفتار مشکلات نکن؛ زیرا همینکه انسان بتواند از عهدهٔ واجبات اصلی بربیاید، باید خداوند را هزاران مرتبه شکر کند و اینکه چیزهایی را هم به اختیار خود بر خودش واجب کند، درست نیست. البتّه این منافات ندارد که انسان در مواردی استثنائاً چیزهایی را با نذر و امثال آن بر خود واجب کند، امّا روش اصلی و اساس کار نباید چنین نباشد. این هم احتمال دیگری که ممکن است مراد حضرت باشد و چهبسا هر دو احتمال مراد باشد.
۳. معنای دیگر عبارت ـ چنانکه از سیاق عبارات قبل و بعد میتوان استفاده کرد ـ آن است که حضرت این جمله را بهحسب حال فرزند فرمودهاند. حضرت قبلاً فرموده بودند: تو جوان هستی و در ابتدای عمر خود بهسر میبری. و اکنون میفرمایند: از این مقدّسمآبیها که بعضی افراد در نوجوانی و جوانی انجام میدهند، انجام نده، بلکه همان واجبات اصلی را انجام بده که البتّه مقصود اعمّ از واجبات و ترک محرّمات است.
پرهیز از تقدّسهای افراطی بهویژه در نوجوانی و جوانی
گاهی برخی افراد در ابتدای مسیر زندگی خود و در ایّام نوجوانی و جوانی گرفتار بعضی تقدّسهای افراطی میشوند، در حدّی که چهبسا واجباتی از آنها فوت میشود یا اینکه بیش از ظرفیّتشان است و ادامهٔ چنین روشی گاهی واکنشهای نامطلوبی درپی دارد. این مسئله در خیلی از موارد ممکن است اتّفاق بیفتد؛ مثلاً در درس خواندن، زهد، عبادت و حتّی در تقوا ـ به معنای اعمّ آن ـ بر خودشان سختگیریهایی میکنند که با یکی از وظایف مهمتر آنها در تعارض است و یا اینکه ظرفیّت آن را ندارند و درنتیجه واکنشهای قهری به دنبال آن پدید میآید.
نظیر این موارد را زیاد دیدهایم؛ مثلاً طلبههایی بودند که واقعاً هم خوب بودند، ولی ابتدای تحصیلشان فشارهای زیادی به خود میآوردند ـ هم ازجهت تحصیل و هم ازجهت تهذیب ـ که بیش از ظرفیّتشان بود و درنهایت در جایی میبُریدند و درنتیجه ضدّ آنچه انتظار میرفت، پدید میآمد؛ زیرا: «إنّ الشیء إذا جاوز حدّه انعکس ضدّه»؛ هر چیزی از حدّش خارج شود، ضدّش منعکس میشود.
طلبههایی بودند که دیگران به آنها غبطه میخوردند، ولی پس از مدّتی ناگهان سر از گروهک منافقین درآوردند! یا طلبههایی که خیلی درس میخواندند، امّا بهیکباره ترک تحصیل کردند و گفتند: این درسها چه سودی دارد؟! کسانی در اوّل انقلاب بودند که آنقدر انقلابی بودند که حتّی مرحوم امام قدس سرّه باید به گردشان میرسیدند! ولی امروزه از ضدّ انقلابهای درجهیک شدهاند. یا کسانی که در روزنامهها و مجلّهها به نفع انقلاب و مبارزه با آمریکا مقاله مینوشتند، امّا امروز خواسته یا ناخواسته جزء پادوهای درجهاوّل آمریکا شدهاند!
اهمّیّت شناخت ظرفیّتها و قابلیّتها
همهٔ این افراطها و تفریطها ناشی از جهل به ظرفیّتهاست. «الجاهل إمّا مفرط أو مفرّط»؛ جاهل یا کوتاهی و تفریط میکند یا افراط و زیادهروی! اینکه انسان ظرفیّت خود را بشناسد، خیلی مهمّ است. ممکن است کاری کار خیلی خوبی هم باشد، ولی آیا تو هم میتوانی آن را انجام دهی؟! در روایتی از امام صادق علیه السّلام نقل شده که فرمودند:
لَا یَنْبَغِی لِلْمُؤْمِنِ أَنْ یُذِلَّ نَفْسَهُ؛
جایز نیست مؤمن خود را ذلیل و بیچاره کند.
عرض کردند: چگونه خود را ذلیل میکند؟ حضرت فرمودند:
یَتَعَرَّضُ لِمَا لَا یُطِیقُ؛
متعرّض چیزی میشود که طاقت و توان آن را ندارد.
هر کسی طاقت و ظرفیّتی دارد که باید آن را بشناسد و طبق آن عمل کند؛ چه در مسائل فردی مانند درس خواندن و عبادت و چه در مسائل اجتماعی. اگر کسی ظرفیّت خود را تشخیص داد و به آن اندازه کار کرد، میتواند دوام داشته باشد، امّا اگر خارج از ظرفیّت عمل کرد، تحمیلی خواهد بود و بسیاریاوقات واکنشهای قهری درپی خواهد داشت که ضدّ آن است. ازاینجهت ما باید مواظبت کنیم و ظرفیّتها و قابلیّتهای خود را بشناسیم و متعرّض چیزی که طاقت آن را نداریم و در توان ما نیست، نشویم:
کُلٌّ مُیَسَّرٌ لِمَا خُلِقَ لَهُ؛
هرکس میسّر است برای آنچه آفریده شده است.
همّت و هدف بلند، با تصمیم و تشخیص درست
البتّه توجّه به ظرفیّتها بدان معنا نیست که آدمی همّتش را پایین بیاورد و هدفهای بلند نداشته باشد، بلکه حتماً باید همّت و هدف بلند داشته باشد؛ زیرا انسان با نیّت و تصمیم درست میتواند کارهای بزرگ انجام دهد، ولی به شرط اینکه درست تشخیص دهد و مرحلهٔ اوّلیّهٔ این قضیّه آن است که کاری برای او شدنی باشد چنانکه در روایات، هم بر توجّه به توان و ظرفیّت تأکید شده و هم بر داشتن همّت بلند. در روایتی آمده است:
مَا ضَعُفَ بَدَنٌ عَمَّا قَوِیَتْ عَلَیْهِ النِّیَّهُ؛
هیچ بدنى از تحمّل آنچه نیّت توان آن را داشته باشد، ناتوان نشده است.
یعنی تصمیم بزرگ و محکم میتواند انسان را به اوج ببرد. این یک حقیقت است؛ هم ازلحاظ روایات و هم ازلحاظ تجربیّات علمی فردی و جمعی. و درعینحال این هم یک حقیقت است که هر کسی ظرفیّتی دارد.
بههرحال عبارت «وَ الِاقْتِصَارُ عَلَى مَا فَرَضَهُ اللَّهُ عَلَیْکَ؛ و اکتفا به آنچه خداوند بر تو واجب کرده است» باید به همین صورت که بیان کردیم معنا شود و الّا نه خود حضرت بر واجبات اکتفا میکردند، نه هیچکدام از فرزندان معصومشان و نه توصیهای بدان شده است. در اینجا نیز چون قرینهٔ لبّیّه وجود داشته، حضرت بر آن اعتماد کردهاند.
و السلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰