عید قربان، عید ولایت و یادگار ابراهیم خلیل علیه السّلام
بیانات آیت الله سیّد محمّدرضا مدرّسی طباطبایی دامت برکاته
عید سعید قربان ۱۴۴۱ (۱۳۹۹/۰۵/۱۰)
عید سعید قربان، این عید بزرگ را به همهٔ مؤمنین در سرتاسر عالم، به مقام معظّم رهبری دام ظلّه و نیز خدمت مولایمان حضرت صاحبالزمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) تبریک میگویم و امیدوارم خداوند متعال به برکت این عید بزرگ رحمتهای خود را بر این امّت و شیعیان امیرالمؤمنین علیه السّلام نازل فرماید و بلاها را از ما رفع گرداند.
عید سعید قربان، عید ولایت و یادگار ابراهیم خلیل علیه السّلام
عید قربان، عیدی بسیار بزرگ، نمونه و الگوی بسیاری از فضیلتها و یادگار ابراهیم خلیل ابوالأنبیاء علیه و علی نبیّنا و آله السلام است. ابراهیم خلیل علیه السّلام افضل انبیا پس از رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله) است و بعد از رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله) پیغمبری به عظمت ابراهیم خلیل علیه السّلام نیست؛ چنانکه از روایات استفاده میشود در میان انبیا رتبهٔ بعد از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله) رتبهٔ ابراهیم خلیل علیه السّلام است و البته اهلبیت پیامبر علیهم السّلام هم ملحق به پیامبر (صلّی الله علیه وآله) بوده و مقدّم هستند.
عید سعید قربان عید ولایت هم هست؛ چون اصل امامت با ابراهیم خلیل علیه السّلام پدید آمد؛ آنجا که خداوند متعال میفرماید:
(وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِین)؛
و [یاد کنید] هنگامى که ابراهیم را پروردگارش به امورى [دشوار و سخت] آزمایش کرد، پس او همه را به طور کامل به انجام رسانید، پروردگارش [به خاطر شایستگى ولیاقت او] فرمود: من تو را براى همهٔ مردم امام و پیشوا قرار دادم. ابراهیم گفت: و از دودمانم [نیز امامانی قرار ده]. [پروردگار] فرمود: پیمان من (امامت و پیشوایى) به ستمکاران نمىرسد [و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایستهٔ این مقام خواهند بود.]
در روایت است که: «إِنَّ اللهَ اتَّخَذَ إِبْرَاهِیمَ عَبْداً قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَهُ نَبِیّاً»؛ خداوند متعال، ابتدا ابراهیم علیه السّلام را به عنوان یک عبد واقعی، یعنی عبدی که واقعاً عبودیت و بندگی دارد، نه عبد تکوینی، برای خود انتخاب کرد، قبل از اینکه او را به عنوان یک نبی برگزیند. «وَ اتَّخَذَهُ نَبِیّاً قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَهُ رَسُولًا»؛ سپس او را به عنوان نبی اتّخاذ کرد، قبل از اینکه به عنوان رسول اتّخاذ کند. «وَ اتَّخَذَهُ رَسُولًا قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَهُ خَلِیلًا»؛ آنگاه او را به عنوان رسول برگزید، قبل از اینکه خلیل قرارش دهد. «وَ اتَّخَذَهُ خَلِیلًا قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَهُ إِمَاماً»؛ و سپس به عنوان خلیل انتخابش کرد، قبل از اینکه امام قرارش دهد. «فَلَمَّا جَمَعَ لَهُ الْأَشْیَاء»؛ در نهایت وقتی جناب ابراهیم علیه السّلام این مراتب ـ یعنی اوّل عبودیت، بعد نبوّت، سپس رسالت و بعد خلّت ـ را به دست آورد، آنگاه خداوند به او فرمود: «یَا إِبْرَاهِیمُ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً»؛ من تو را برای مردم «امام» قرار دادم. این یعنی مقام امامت، مقامی بالاتر از عبودیت، نبوّت، رسالت و خلّت است. سپس ابراهیم خلیل علیه السّلام از این نعمت عظیم که خداوند متعال به او عنایت فرمود، مسرور و خوشحال شد و لذا از درگاه خداوند تقاضا کرد مقام امامت را برای ذریّهٔ او هم قرار دهد: «یَا رَبِّ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی». خداوند متعال در جواب او فرمود: (لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ)؛ امامت را به ذریّهٔ تو میدهم، امّا یک استثنا دارد و آن اینکه ظالمان و ستمگران ـ اگرچه از ذریّهٔ تو باشند ـ امکان ندارد به امامت برسند و زمام امور مردم را به دست گیرند و برای آنان الگو باشند.
و مقصود از ظالم هر کسی است که زمانی ظلم کرده باشد و ازجمله مصادیق ظلم، شرک و بتپرستی است؛ چنانکه خداوند متعال خود در قرآن کریم از قول لقمان حکیم میفرماید: (إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظیم)؛ «شرک ظلمی عظیم است.» پس کسی که مشرک باشد و حتّی در برههای از زمان بتپرستی کرده باشد، طبق روایاتی که در کتب اهل تسنّن هم آمده، ظالم است. بنابراین از این آیهٔ شریفه استفاده میشود هرکس بخواهد جانشین پیامبر و امام و الگوی مردم شود، باید معصوم باشد و هیچ ظلمی از او صادر نشده باشد و حتّی اگر در برههای از زمان ظلم کرده باشد ـ اعمّ از ظلم به نفس، ظلم به خدا، ظلم به پیامبران خدا یا ظلم به دیگران ـ و توبه هم کرده باشد، دیگر شایستگی امامت ندارد.
پس عید قربان عید امامت هم هست و ابراهیم خلیل علیه السّلام بعد از اینکه آنهمه مشکلات و ابتلائات را پشت سر گذاشت و از عهدهٔ آنها برآمد، به مقام ولایت و امامت و مقام الگو بودن برای مردم و به دست گرفتن زمام امور مردم رسید. و شاید آخرین ابتلا و آزمایش جناب ابراهیم علیه السّلام این بوده که ولایت پیامبر (صلّی الله علیه وآله) و ائمّهٔ معصومین علیهم السّلام بر او عرضه شد و ایشان ولایت همه را یکایک تا امامزمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) پذیرفت؛ چنانکه در روایت آمده مقصود از (کَلِمات) در آیهٔ شریفه اسماء مبارک چهارده معصوم علیهم السّلام است و (أَتَمَّهُنَّ) یعنی حضرت آن اسماء را از رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله) یکی یکی شمرد و احترام کرد تا به امام دوازدهم (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) رسید و آنوقت بود که ابراهیم خلیل مقام امامت را به دست آورد.
ابتلائات فوقالعاده و فداکاریهای حضرت ابراهیم علیه السّلام
ابتلائات جناب ابراهیم علیه السّلام و آزمایشهایی را که خداوند متعال نسبت به این پیامبر بزرگ خود انجام داد، از ابتدا فوقالعاده بوده است. آن حضرت ابتدا گرفتار قوم مشرک و بتپرست خود شد که در صراط مستقیم نبودند و عمدتاً بتپرست و برخی هم شاید خورشیدپرست یا ماهپرست بودند و حتّی از نزدیکان ابراهیم، آزر عموی ایشان هم جزء مشرکان بوده است. ببینید یک جوان باید در مقابل همهٔ قوم و قبیلهاش مقاومت کند، با آنها سخن بگوید، آنان را هدایت کند و تهدیدها و تمسخرهای آنان را تحمّل کند. اینها چیز آسانی نیست! گاهی ما در زندگی خود که همه در اطرافمان مسلمان و مردمان خوبی هستند، وقتی میخواهیم امر به معروف و نهی از منکر کنیم، آنهم در امور جزئی و نه اساسی، گرفتار چه مشکلاتی میشویم و چه تردیدهایی برای ما پیدا میشود! آنوقت جناب ابراهیم علیه السّلام در فضایی که کلّ قبیله و حتّی نزدیکانش در مقابل او هستند، آنهم در اساسیترین مسئله که اعتقاد به خدای واحد احد است، باید یکّه و تنها با یک دنیا مشرک، آن هم قلدر و قدرتمند، مقابله کند و در برابر آنان مقاومت نماید. این ابتلا و امتحان آسانی نیست.
پس از آن شرک هم تهدیدهایی که نسبت به جناب ابراهیم علیه السّلام روا داشتند و خواستند او را با منجنیق در آن فضای پر از آتش بیندازند، از ابتلائات سخت وی بود، ولی بااینحال او ذرّهای لغزش و سستی در ایمان و اعتقادش پیدا نکرد و حتّی در آن لحظهٔ حسّاس که در حال افتادن در آتش بود ـ که اگر یک لحظه حرارت به او میرسید، نابود میشد ـ وقتی جبرئیل از او پرسید: ای ابراهیم! آیا خواستهای داری؟ جواب شنید:
أَمَّا إِلَیْکَ فَلَا وَ أَمَّا إِلَى رَبِّ الْعَالَمِینَ فَنَعَم؛
از تو خواستهای ندارم، بلکه از پرودگار جهانیان درخواست دارم.
آری، آن حضرت جز از خداوند کمک و استمداد نخواست. مسلّماً این توحید جناب ابراهیم علیه السّلام توحید فوقالعادهای بوده است.
همچنین ابتلائات دیگری که جناب ابراهیم علیه السّلام در زندگانی داشت، بسیار سخت بوده است و از ابتلائات بسیار بزرگ ایشان قضیهٔ قربانی کردن جناب اسماعیل علیه السّلام در روز دهم ذی الحجّه بوده که ما آن روز را به عنوان «عید قربان» میشناسیم. جناب ابراهیم علیه السّلام بعد از اینکه در درگاه خداوند دعا کرد که:
(رَبِّ هَبْ لی مِنَ الصَّالِحین)؛
پروردگارا! فرزند صالحی به من عطا فرما.
خداوند متعال دعایش را مستجاب فرمود و نوشتهاند که در آن زمان حدود صد سالش بود؛ چنانکه صریح قرآن کریم است که در کهنسالی صاحب فرزند شد:
(الْحَمْدُ لِلهِ الَّذی وَهَبَ لی عَلَى الْکِبَرِ إِسْماعیلَ وَ إِسْحاقَ)؛
شکر و سپاس خدایی را که اسماعیل و اسحاق را در سنّ پیرى به من بخشید.
و وقتی اسماعیل علیه السّلام به دنیا آمد، جناب ابراهیم علیه السّلام در شرایطی قرار گرفت که میبایست فرزندش را به سرزمین بیآب و علفی برساند و او را آنجا با مادرش تنها بگذارد و خودش برگردد:
(رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتی بِوادٍ غَیْرِ ذی زَرْعٍ)؛
پروردگارا! من برخى از فرزندانم را در درّهاى بىکشت و زرع سکونت دادم.
این مادر با این طفل شیرخوار در آن بیابان بیآب و علف چه کند؟! انسان چه طاقتی باید داشته باشد که این کارها را انجام دهد و خم به ابرو نیاورد؟! و آن مادر با فرزندش در آن بیابان آن گرفتاریها را تحمّل کند و قضیهٔ سعی بین صفا و مروه برایش اتّفاق بیفتد که با دیدن سراب و به امید یافتن آب فاصلهٔ میان صفا و مروه را هفت مرتبه بپیماید و در نهایت به واسطهٔ پا به زمین کشیدن فرزند چشمهٔ آبی پیدا شود ـ که همان زمزم است ـ و مادر به آب بگوید: «زَمْ زَمْ»؛ یعنی بایست (به این معنا که حرکت نکن و در یکجا جمع شو) و با آن آب رفع تشنگی کنند و کم کم افرادی پیدا شوند و زندگانی آنها سر و سامان پیدا کند.
آنگاه این فرزندی که ابراهیم علیه السّلام در سنّ پیری صاحب آن شده و با آن مشقّت او را بزرگ کرده و مدّت زمان کمی هم او را دیده و اکنون رشد کرده و به سنّی رسیده (حدود دوازده تا چهارده سال) که با پدر همراه میشود و کار میکند، ناگهان خداوند متعال ابتلای بزرگی را برای او قرار میدهد:
(فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قالَ یا بُنَیَّ إِنِّی أَرى فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُک)؛
و هنگامى که (پسر) به حدّ [کار و] کوشش با او رسید، گفت: اى پسرکم! من در خواب مىبینم که تو را ذبح مىکنم.
خواب جناب ابراهیم علیه السّلام خواب پیغمبری بود، نه خواب عادی و خواب پیامبران حجّت است، برخلاف خوابهای ما که حجّت نیست، البته گاهی بشارت از جانب خداوند است، چنانکه گاهی سخن گفتن با خود است و گاهی هم القائات شیاطین است، امّا پیامبران چون از شیطان و همچنین از «أضغاث أحلام» (خوابهای آشفته و پریشان) به دور هستند، خواب آنها حجّت است. ببینید جناب ابراهیم علیه السّلام مأمور میشود این فرزندی را که در پیری به او داده شده و برای او بسیار عزیز و مورد لطف و محبّتش بوده، ذبح کند. آنوقت جواب اسماعیل علیه السّلام چیست؟ خیلی عجیب است! چه امتحان بزرگی برای این پدر و پسر است! پسر میگوید:
(یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ)؛
پدرجان! هرچه را که به آن امر شدی، انجام بده.
یعنی فرزند هم در مقابل خداوند کاملاً تسلیم است. اینها به ما درس از خودگذشتگی، ازخود خارج شدن و تسلیم خدا بودن میدهد. خداوند متعال نمیخواهد این قضایا را در قرآن کریم به عنوان یک حکایت محض برای ما بیان فرماید، بلکه حکایتی است که به ما درس میدهد که در مقابل فرمان الهی باید تسلیم باشیم.
(فَلَمَّا أَسْلَما)؛ ابراهیم و اسماعیل علیهما السّلام هردو تسلیم ارادهٔ خداوند میشوند. جناب ابراهیم علیه السّلام فرزند عزیز و دلبندش را به جای مناسبی میآورد (وَ تَلَّهُ لِلْجَبِین)؛ و در آنجا او را به روی جبین میگذارد تا ذبح کند و کارد خود را به گلوی فرزندش میکشد، امّا هرچه تلاش میکند، ذبح و برشی انجام نمیشود. گویا چنین ندایی بلند میشود که: الخلیل یأمرنی و الجلیل ینهانی؛ گرچه ابراهیم خلیل به من امر میکند که ببُرم، امّا خدای ابراهیم مرا نهی میکند و میگوید: نبُر. و خطاب میآید: (قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا)؛ ای ابراهیم! تو وظیفهات را انجام دادی و آنچه را به تو فرمان داده شده بود، امتثال کردی. (وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ)؛ و ما با ذبح و فدای عظیمی اسماعیل را از کشته شدن نجات دادیم.
آری، وقتی ابراهیم علیه السّلام این امتحانات را با موفّقیت پشت سر گذاشت، آنگاه خداوند به او فرمود: (إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً)؛ من تو را امام و الگوی مردم قرار دادم. یعنی امروز هم باید الگوی همهٔ ما جناب ابراهیم علیه السّلام و فداکاریهای ایشان باشد و واقعاً بعضی از جوانان ما که به جبههها رفتند و آن مادران و پدرانی که فرزندانشان را به جبههها فرستادند، پا جای پای ابراهیم خلیل علیه السّلام گذاشتند.
ابتلائات و فداکاریهای اهلبیت علیهم السّلام
اکنون ببینیم ابتلائات و فداکاریهای جناب ابراهیم علیه السّلام با آنهمه عظمت و آنهمه سختی در مقایسه با ابتلائات و فداکاریهای اهلبیت علیهم السّلام چه نسبتی دارد. اگر به جریان کربلا و نظیر کربلا نگاهی بیندازیم، میبینیم همهٔ آن قضایا در کربلا و نظیر آن با شدّت بیشتر و جدّیتر تکرار شده است. امام حسین علیه السّلام، نه تنها یک قربانی و یک اسماعیل دادند، بلکه اسماعیلها دادند و این درحالی بود که امام حسین علیه السّلام همهٔ اینها را میدانستند و از همان ابتدا که در روز هشتم ذیالحجّه از مکّه حرکت فرمودند، اعلان کردند که:
خُطَّ الْمَوْتُ عَلَى وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقِلَادَهِ عَلَى جِیدِ الْفَتَاهِ؛
مرگ بر فرزند آدم نوشته شده و برای او زیباست؛ همچنانکه گردنبند برای دختر جوان زیباست.
تا آنجا که فرمودند: من میبینم این گرگان بیابانها بند بند وجود مرا از هم جدا خواهند کرد و مرا به قتل خواهند رساند. و به همهٔ کسانی که همراه حضرت بودند، اخطار فرمودند که من راهی را میروم که عاقبتش شهادت است و هیچ برگشتی هم ندارد:
مَنْ کَانَ بَاذِلًا فِینَا مُهْجَتَهُ وَ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنَا فَإِنَّنِی رَاحِلٌ مُصْبِحاً إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى؛
هر کس آمادهٔ فداکارى و جانبازى در راه ماست و خویشتن را آمادهٔ مرگ و ملاقات خداوند نموده با ما حرکت کند، که من به خواست خداوند متعال، صبحهنگام حرکت خواهم نمود.
و در مسیر وقتی رؤیای خود را مبنی بر شهادت خود و همراهان به علیّ اکبر علیه السّلام بازگو فرمودند، علیّ اکبر علیه السّلام اسماعیلوار عرض کرد:
یَا أَبَهْ أَ فَلَسْنَا عَلَى الْحَقِّ … إِذَنْ لَا نُبَالِی بِالْمَوْتِ؛
اى پدر! آیا ما بر حقّ نیستیم؟ … بنابراین باکى از مرگ نداریم.
و در روز عاشورا نیز وقتی علیّ اکبر علیه السّلام از پدر صلوات اللّه و سلامه علیه اذن میدان میگیرد، ببینید امام حسین علیه السّلام چگونه با خدای خود مناجات میکنند:
اللَّهُمَ اشْهَدْ عَلَى هَؤُلَاء الْقَوْمِ فَقَدْ بَرَزَ إِلَیْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِکَ؛
خدایا بر این قوم شاهد باش که شبیهترین افراد به رسول خد ا(صلّی الله علیه وآله) از لحاظ شمایل و اخلاق و سخن به سوی آنها رفت.
و وقتی جناب علیّ اکبر علیه السّلام میرود و ۱۲۰ تن از آن نانجیبهای سواره را به خاک هلاکت میاندازد، تشنگی و سنگینی اسلحه به شدّت به ایشان فشار میآورد و طاقت حضرت را از بین میبرد، لذا خدمت پدر میآید و عرض میکند: پدرجان! تشنگی مرا از پا درآورده و سنگینی اسلحه مرا به زحمت انداخته است.
حضرت به او میفرمایند: پسرم! برگرد که جدّت رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) آماده است که شربتی به تو عنایت بفرماید (یعنی شربت شهادت) که پس از آن هرگز تشنه نخواهی شد. آری، حضرت همهٔ اینها را میدانند و خود به فرزندشان میفرمایند برگردد و فرزند نیز از ابتدا تا انتها تسلیم در برابر حقّ و آمادهٔ جانفشانی در راه خداست.
و نه تنها علیّ اکبر علیه السّلام، بلکه علیّ اصغر علیه السّلام و آنهمه اسماعیلها را امام حسین علیه السّلام در صحرای کربلا تقدیم خداوند کردند و سپس وقتی زینب کبری علیها السّلام همهٔ اینها را دید و بالای جسد برادر عزیزش آمد، به درگاه خداوند عرض کرد:
إلهی تقبّل منّا هذا القربان؛
خداوندا! این قربانی را از ما بپذیر.
به هرحال عید قربان، عید بزرگی است؛ عید فداکاری در راه خدا و ازخودگذشتگی است؛ عیدی است که در آن انسان باید از هرآنچه مربوط به اوست برای رضای خدا بگذرد و خداوند متعال هم آنقدر در مقابل به انسان پاداش خواهد داد و او را در بهترین شرایط و بالاترین موقعیتها قرار خواهد داد که حتماً و قطعاً انسان راضی خواهد شد.
امیدواریم خداوند متعال این عید را بر همگان مبارک گرداند و همهٔ ما را از برکات آن بهرهمند سازد. از خداوند میخواهیم این مشکلات و بلاها را مرتفع فرماید و این ویروس منحوسی که موجب اذیّت جمعیّت مسلمان و غیرمسلمان و همهٔ انسانهای باشرف شده، هرچه زودتر نابود گرداند. خدایا! برکات زمینی و آسمانیات را بر ما نازل بفرما، خدمتگزاران اسلام و مسلمین را محافظت بفرما، مقام معظّم رهبری را تأیید و تسدید بیشتر بفرما، ظهور امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) را هرچه زودتر مقرّر بفرما، شهدا و اموات ما را غریق رحمت بفرما و عاقبت همهٔ ما را ختم به خیر بگردان.
والسلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰