زندگانی و شهادت فاطمهٔ زهرا (ع) الگویی برای شرایط امروز ما
متن کامل بیانات
آیت الله سیّد محمّد رضا مدرّسی طباطبایی یزدی دامت برکاته
در جمع طلّاب حوزهٔ علمیّهٔ یزد
در ایّام سوگواری فاطمیّه
۱۳ جمادی الأولی ۱۴۴۴ (۱۷ آذر ۱۴۰۱)
قَالَ النَّبِیُّ (ص): فَاطِمَهُ بَضْعَهٌ مِنِّی، فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی؛
پیامبر صلّی الله علیه وآله فرمودند: فاطمه پارهٔ تن من است، پس هرکه او را آزار دهد، مرا آزار داده است.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): إنَّ اللَّهَ لَیَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَهَ وَ یَرْضَى لِرِضَاهَا؛
رسول خدا صلّی الله علیه وآله فرمودند: بهراستیکه خداوند بهخاطر خشم فاطمه خشمناک میشود و بهخاطر خشنودیاش خشنود میگردد.
با تسلیت ایّام شهادت صدّیقهٔ طاهره، فاطمهٔ زهرا علیها السّلام، طبق قرار قبلی که با عزیزان مسئول حوزه داشتیم، بنا بود در چنین روزی خدمت طلّاب و فضلای گرانقدر حوزهٔ علمیّه باشیم و بتوانیم بعضی مطالب مناسب حال حوزه و فضلا و محصّلین حوزه را بیان کنیم، ولی شرایط چنین اقتضا کرد که هم خدمت فضلا باشیم و هم مؤمنین دیگری که در مجلس روضهٔ صدّیقهٔ شهیده علیها السّلام شرکت کرده بودند. بدینجهت آنچه بیان میکنیم، مجموعهای از مطالب مختلف مناسب مجلس است.
درسهای بزرگ و فواید مهمّ شناخت زندگانی معصومین (ع)
قضیّهٔ شهادت حضرت صدّیقهٔ طاهره علیها السّلام و حوادثی که بعد از رسول خدا صلّی الله علیه وآله تا زمان ائمّه علیهم السّلام و تا زمان غیبت صغری و کبری اتّفاق افتاد، حاوی درسهای بزرگی است که همهٔ ما باید به آن توجّه کنیم؛ هم آنها را بیاموزیم و هم از آنها عبرت بگیریم. اساساً شناخت زندگانی معصومین علیهم السّلام فواید بزرگ و مهمّی دارد؛ ازجمله:
۱) مطلوبیّت ذاتی و کمال معرفتی
نفس دانستن احوال و شرایط معصومین علیهم السّلام ـ اعمّ از رسول اکرم (ص)، صدّیقهٔ طاهره علیها السّلام، همسربزرگوارشان و وصیّ پیامبر (ص)، امیرالمؤمنین علیه السّلام و خاندان طاهرینشان ـ اساساً دارای مطلوبیّت برای انسان است.
اینکه بدانیم این نمونههای منحصربهفرد عالَم خلقت چگونه زندگی کردند، چگونه خدا را عبادت و اطاعت نمودند، چگونه مردم را هدایت کردند و چگونه در راه هدایت مردم، رنج و محنت فراوان بر خود هموار کردند، خودش موضوعیّت و مطلوبیّت دارد.
دانستن این مطالب، امر مهمّی است و اساساً معرفت ائمّه علیهم السّلام خودش کمال است و کسی که آنان را بشناسد، خداوند را شناخته است.
۲) شناخت الگوها و راه و روش زندگی
با شناخت زندگانی معصومین علیهم السّلام ما میفهمیم چگونه باید زندگی کنیم؛ زیرا معصومین علیهم السّلام الگوهای ما هستند و باید به آنها اقتدا کرد؛ چراکه قول، فعل و تقریر معصوم علیه السّلام برای ما حجّت است:
قول معصومین علیه السّلام حجّت است؛ یعنی کلامی را که بدانیم امام علیه السّلام یا پیامبر (ص) یا فاطمهٔ زهرا علیهم السّلام فرمودهاند، حجّت است؛
فعل آنان نیز حجّت است؛ یعنی وقتی عملی انجام دادند، بهمقداری که آن فعل دلالت دارد حجّت است؛
تقریرشان هم حجّت است؛ یعنی آنچه در محضر آنها و در مَرئیٰ و مَسمَع آنان انجام شده و امکان اظهارنظر بوده و اظهارنظر خاصّی نکردهاند، بهمقداری که تقریر فرمودهاند، حجّت است.
۳) شناخت تاریخ مبارزهٔ حقّ و باطل
با دانستن تاریخ زندگی معصومین علیهم السّلام میتوانیم بفهمیم که تاریخ بشر و تاریخ مبارزۀ حقّ و باطل چگونه بوده و چه اتّفاقاتی در عالَم میان جنود عقل و جنود جهل رخ داده است.
اینکه پیامبر (ص) چگونه دعوت خود را در مکّه شروع کردند و در این راه چه گرفتاریها، مشقّتها، رنجها و سختیهایی خودشان و همسرشان خدیجهٔ کبری علیها السّلام و همچنین فاطمهٔ زهرا علیها السّلام و امیرالمؤمنین علیه السّلام تحمّل کردند؛ اعمّ از گرفتاریها و مشکلات فردی یا اجتماعی و سایر مصیبتهایی که در مکّه بهویژه در شعب ابیطالب بر آنان وارد شد و مقاومتهایی که انجام دادند تا اینکه اسلام قدرت گرفت، ریشه پیدا کرد و مسلّط شد، جزیرهالعرب در اختیار اسلام قرار گرفت و مردم عموماً مسلمان شدند.
۴) تحلیل عوامل دگرگونی و انحطاط جامعه
با مطالعه، بررسی و تحلیل حوادث و قضایایی که پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) اتّفاق افتاد، میتوانیم بفهمیم چگونه جامعهای که دستپروردۀ پیامبری همچون پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله بود و مردم مسلمان بودند و شخصیّتی مثل پیامبر (ص) را دیده بودند، آنگونه دچار تغییر و دگرگونی شد!
گاهی جامعهای تحت رهبری یک عالِم است که هرچند آن عالِم خیلی بزرگ و باعظمت باشد، ولی خیلی تفاوت دارد با زمانی که رهبر جامعه پیامبر عظیمالشأن اسلام (ص) باشد؛ شخصیّتی که غایت خلقت و بهانهٔ آفرینش است و اصلاً بهخاطر وجود آن حضرت و وجود اهلبیت علیهم السّلام عالَم خلق شده است:
لَوْلَاکَ لَمَا خَلَقْتُ الْأَفْلَاکَ؛
اگر تو نبودی، افلاک را نمیآفریدم!
چنانکه در بعضی روایات آمده که اگر خمسهٔ طیّبه نبودند، خداوند متعال اصلاً عالَمی را خلق نمیکرد.
ریشهیابی حوادث و اتّفاقاتِ پس از رحلت پیامبر (ص)
بههرحال، مردم آن زمان، کسانی بودند که پیامبر صلّی الله علیه وآله را دیده و به آن حضرت ایمان آورده بودند، مدیریّت حضرت را درک کرده، بیانات و سفارشات حضرت را شنیده و فداکاریهای ایشان را دیده بودند و خودشان هم در زمان آن حضرت فداکاری کرده بودند، امّا میبینیم پس از رحلت حضرت اوضاع بهسرعت تغییر کرد و بهشدّت دگرگون شد!
این مسئلهٔ سادهای نیست! مردمی که در هر شبانهروز پنج مرتبه با یاد حضرت اذان و اقامه میگویند و نماز میخوانند، زکات میدهند و ایمان به مبدأ و معاد دارند، امّا بعد از رحلت حضرت فضا چنان منقلب میشود که عدّهای ـ که عدّهٔ کمی هم نیستند ـ در برابر فرامین صریح حضرت با بهانههای مختلف میایستند و عدّهای هم فقط ناظرند و تماشا میکنند که اگر حدّاقل آنهایی که ناظر بودند، وظیفهٔ خود را تشخیص میدادند و به آن عمل میکردند، آن اتّفاقات نمیافتاد؛ اتّفاقاتی که تا امروز نتایج سوء آن ادامه دارد و گرفتاریها و مشکلات جامعهٔ بشری ریشه در آن دارد!
واقعاً تحلیل این مسئله خیلی مهمّ است که چرا چنین اتّفاقاتی رخ داد؟! آنهم اتّفاقاتی با آن شدّت و حدّت! ای کاش این اتّفاقات در حدّ خاصّ و قابل تحمّلی رخ میداد، هرچند آن هم غلط است، ولی خیلی تفاوت دارد با اینکه کسی خلافت را غصب میکند، حقّ اهلبیت علیهم السّلام را نمیدهد، فدک را غصب میکند، سایر حقوق را هم نمیدهد و اصلاً بهحدّی حرمتشکنی میکند و جلو میرود که انسان وقتی تأمّل میکند، واقعاً وحشت میکند!
روایتی مورد اتّفاق شیعه و اهلتسنّن در مقام بلند حضرت زهرا (ع)
فکر نکنید اینکه پیامبر (ص) دربارهٔ صدّیقهٔ شهیده فاطمهٔ زهرا علیها السّلام فرمودند: «إنَّ اللَّهَ لَیَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَهَ وَ یَرْضَى لِرِضَاهَا؛ خداوند بهخاطر خشم فاطمه خشمناک میشود و بهخاطر خشنودیاش خشنود میگردد» روایتی است که فقط شیعه آن را نقل کرده است! که اگرهم چنین بود، همین کافی بود؛ چون روایاتی که شیعه به آن اعتماد میکند، از طریق راویان مشخّصی است که ازلحاظ وثاقت و عدالت کاملاً مورد اطمینان هستند، ولی جالب آن است که مضمون این روایت در کتب عامّه نیز مکرّراً آمده است؛ آنهم در معتبرترین کتابهایشان!
چهبسا شنیده باشید که یکی از معروفترین کتابهای اهلتسنّن کتاب صحیح بخاری است؛ کتابی که در عالَم خودشان اسم آن را «صحیح» گذاشتهاند؛ یعنی هرچه در این کتاب آمده است، ما صحیح میدانیم. در این کتاب، در چهار جا این روایت و مضمون آن به الفاظ متفاوت نقل شده است؛ چنانکه در کتابهای معتبر دیگر آنها ـ از جمله در صحیح مسلم ـ نیز فراوان نقل شده است. معلوم میشود این روایتی است که همهٔ مردم شنیده بودند.
این مسئلهٔ خیلی عجیبی است! خداوند عالَم، خالق زمین و آسمان بهخاطر غضب فاطمه علیها السّلام غضب میکند و برای رضای فاطمه علیها السّلام راضی میشود! مقام حضرت زهرا علیها السّلام این قدر بالا بوده است!
سفارشات مکرّر و مؤکّد پیامبر (ص) دربارهٔ اهلبیت (ع) و فاطمهٔ زهرا (ع)
سیوطی یکی از قهرمانهای حدیث در میان عامّه، صاحب کتابهای متعدّد حدیثی و تفسیری و مورد اعتماد اهلتسنّن، در کتاب الدر المنثور خود و در برخی کتابهای دیگرش ـ و نیز محدّثان و مفسّران بسیار دیگری از اهلتسنّن ـ نقل میکنند که بعد از اینکه آیهٔ شریفهٔ:
إِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً؛
خدا فقط مىخواهد آلودگى را از شما اهلبیت [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند.
نازل شد، پیامبر (ص) تا شش ماه هر روز هنگام نماز فجر به درِ خانهٔ علی و فاطمه علیهما السّلام میآمدند و با صدای بلند میفرمودند: الصَّلَاهَ یَا أَهْلَ الْبَیْتِ الصَّلَاهَ؛ یعنی: «نماز! ای اهلبیت من! نماز!» و سپس آیهٔ شریفهٔ مذکور را قرائت میکردند.
چرا حضرت چنین کاری میکردند؟! آیا حضرت علی علیه السّلام و حضرت فاطمه علیها السّلام نعوذ باللّه تارک نماز بودند و پیامبر (ص) میخواستند یادشان بیاورند که نماز بخوانند یا برای نماز جماعت حاضر شوند؟! خیر! بلکه برای این بوده که به مسلمانان بفهمانند که اهلبیت من این افراد هستند؛ اینها کسانی هستند که خداوند متعال اراده کرده که هرگونه پلیدی و ناپاکی را از آنان بزداید؛ یعنی هیچگونه عیب و نقصی ـ چه اختیاری و چه غیر اختیاری ـ در اهلبیت علیهم السّلام وجود ندارد که مانع کمال آنها باشد.
همچنین در منابع مختلف در قضیّهٔ مباهله نقل شده است که وقتی نصارای نجران (منطقهای در اطراف یمن) خدمت پیامبر صلّی الله علیه وآله میآیند و با آن حضرت مباحثه میکنند، لجاجت میکنند و کلام حضرت را نمیپذیرند، لذا به دستور خداوند متعال قرار گذاشته میشود که با یکدیگر مباهله کنند. حال ببینید پیامبر (ص) چه کسانی را برای مباهله همراه خود میآورند! خداوند متعال در قرآن کریم آنان را بیان میفرماید:
فَمَنْ حَاجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللهِ عَلَى الْکاذِبینَ؛
پس هرکه در این [باره] پس از دانشى که تو را [حاصل] آمده، با تو محاجّه کند، بگو: «بیایید پسرانمان و پسرانتان، و زنانمان و زنانتان، و نفوسمان و نفوستان را فرا خوانیم، سپس مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.
پیامبر (ص) از میان همهٔ زنان تنها یک نفر را برای مباهله آوردند و آن فاطمهٔ زهرا علیها السّلام است؛ از میان همهٔ مردان فقط امیرالمؤمنین علیه السّلام را آوردند که در قرآن از آن حضرت بهعنوان «نفس حضرت رسول» یاد شده است و از میان فرزندان نیز تنها امام حسن و امام حسین علیهما السّلام را با خود آوردند. این قضیّه خیلی عجیب و فوقالعاده است که پیامبر صلّی الله علیه وآله برای مباهله با نصارا فقط با این چهار نفر میآیند!
همچنین آیات متعدّد دیگری در قرآن کریم وجود دارد که در شأن اهلبیت علیهم السّلام و حضرت زهرا علیها السّلام نازل شده است؛ ازجمله هجده آیهٔ شریفهٔ از سورۀ مبارکهٔ «هل أتیٰ» که دربارهٔ ایثار و فداکاری اهلبیت علیهم السّلام و سه روز روزه گرفتن پیدرپی حضرت علی، حضرت زهرا، امام حسن و امام حسین علیهم السّلام نازل شده است یا آیهٔ شریفهٔ:
قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبىٰ؛
بگو: به ازاى آن [رسالت] پاداشى از شما خواستار نیستم، مگر دوستى دربارهٔ نزدیکان (اهلبیتم).
اینهمه سفارش دربارهٔ اهلبیت علیهم السّلام و در خصوص فاطمهٔ زهرا علیها السّلام وجود دارد، امّا ببینید پس از رحلت پیامبر صلّی الله علیه وآله چگونه فضا منقلب میشود که حتّی مهلت نمیدهند بر پیامبر (ص) نماز خوانده شود و جنازهٔ مطهّر ایشان دفن گردد، بلکه همهٔ آن سفارشات را به فراموشی میسپارند، در سقیفه جمع میشوند و برنامه میچینند و وقتی امیرالمؤمنین علی السّلام براساس وظیفهای که داشتند، با آنها همراهی نکرده و مقاومت میکنند، هجوم میآورند و درِ خانهٔ فاطمهٔ زهرا علیه السّلام را به آتش میکشند، آن را میشکنند و آن قضایای وحشتناک بعدی اتّفاق میافتد و جسارتهایی که بر صدّیقهٔ طاهره علیه السّلام روا میدارند. این مسئلهٔ سادهای نیست!
لایحهٔ مظلومیّت و اعلامیّهٔ محکومیّت
حضرت فاطمهٔ زهرا علیها السّلام دو خطبه دارند که هر دو فوقالعاده است: یکی خطبهٔ فدکیّه و دیگری خطبهای که در جمع زنان مدینه ایراد فرمودند. شما تصوّر کنید بانویی هجدهساله با چهار فرزند که در گرفتاریهای مکّه و مدینه و در اوج مشکلات و رنجها همیشه همراه پیامبر صلّی الله علیه وآله بوده، پدر و شوهر او همیشه در جهاد بودهاند و او باید خانه را اداره میکرده است، چنین بانویی مگر چقدر میتوانسته علمآموزی کند و با روشهای عادی فعّالیّت علمی انجام دهد؟! امّا ببینید خطبههای آن حضرت چقدر عالی و پرمحتواست!
پس از حوادث و قضایایی که در ماجرای انحراف خلافت اتّفاق میافتد و پس از آنکه فدک از حضرت زهرا علیها السّلام گرفته میشود و ظلمهای دیگری که به آن حضرت وارد میگردد، ایشان تصمیم میگیرند یک لایحهٔ مظلومیّت و یک اعلامیّهٔ محکومیّت در برابر مخالفان ابراز کنند، لذا به مسجد میآیند و خطبهای ایراد میفرمایند که واقعاً غوغاست!
خطبهای بینظیر و معجزهای بزرگ!
اگر متفکّران و ادیبان عالَم جمع شوند و روزها و شبها فکر کنند و با تأمّل و مطالعه، قلم روی کاغذ بچرخانند، هرگز توانایی انشای چنین خطبهای را ندارند!
حقیقتاً نکات عجیب فلسفی، فقهی، اجتماعی، سیاسی و درعینحال توحیدی و عرفانی در این خطبهٔ شریف وجود دارد که حضرت فاطمهٔ زهرا علیها السّلام در مدّتزمانی بسیار کوتاه (چهبسا نیم ساعت یا سه ربع ساعت) آن را انشاء فرمودند! کسانی که یک عمر در علوم گوناگونی چون فقه و اصول، تفسیر، ادبیّات، فلسفه و… غور کردهاند، نمیتوانند چنین خطبهای بیان کنند و این خود، معجزهای بزرگ از آن حضرت است!
واقعاً نکات عجیبی در این خطبه وجود دارد؛ از همان ابتدا که حضرت با حمد و سپاس الهی آغاز میفرمایند:
الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى مَا أَنْعَمَ وَ لَهُ الشُّکْرُ عَلَى مَا أَلْهَمَ وَ الثَّنَاءُ بِمَا قَدَّمَ مِنْ عُمُومِ نِعَمٍ ابْتَدَأَهَا وَ سُبُوغِ آلَاءٍ أَسْدَاهَا وَ تَمَامِ مِنَنٍ وَالاهَا جَمَّ عَنِ الْإِحْصَاءِ عَدَدُهَا وَ نَأَى عَنِ الْجَزَاءِ أَمَدُهَا وَ تَفَاوَتَ عَنِ الْإِدْرَاکِ أَبَدُهَا وَ نَدَبَهُمْ لِاسْتِزَادَتِهَا بِالشُّکْرِ لِاتِّصَالِهَا وَ اسْتَحْمَدَ إِلَى الْخَلَائِقِ بِإِجْزَالِهَا وَ ثَنَّى بِالنَّدْبِ إِلَى أَمْثَالِهَا؛
خدا را بر نعمتهایش سپاس میگویم و بر الهامهایش شکر میکنم و بر مواهبی که ارزانی داشته، ثنا میگویم؛ بر نعمتهای گستردهای که از آغاز به ما داده و بر مواهب بیحسابی که به ما احسان فرموده و بر عطایای پی در پی که همواره ما را مشمول آن ساخته؛ نعمتهایی که از شماره و احصا بیرون است و به خاطر گستردگی در بستر زمان هرگز قابل جبران نیست و انتهای آن از ادراک انسانها خارج است. بندگان را برای افزایش و استمرار این مواهب به شکر خویش فراخوانده و خلایق را برای تکمیل آن به ستایش خود دعوت نموده و آنان را برای به دست آوردن همانند آنها تشویق فرموده است.
تا آنجا که خطاب به مردم به این مضمون میفرمایند: شما چگونه حقّ ما را زیر پا میگذارید و خود را مسلمان میدانید؟! شما تا دیروز پرچم اسلام را در دست داشتید و امروز امانتدار پیامبر صلّی الله علیه وآله هستید! در این امانت خیانت نکنید!
اما از این جمعیّت غیر از گریه، واکنش دیگری سر نمیزند! عدّهای از آنان و چهبسا همهٔ آنها گریه میکنند، امّا تکان نمیخورند و حرکتی نمیکنند! هرگز کسی برنمیخیزد که لااقل عذرخواهی کند و بگوید: اینهمه به شما ظلم و جسارت شد، ما عذر میخواهیم و هرچه بفرمایید در کنار شما و تحت فرمان شما هستیم!
حفظ حجاب و پوشش در چهار مرحله!
در ابتدای روایت، چگونگی حرکت حضرت به سمت مسجد و نحوۀ استقرارشان در مسجد بیان شده است که نکات مهمّی برای مسلمانان بهویژه بانوان عزیز دارد و همه لازم است به آن دقّت کنند. البتّه بحمدللّه در این مجلس همه اهل ایمان و عمل هستند، امّا این نکات را میگویم که به گوش دیگران برسد. در روایت دارد که وقتی حضرت میخواستند به مسجد تشریف ببرند:
لَاثَتْ خِمَارَهَا عَلَى رَأْسِهَا وَ اشْتَمَلَتْ بِجِلْبَابِهَا وَ أَقْبَلَتْ فِی لُمَهٍ مِنْ حَفَدَتِهَا وَ نِسَاءِ قَوْمِهَا تَطَأُ ذُیُولَهَا؛
روسری بر سر کشیده و لباسی که بهمنزلهٔ چادر امروزی است بر خود انداختند و در میان چند تن از اطرافیان و زنان قوم خود حرکت فرمودند، درحالیکه (چادرشان بهاندازهای بلند بود که گویی قدری از) دنبالهٔ چادر زیرپای حضرت میرفت.
و وقتی به مسجد رسیدند:
فَنِیطَتْ دُونَهَا مُلَاءَهٌ فَجَلَسَتْ؛
پردهاى جلوی آن حضرت نصب شد و حضرت پشت آن پرده قرار گرفتند.
یعنی در چند مرحله حجاب و پوشش خود را حفظ کردند و با وجود آنکه خود را با روسری و چادر بلند پوشانده بودند و در میان عدّهای از زنان بودند، باز بین آن حضرت و نامحرمان پرده زدند.
خنجر بر گلو و نیزه بر دل!
در ادامهٔ روایت آمده است:
ثُمَّ أَنَّتْ أَنَّهً أَجْهَشَ الْقَوْمُ لَهَا بِالْبُکَاءِ، فَارْتَجَّ الْمَجْلِسُ؛
سپس حضرت نالهای زدند که مردم از آن، به گریه و ناله افتادند و مجلس لرزید.
مسجد پر از جمعیّت بود و همه با یک نالهٔ حضرت منقلب شدند! آنگاه حضرت مطالبی را بیان کردند و سپس فرمودند:
نَصْبِرُ مِنْکُمْ عَلَى مِثْلِ حَزِّ الْمُدَى، وَ وَخْزِ السِّنَانِ فِی الْحَشَا؛
از دست شما صبر میکنیم؛ همچون کسیکه خنجر بر گلوی او و نوک نیزه بر دل او نشسته باشد!
مگر مردم با اهلبیت علیهم السّلام چه کرده بودند که حضرت چنین میفرمایند: ای مردم! شما چنان عمل کردید که از دست شما صبر میکنم مثل اینکه چاقوی تیزی را بر گردن کسی گذاشته و نیزه در شکم او فرو کرده باشند! در چنین وضعیّتی انسان چه حالی دارد و چه درد وحشتناکی را تحمّل میکند؟! چنانکه حدود ۲۵ سال بعد، امیرالمؤمنین علیه السّلام نظیر همین عبارت را فرمودند:
فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَیْنِ قَذًى وَ فِی الْحَلْقِ شَجًا؛
پس صبر کردم درحالىکه گویا خار در چشم و استخوان در گلوى من مانده بود!
خطبهٔ غرّاء حضرت در جمع زنان مدینه
خطبهٔ دیگر حضرت زهرا علیها السّلام مربوط به بعد از این واقعه است. پس از آنکه آن مصیبتهای دردناک بر حضرت وارد شد و حضرت در مسجد خطبه خواندند، نهایت هنری که مردم مدینه انجام دادند، این بود که زنانشان به عیادت حضرت آمدند. حضرت به این مضمون فرمودند: من اصلاً دنیای شما را ناخوش دارم و بر مردان شما غضبناکم!
سپس یک تحلیل روانشناسی اجتماعی درمورد رفتار آنها انجام داده و فرمودند: اگر گذاشته بودید زمام خلافت در دستان باکفایت امیرالمؤمنین علیه السّلام باشد، خداوند متعال چنان نعمتها را بر شما ارزانی میداشت؛ مثل نهری که از فراوانی آب سرریز شود، امّا شما بهخاطر حقد و کینهای که از امیرالمؤمنین علیه السّلام داشتید، کاری کردید که این نعمت از دستتان گرفته شد. علی علیه السّلام فقط میخواست حق اجرا شود، ولی شما حاضر نبودید حق اجرا گردد و میخواستید منافع ناحق داشته باشید. بدینجهت از امیرالمؤمنین علیه السّلام انتقام گرفتید و او را کنار زدید و فریادهای یاریطلبی او را بیپاسخ گذاشتید.
بازگشت مردم پس از ۲۵ سال انحراف!
اینها مسائل مهمّی است که تحلیل آن زمان زیادی میطلبد و دانستن این مسائل و نیز مسائلی که بعد از به خلافت رسیدن امیرالمؤمنین علیه السّلام اتّفاق افتاد، ضروری است. در آن زمان، خلافت، منقلب شده بود و ۲۵ سال حکومت در دست کسانی بود که سفارششدهٔ پیامبر صلّی الله علیه وآله نبودند، بلکه سفارشهای پیغمبر (ص) را کنار گذاشتند؛ کسانی که خودشان آمدند و حکومت را به کمک عدّهای یا از راههای دیگر بهدست گرفتند، ولی درنهایت چنان فشار اقتصادی سیاسی بر مردم زیاد شد که مردم دیگر نتوانستند تحمّل کنند.
البتّه در ابتدا خلفا در مقام عمل و مخصوصاً در معامله با مردم خیلی ملاحظه میکردند؛ زیرا نمیشد روش حکومت پیامبر صلّی الله علیه وآله را بهطور ناگهانی تغییر داد و مثل قیصر و کسریٰ حکومت کرد، امّا با اینحال در بعضی مناطق و درمورد برخی افراد ظلم میشد.
این ظلمها و انحرافات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بهتدریج زیاد و زیادتر شد تا اینکه نوبت به خلیفهٔ سوم رسید:
إِلَى أَنْ قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ … وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِیهِ یَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ خِضْمَهَ الْإِبِلِ نِبْتَهَ الرَّبِیعِ؛
تا آنکه سومى به حکومت رسید … و دودمان پدرى او (بنىامیّه) به همراهى او برخاستند و چونان شترى که گیاه تازه بهار را با ولع مىخورد، به غارت مال الله پرداختند!
تا جایی که این زیادهرویها و تجاوزها سرنوشت او را چنان رقم زد که مردم تحمّل نکردند و او کشته شد.
پس از آنهمه ظلم و فساد و تباهی، مردم هیچ پناهی جز امیرالمؤمنین علیه السّلام نداشتند، ازاینرو درِ خانهٔ آن حضرت رفتند و خواستند با ایشان بیعت کنند، ولی حضرت میدانستند انحرافات شدیدی در جامعه پیدا شده و اگر بخواهند مردم را به راه حق بیاورند و در این راه ثابتقدم قرار دهند، امکان ندارد، لذا فرمودند:
دَعُونِی وَ الْتَمِسُوا غَیْرِی؛
مرا رها کنید و سراغ دیگری بروید!
امّا مردم دیدند که نمیتوانند به هیچکس جز امیرالمؤمنین علیه السّلام اعتماد کنند، لذا بر خواستهٔ خود پافشاری کردند. حضرت هم وقتی دیدند که حجّت بر ایشان تمام است، بهناچار امر خلافت را پذیرفتند؛ چنانکه خود میفرمایند:
لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّهِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا یُقَارُّوا عَلَى کِظَّهِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَیْتُ آخِرَهَا بِکَأْسِ أَوَّلِهَا؛
اگر حضور فراوان بیعتکنندگان نبود و وجود یاران، حجّت را بر من تمام نمىکرد و اگر خداوند از علما عهد و پیمان نگرفته بود که در برابر شکمبارگى ستمگران و گرسنگى مظلومان، سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بر کوهان آن انداخته، رهایش مىساختم و آخر خلافت را به کاسهٔ اوّل آن سیراب مىکردم!
مردم نیز همگی خدمت حضرت آمدند و با ایشان بیعت کردند؛ حتّی کسانی که در ذهنشان با حضرت موافق نبودند، آمدند و با دست بیعت کردند، هرچند با دل بیعت نکردند و البتّه همین افراد بعداً به دشمنی با حضرت پرداختند.
غفلت مردم و سوءاستفادهٔ دشمنان، زمینهساز تسلّط امثال معاویهها و یزیدها
پس از بیعت و استقرار حکومت امیرالمؤمنین علیه السّلام مردم دیدند نه ظلمی وجود دارد، نه فشاری و نه تهدیدی و همهجا عدالت امیرالمؤمنین علیه السّلام سایه گسترانده، لذا خیالشان راحت شد و از عمل به وظایف خود غافل شدند.
سوءاستفادهکنندگان نیز موقعیّت را غنیمت شمردند و افرادی چون طلحه و زبیر، عایشه، معاویه و خوارج، هریک بهصورت جداگانه در برابر امیرالمؤمنین علیه السّلام قرار گرفتند و با آن حضرت به جنگ برخاستند و شد آنچه که شد و شنیدهاید. و عاقبت، امثال معاویه، یزید، شمر، حجّاج، عبدالملک، ولید و… بر مردم مسلّط شدند و حکمرانی کردند.
عبرتگیری از تاریخ و سرنوشت گذشتگان
ما باید در تاریخ و اتّفاقاتی که در صدر اسلام پس از حکومت امیرالمؤمنین علیه السّلام رخ داد و منجر به حکمرانی امثال معاویه و یزید شد، خوب دقّت کنیم و توجّه داشته باشیم که آن اتّفاقات برای ما نیز ممکن است رخ دهد؛ چنانکه امیرالمؤمنین علیه السّلام در یکی از خطبههای خود در نهجالبلاغه میفرمایند:
إِنَّ الدَّهْرَ یَجْرِی بِالْبَاقِینَ کَجَرْیِهِ بِالْمَاضِینَ؛
روزگار بر باقىماندگان چنان گذرد که بر گذشتگان گذشت.
خیال نکنید ما قوموخویشی خاصّی با خدا داریم! تا زمانی که خوب باشیم و شیعهٔ حقیقی و سرباز واقعی امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشّریف باشیم، مورد عنایت آن حضرت هستیم؛ چنانکه از ایشان نقل شده است:
إِنَّا غَیْرُ مُهْمَلِینَ لِمُرَاعَاتِکُمْ؛
ما در رعایت حال شما کوتاهى نمىکنیم.
امّا اگر خدایناکرده طبق وظیفهٔ خود عمل نکردیم و اعمالمان درست نبود، تضمینی برای ما نیست. اگر جامعهای حتّی رهبری مثل امیرالمؤمنین علیه السّلام یا امام حسن علیه السّلام داشته باشد، ولی ظرفیّت لازم را نداشته باشد و مؤمنان آن جامعه در راه ولایت و امامت، فداکاری لازم را نداشته نباشند، سرنوشتی شوم مانند سرنوشت جامعهٔ پس از حکومت امیرالمؤمنین علیه السّلام و امام حسن علیه السّلام پیدا خواهد کرد و از این سرنوشتها در طول تاریخ بسیار بوده است.
جنایتهای استعمارگران از زمان قاجار تا کنون
سالها یک رژیم سفّاک، خونخوار، بیرحم و دستنشاندۀ بیگانه بر این کشور مسلّط بود و استعمار پیدا و پنهان دستکم دویست سال این کشور را زیر تازیانههای خود قرار داده بود. از زمانی که رابطهٔ حاکمان این کشور با غربیها محکم شد، کشورهایی مثل انگلیس و بلکه تااندازهای روسهای آن زمان و برخی از کشورهای دیگر در کشور ما نفوذ کردند و در سرنوشت کشور ما دخالت کردند.
شما تاریخ را ملاحظه کنید! چرا عدّهای از مردم تاریخ را فراموش میکنند؟! در زمان ناصرالدین شاه و حتّی قبل از آن، چقدر جنایت فقط از طریق سفارت انگلیس و عوامل آنان در این مملکت انجام شد؟! چرا میرزا تقیخان امیرکبیر را کشتند؟! چرا درِ دارالفنون را عملاً بستند؟! چرا علما را تبعید و شهید کردند؟! همهٔ این کارها بهخاطر آن بود که میخواستند این کشور کاملاً در اختیار آنها باشد و هرگونه خواستند با این کشور رفتار کنند!
جنایتهای وحشتناک در قضیّهٔ مشروطه، به اسم دفاع از آزادی
پس از آن، در نهضت مشروطه دیدند مردم قدری ناراضیاند و اگر بخواهند به رهبری علمایی چون شیخ فضلاللّه نوری رحمه الله برای عدالتخواهی قیام کنند و حکومت را اداره نمایند، پای استعمار بهکلّی از این کشور بریده میشود. ازاینرو مشروطهای درست کردند که به سود خودشان بود و عدّهای حتّی برخی نخبگان را نیز فریب داده و با خود همراه کردند.
قضیّهٔ مشروطه واقعاً غوغاست! چه بسیار افراد عالم و حتّی مجتهد که به اسم دفاع از آزادی در این قضیّه شهید شدند! تنها عدّهٔ کمی بودند که باوجود ظاهر زیبا و فریبندۀ مشروطه، فهمیدند اصل قضیّه چیست و پشت پردۀ آن چه میگذرد! حتّی خیلی از علما ابتدائاً از مشروطه حمایت کردند، ولی بعداً وقتی دیدند افراد دیگری در پشت پرده، صحنه را مدیریّت میکنند و تنها الفاظ زیبایی برای فریب مردم بهکار برده میشود، اعلام کردند که این راه غلط است.
مبارزهٔ جدّی با حجاب، روحانیّت و دین در دوران پهلوی
پس از مشروطه و قضایایی که اتّفاق افتاد، استعمارگران دیدند نمیتوانند با قاجار که تحت نفوذ خودشان هم بودند، کنار بیایند؛ زیرا بههرحال نوعی گرایشهای ملّی و مذهبی داشتند و آنچه را استعمار میخواست کاملاً محقّق نمیکردند. بدینجهت قاجار را از سر راه برداشتند و یک قلدر بسیار هتّاک، بیشرف، جاهطلب و دنیاپرست به نام رضاخان قزّاق را پیدا کردند و او را به قدرت رساندند. وی ابتدا بهعنوان سردار سپاه و سپس بهعنوان شاه، دربست در اختیار آنها بود و وقتی قدرت را به دست گرفت، کارهایی انجام داد که در جامعهٔ ایران اسلامیِ آن زمان قابل تصوّر نبود و تماماً دیکتهٔ استعمار بود؛ دقیقاً همان مسائلی که امروزه عدّهای به آن دامن میزنند!
از مهمترین کارهای او مبارزه با حجاب بود و این کار جزء اصولیترین اهداف او بهشمار میرفت! واقعاً عجیب است! حاضر شد در مسجد گوهرشاد آنهمه انسان را بکُشد و آن جنایت عظیم را مرتکب شود، بهخاطر اینکه چادر از سر زنان مسلمان بکشد.
برنامهٔ دیگر او این بود که روحانیّت منزوی شود و این لباس روحانیّت کنار گذاشته شود؛ همین کاری که امروزه برخی عوامل شروع کردهاند. این همان نقشه است و مسئلهٔ جدیدی نیست. آنها به اسم متّحدالشکل شدن میخواستند لباس روحانیّت کنار گذاشته شود.
سومین نقشهٔ او این بود که افکار و عقاید اسلامی متزلزل شود و روحیّه و روان مردم آنچنان ساخته شود که ضدّ دین و روحانیّت شوند.
تبلیغات وسیع پهلوی ضدّ روحانیّت
یکی از کارهای رژیم پهلوی این بود که بهوسیلهٔ عوامل و جاسوسهای خود، ضدّ روحانیّت، تبلیغ و فعّالیّت میکرد؛ ازجمله اینکه در جامعه بهلحاظ روانی چنین القا کرده بودند که اگر کسی در ماشینش روحانی سوار کند، پنچر میشود! در آن زمانها وضعیّت جادّهها خراب بود و لاستیک خودروها نیز توان و کیفیّت لازم را نداشت، لذا پنچر شدن لاستیکها امری کاملاً طبیعی بود و وقتی ماشین در آن جادّههای قدیمی و خراب با لاستیکهای آن زمان حرکت میکرد، معمولاً لاستیک ماشین پنچر میشد! حال اگر یک روحانی در ماشین بود، میگفتند: پنچری لاستیک بهخاطر این روحانی است!!! چیزی نظیر میخریزی اراذل و اوباش در این روزها در جادّهها!
دراینزمینه قضیّهٔ مهمّی وجود دارد که چهبسا مکتوب هم باشد و مرحوم والد ما ـ خدا رحمتشان کند ـ نیز آن را نقل میکردند.
قضیّه قریب به این است که مرحوم شیخ محمّد آخوندی میگفت: ما با ماشین از همدان میآمدیم که ناگهان از دور دیدیم کسی در بیابان در کنار جادّه نشسته است. وقتی نزدیک شدیم، دیدیم روحانی است. نزدیکتر که آمدیم، دیدیم قلم و کاغذ دردست مشغول نوشتن است. وقتی رسیدیم، دیدیم حاج شیخ عبّاس قمّی است؛ یعنی صاحب همین مفاتیح، منتهیالآمال و کتابهای نفیس دیگر. ماشین را نگه داشتیم و از ایشان پرسیدیم: شما در این بیابان در حال نوشتن چه میکنید؟! گفت: من سوار ماشینی بودم و درحال حرکت بودیم که ناگهان ماشین پنچر شد و راننده گفت: مقصّر، این آخوند است! لذا من را در این بیابان پیاده کردند و همگی رفتند! من هم قلم و کاغذ همراهم بود و با خود گفتم: همین جا مینشینم و مینویسم تا اینکه فرجی حاصل شود. ببینید چگونه ضدّ روحانیّت تبلیغ کرده بودند!
یا در همین یزد، مرحوم شیخ غلامرضا میخواست به مشهد سفر کند؛ آنهم برای زیارت امام رضا علیها السّلام، ولی فقط یک گاراژدار حاضر شد ایشان را ببرد. بنابراین، این تبلیغاتی که امروزه میبینید ضدّ روحانیّت انجام میشود، مسئلهٔ جدیدی نیست و ریشه در استعمار کهن دارد.
آشوب و اغتشاش ضدّ حکومت ملّی در کودتای ۲۸ مرداد
ببینید در زمان مرحوم آیتاللّه کاشانی و پس از نهضت ملّی شدن صنعت نفت و تشکیل یک حکومت ملّی، در جریان کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ چه کارها کردند! حکومتی که تا حدودی به انگلیسیها و استعمارگران «نَه» گفت ـ هرچند از جهات دیگر نقصهای بسیار داشت ـ نتوانستند آن را تحمّل کنند و یکی از اراذل و اوباش معروف را به نام «شعبان بیمخ» بههمراه عدّهای از چاقوکشها، اراذل و اوباش و افراد دیگر جمع کردند و ضدّ حکومت ملّی آشوب و اغتشاش به راه انداختند. آمریکا هم دخالت کرد و دوباره رژیم پهلوی را مسلّط کردند.
اینها مسائلی است که در طول تاریخ وجود داشته است و امروز نیز تاریخ تکرار میشود؛ چنانکه امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمودند: إِنَّ الدَّهْرَ یَجْرِی بِالْبَاقِینَ کَجَرْیِهِ بِالْمَاضِینَ؛ روزگار بر باقىماندگان چنان گذرد که بر گذشتگان گذشت.
ضربهٔ سخت ایران اسلامی به استعمارگران
بنابراین آنچه امروزه اتّفاق میافتد، همان اتّفاقات گذشته است و مسئلهٔ جدیدی نیست، ولی ما باید حواسمان را خیلی جمع کنیم! امروزه دشمن ضربهٔ عجیبی از ایران اسلامی خورده و لقمهٔ چرب و نرمی که بهراحتی از آن استفاده میکردند و آنهمه منافع برایشان داشت، از حلقوم ناپاکشان بیرون کشیده شده و کشورهای اسلامیِ اطراف نیز از لوث وجودشان درحال پاک شدن است. در این شرایط، معلوم است که دشمنان دیوانه میشوند!
شما ببینید امروز در جهان چه خبر است! انگلیس و فرانسهای که دنیایی را میبلعیدند و ابایی نداشتند هزاران هزار انسان را برای رفاه دنیایشان نابود کنند، امروزه به چه روزی افتادهاند! فرانسهای که معروف است یک میلیون الجزایری را نابود کرد و انگلیسی که بر چین، هند و کشورهای دیگر مسلّط بود ـ و اساساً شبهجزیرهٔ هند بااینکه چند برابر انگلیس بود، ولی مستعمرهٔ انگلیس بهشمار میرفت ـ امروزه دست و پایشان درحال جمع شدن است و به روزگاری نشستهاند که برای تهیّهٔ گرما در زمستان باید از ذغالسنگ و چوب درختان جنگل استفاده کنند، درحالیکه قبلاً با چپاولی که از دنیا میکردند، در ناز و نعمت بهسر میبردند! واقعاً نکتهٔ عجیبی است!
یک سؤال بیپاسخ از سازشطلبان با آمریکا!
گاهی میگویند: شما چرا با آمریکا سازش نمیکنید؟! چرا حاضر نیستید با آمریکا کنار بیایید تا این تحریمها و مشکلات کم شود؟!
در پاسخ، ابتدا ـ به اصطلاح طلبگی ـ یک نقض وارد میکنیم و میگوییم: چرا الآن انگلیس، فرانسه و آلمان با روسیه سازش نمیکنند تا برای زمستانشان نفت داشته باشند؟! اگر آنها همین الآن از حمایت اکراین و تحریم روسیه دست بردارند، نفت روسیه و کشورهای دیگر به آنها میرسد و رفاه قبلی خود را خواهند داشت. چرا حاضرند اینهمه محدودیّت و این تورّم را که سالهاست در این مقیاس تجربه نکردهاند، تحمّل کنند؟! آنها الآن نفت، بنزین، گاز، برق و… به اندازهٔ کافی ندارند، پس چرا با روسیه کنار نمیآیند تا همهٔ این محدودیّتها برطرف شود؟!
کسی نیست از این غربزدههایی که هر روز در روزنامهها، کانالها و سایتهایشان مینویسند: «چرا با آمریکا کنار نمیآیید؟» این سؤال را بپرسد! حتّی بعضی از آنها عمامه هم دارند! میگویند: «چرا با دنیا سازش نمیکنید؟» اسم آمریکا و دنبالهروهایش (انگلیس، فرانسه و…) را «دنیا» میگذارند! آیا همهٔ دنیا همین چند کشور غربی است؟! آیا چین، روسیه و بقیّهٔ کشورها جزء دنیا نیستند؟!
ما فقط یک سؤال میکنیم: آنهایی که الگوی شما هستند، چرا با روسیه کنار نمیآیند؟! الآن در این زمستان به این سردی، اگر انگلیس، آلمان و فرانسه در قضیّهٔ اکراین دست از مخالفتشان با روسیه بردارند، آب و نان و بنزینشان فراهم خواهد بود! چرا چنین نمیکنند؟! آیا قدرتشان کم است؟! خیر، قدرتشان کم نیست، بلکه بدینخاطر است که محاسبه میکنند ـ به عقیدهٔ خودشان، درست یا غلط ـ و میگویند: اگر ما امروز در این قضیّه کوتاه بیاییم، فردا روسیه جلوتر میآید و منافع درازمدّت ما آسیب میبیند، لذا برای اینکه آن منافع درازمدّت را از دست ندهیم، این سختیهای کوتاهمدّت را تحمّل میکنیم.
تحمّل سختیهای کوتاهمدّت برای دستیابی به منافع درازمدّت
همین جواب درمورد ما هم صدق میکند. میگویند: چرا در برابر آمریکا کوتاه نمیآیید؟! همانطورکه مقام معظّم رهبری ـ خداوند سایهشان را مستدام بدارد و تأیید و تسدید بیشتر عنایت فرماید ـ فرمودند: اینها باج میخواهند! و نهتنها باج میخواهند، بلکه برده میخواهند! میخواهند کشورها بردهٔ آنها باشند! میگویند: یا شما تسلیم محض ما شوید یا به شما فشار میآوریم!
باید این فشارها را در این مبارزه تحمّل کرد و منافع درازمدّت کشور و نسلهای آینده و اسلام و مسلمین را در نظر گرفت. بله، سختی هم دارد؛ چنانکه معمولاً هر خیری در این دنیا مرهون زحمت است. مگر میشود کسی بدون زحمت، یک مجتهد، پزشک عالی، متخصّص امور مهندسی یا… شود؟! معلوم است که راه دستیابی به هریک از این تخصّصها محرومیّتهایی به همراه دارد، ولی بعد از اینکه انسان این محرومیّتها را تحمّل کرد، به مدارج عالی دست پیدا میکند:
إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً؛
با دشوارى، آسانى است.
در جنگ امروزِ دشمنان نیز چنین است. اگر در برابر آمریکا و امثال آن ایستادگی کنیم، انشاءاللّه میتوانیم یک کشور باعظمت بسازیم. البتّه باید توجّه داشت مقیاس تمدّنسازی یک ماه و دو ماه یا یک سال و دو سال نیست، بلکه طولانیمدّت است، هرچند امیدواریم خداوند متعال این دوران را کوتاهمدّت قرار دهد و هرچه زودتر دشمنان را منکوب بفرماید، ولی بهطور کلّی مسیر پیشرفت و عظمت، ایستادگی در برابر دشمنان است و هرگز نمیتوان به آنها اعتماد کرد.
تسلّط اشراری چون یزید، درصورت کوتاه آمدن در برابر دشمن
وانگهی بدانید اگر خدایناکرده در برابر دشمنان کوتاه بیاییم، همان قضایای صدر اسلام برای ما نیز اتّفاق خواهد افتاد و یزیدها، حجّاجها و ولیدها بر ما مسلّط خواهند شد. الآن آمریکا و عوامل آن بههیچوجه به ما رحم نمیکنند؛ چنانکه به کشورهای دیگر نیز رحم نمیکنند. الآن که هیچ قدرتی در این کشور ندارند، ببینید چگونه با مردم، مغازهها و اموالشان رفتار میکنند! اگر کسی ذرّهای در برابرشان ایستادگی کند، چنانچه بتوانند روزگارش را سیاه میکنند! آنوقت اگر زمانی قدرتی پیدا کنند، آیا ملاحظه خواهند داشت و به مردم رحم خواهند کرد؟!
بدینجهت ما باید خیلی بابصیرت باشیم و با هشیاری و آگاهی کامل دستهای دشمن را بخوانیم، فریبهایش را تشخیص دهیم و سپس با عقل، تدبیر و هماهنگی در برابر توطئههای آنها بایستیم و مقاومت کنیم، انشاءاللّه.
امیدواریم خداوند متعال همهٔ ما را از شیعیان خالص حضرت فاطمهٔ زهرا و همسر و فرزندان معصوم ایشان علیهم السّلام قرار دهد و ما را بر دشمنان پیروز گرداند و بدانیم اعتماد بر خداوند منّان، و اتّحاد و تلاش، تضمینکنندهٔ پیروزی است.
وَ مَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللهِ الْعَزیزِ الْحَکیمِ؛
و پیروزى جز از جانب خداوند تواناى حکیم نیست.
آخرین لحظات زندگی حضرت زهرا (ع)
قدری هم به ساحت مقدّس بانوی دو عالم و سرور زنان جهان عرض ارادت کنیم. حضرت فاطمهٔ زهرا علیها السّلام بعد از رحلت پدر، یک روز خوش به چشم ندیدند، بلکه پیوسته دچار مصیبتها، اندوهها و بیماریها و همیشه آزردهخاطر و آزردهجسم بودند تا اینکه در مثل چنین روزهایی شهادت حضرت فرا رسید. حضرت وصیّت کرده بودند که: یا علی! مرا شبانه غسل بده و دفن کن و قبر مرا مخفی بدار! نوشتهاند که وقتی امیرالمؤمنین علیه السّلام فاطمهٔ زهرا علیها السّلام را کفن کردند، ندا دادند:
یَا أُمَّ کُلْثُومٍ یَا زَیْنَبُ یَا سُکَینَهُ یَا فِضَّهُ یَا حَسَنُ یَا حُسَیْنُ هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّکُمْ؛
ای امّ کلثوم! ای زینب! ای سکینه! ای فضّه! ای حسن! ای حسین! بیایید و آخرین توشه را از مادرتان برگیرید!
همه آمدند تا با حضرت وداع کنند؛ ازجمله حسن و حسین علیهما السّلام آمدند و خود را روی جنازهٔ مادر انداختند. امیرالمؤمنین علیه السّلام میفرمایند:
إِنِّی أُشْهِدُ اللَّهَ أَنَّهَا قَدْ حَنَّتْ وَ أَنَّتْ وَ مَدَّتْ یَدَیْهَا وَ ضَمَّتْهُمَا إِلَى صَدْرِهَا مَلِیّاً؛
من خدا را شاهد میگیرم که فاطمهٔ زهرا علیها السّلام آه و ناله کرد و دستهاى خود را دراز نمود و حسنین را مدّتی طولانی به سینهٔ خود چسبانید.
حضرت خداوند را شاهد میگیرند که دیدم فاطمهٔ زهرا علیها السّلام دستانش را از داخل کفن بیرون آورد و این دو عزیز خود را در آغوش گرفت! در این هنگام بود که منادی از آسمان صدا زد که:
یَا أَبَا الْحَسَنِ ارْفَعْهُمَا عَنْهَا فَلَقَدْ أَبْکَیَا وَ اللَّهِ مَلَائِکَهَ السَّمَاوَاتِ؛
ای اباالحسن! این دو را از جنازهٔ مادر بردار که به خدا سوگند فرشتگان آسمان را به گریه آوردند!
بههرحال، حضرت فاطمهٔ زهرا علیها السّلام غریبانه و در دل شب تشییع و دفن میشوند. نوشتهاند که وقتی امیرالمؤمنین علیه السّلام فاطمهٔ زهرا را دفن کردند، هَاجَ بِهِ الْحُزْنُ؛ غمهای عالَم بر حضرت هجوم آورد و سیلاب اشک بر گونههایشان جارى گشت. حضرت پناهی جز رسول خدا صلّی الله علیه وآله نداشتند، لذا رو بهسوی قبر پیامبر (ص) کرده، عرضه داشتند:
السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّی وَ عَنِ ابْنَتِکَ النَّازِلَهِ فِی جِوَارِکَ وَ السَّرِیعَهِ اللَّحَاقِ بِکَ؛
سلام بر تو ای رسول خدا، از جانب خود و از جانب دخترت که هماکنون در جوارت فرود آمده و زود به تو ملحق شد.
گرچه فاطمه علیها السّلام از دست من رفت، امّا چنین نیست که راحت باشم، بلکه شبها بیدار و اندوهم تا ابد باقی است:
أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ؛
امّا اندوهم همیشگى است و شبم قرین بیدارى است!
بدان! ای رسول خدا! آنقدر به فاطمه علیها السّلام ظلم کردند که من نمیتوانم با این کلمات شرح دهم! زود باشد که خود فاطمه علیها السّلام به شما گزارش دهد که چگونه این امّت او را مورد ظلم قرار دادند:
وَ سَتُنْبِئُکَ ابْنَتُکَ بِتَظَافُرِ أُمَّتِکَ عَلَى هَضْمِهَا فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ؛
و بهزودى دخترت از همدستى امّتت برای غصب حقّش به تو گزارش مىدهد، پس از او بپرس و احوال را از او جویا شو!
بپرس از فاطمه علیها السّلام که پشت در چه اتّفاقی افتاد؟! بپرس از فاطمه علیها السّلام که محسنش چه شد؟! بپرس از فاطمه علیها السّلام که فرزندانش چگونه یتیم شدند؟!
ألا لعنه الله علی القوم الظالمین.
وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ.
و السلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰