حقوق متقابل حکمرانان و مردم
بیانات
آیت الله سیّد محمّدرضا مدرّسی طباطبایی دامت برکاته
درس اخلاق، سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۳
جلسهٔ هفدهم (۱۴۰۲/۱۱/۳۰)
حقوق متقابل حکمرانان و مردم
یکی از خطبههای فوقالعادۀ امیرالمؤمنین علیه السّلام که واقعاً مثل خورشید در میان کلمات آن حضرت میدرخشد، خطبهای است که دررابطهبا مسائل حکمرانی و ولایت و حقوق متقابل مردم و نظام مطالبی را بیان فرمودهاند. حضرت در بخشی از این خطبه میفرمایند:
ثُمَّ جَعَلَ سُبْحَانَهُ مِنْ حُقُوقِهِ حُقُوقاً افْتَرَضَهَا لِبَعْضِ النَّاسِ عَلَى بَعْضٍ فَجَعَلَهَا تَتَکَافَأُ فِی وُجُوهِهَا وَ یُوجِبُ بَعْضُهَا بَعْضاً وَ لَا یُسْتَوْجَبُ بَعْضُهَا إِلَّا بِبَعْضٍ؛
پس، خداوند سبحان، بعضى از حقوق خود را براى بعضى از مردم نسبت به بعضی دیگر واجب فرمود. و هر حقّى را برابر پاداش حقّى دیگر قرار داد. بعضى از آن حقوق زمانى واجب میآیند که آن دیگر نیز حقّى را که بر گردن دارد ادا نماید.
بزرگترین حقّ واجب اجتماعی
وَ أَعْظَمُ مَا افْتَرَضَ سُبْحَانَهُ مِنْ تِلْکَ الْحُقُوقِ حَقُّ الْوَالِی عَلَى الرَّعِیَّهِ وَ حَقُّ الرَّعِیَّهِ عَلَى الْوَالِی؛
و بزرگترین حقّى که خداوند سبحان از آن حقوق واجب گردانیده، حقّ رهبر بر مردم و حقّ مردم بر رهبر است.
بزرگترین حقّی که خداوند متعال برای بعضی بندگان نسبت به بعضی دیگر قرار داده، حقّ حاکمان و حکمرانان بر کسانی است که تحت حکومت آنها هستند و نیز حقّ مردمی که تحت حکمرانی هستند بر حاکمان.
نکته: اصطلاح «رعیّت» در کلام حضرت ـ و بهطور کلّی در زبان عربی و متون اسلامی ـ با آنچه امروزه در زبان فارسی از آن فهمیده میشود، فرق میکند. رعیّت در زبان عربی یعنی افرادی که تحت حکمرانی هستند و طبیعی است که در هر نظامی یک حکمرانی وجود دارد و عدّهای تحت حکمرانی هستند. لذا اینکه بعضی اشکال میکنند که در نظام اسلامی رعیّت وجود دارد، ولی امروزه مردم رعیّت نیستند، درست نیست.
عامل الفت، عزّت و صلاح ملّت و حکمرانی
فَرِیضَهٌ فَرَضَهَا اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِکُلٍّ عَلَى کُلٍّ فَجَعَلَهَا نِظَاماً لِأُلْفَتِهِمْ وَ عِزّاً لِدِینِهِمْ؛
حقّ واجبى که خداى سبحان براى هریک نسبت به دیگرى لازم شمرد و آن را عامل پایدارى پیوند ملّت و رهبر، و عزّت دینشان قرار داد.
یعنی این حقوق متقابل، امر واجبی است که خداوند سبحان برای هر گروه بر گروه دیگر قرار داده است و اگر میخواهند با یکدیگر الفت و همبستگی و پیوستگی داشته و تشتّت و تفرّق نداشته باشند و با دینی که دارند عزیز باشند، باید این حقوق را رعایت کنند.
فَلَیْسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِیَّهُ إِلَّا بِصَلَاحِ الْوُلَاهِ وَ لَا تَصْلُحُ الْوُلَاهُ إِلَّا بِاسْتِقَامَهِ الرَّعِیَّهِ؛
پس مردمان صلاح نپذیرند، مگر آنکه والیان صلاح پذیرند و والیان به صلاح نیایند، مگر به راستى و درستى مردمان.
یعنی چنین نیست که با نبود این حقوق، نظام حکمرانی و ادارهٔ کشور دررابطهبا مردم صالح و سالم بماند، بلکه صلاح ملّت وابسته به صلاح حکمرانان، و صلاح حکمرانان وابسته به راه درست مردم است.
آثار فراوان رعایت حقوق حکمرانان و مردم
فَإِذَا أَدَّتْ الرَّعِیَّهُ إِلَى الْوَالِی حَقَّهُ وَ أَدَّى الْوَالِی إِلَیْهَا حَقَّهَا عَزَّ الْحَقُّ بَیْنَهُمْ وَ قَامَتْ مَنَاهِجُ الدِّینِ وَ اعْتَدَلَتْ مَعَالِمُ الْعَدْلِ وَ جَرَتْ عَلَى أَذْلَالِهَا السُّنَنُ؛
پس زمانى که مردم حقّ خود را نسبت به والى بگزارند و والى نیز حقّ خود را نسبت به مردم ادا نماید، حق در میان آنها عزّت یابد، پایههاى دینشان استوارى گیرد، نشانههاى عدالت برپا گردد و سنّتهاى نیک در مسیر خود افتد و اجرا گردد.
هرگاه مردم حقّ حکمرانان را ادا کنند و حکمرانان نیز حقّ مردم را ادا کنند، حقّ عزیز میشود، سنّتهای دین برپا میگردد، نشانههای عدل در جای خود قرار میگیرد و روشهای نیک در جادهٔ درست خود جاری میشود.
فَصَلَحَ بِذَلِکَ الزَّمَانُ وَ طُمِعَ فِی بَقَاءِ الدَّوْلَهِ وَ یَئِسَتْ مَطَامِعُ الْأَعْدَاءِ؛
و در پى آن، روزگار به صلاح آید، امید به بقاى دولت قوّت گیرد و دشمنان مأیوس گردند.
اگر اینچنین باشد، زمانه صالح میشود، امید به بقای دولت میماند و طمعورزی دشمنان به یأس میگراید.
پیامدهای وحشتناک عدم رعایت حقوق حکمرانان و مردم
وَ إِذَا غَلَبَتِ الرَّعِیَّهُ وَالِیَهَا أَوْ أَجْحَفَ الْوَالِی بِرَعِیَّتِهِ اخْتَلَفَتْ هُنَالِکَ الْکَلِمَهُ وَ ظَهَرَتْ مَعَالِمُ الْجَوْرِ وَ کَثُرَ الْإِدْغَالُ فِی الدِّینِ وَ تُرِکَتْ مَحَاجُّ السُّنَنِ فَعُمِلَ بِالْهَوَى وَ عُطِّلَتِ الْأَحْکَامُ وَ کَثُرَتْ عِلَلُ النُّفُوسِ؛
و اگر مردم بر والى خود چیره گردند یا والى بر مردم ستم روا دارد، در این هنگام، میان آنها اختلاف کلمه پدید آید، نشانههاى جور پدیدار شود، تباهکارى در دین بسیار گردد و عمل به سنّتها متروک ماند. پس به هواوهوس کار کنند و احکام اجرا نگردد و دردها و بیماریهاى مردم افزون شود.
امّا اگر مردم به وظایف خود نسبت به حکمرانان عمل نکنند یا حکمرانان به مردم اجحاف کنند، اختلاف پدید میآید، نشانههای ستم پیدا میشود، فساد در دین زیاد میشود و جادهٔ سنّتهای نیک ترک میگردد. درنتیجه به هواوهوسها عمل میشود، احکام الهی تعطیل میگردد و بیماریها زیاد میشود.
فَلَا یُسْتَوْحَشُ لِعَظِیمِ حَقٍّ عُطِّلَ وَ لَا لِعَظِیمِ بَاطِلٍ فُعِلَ؛
پس کسی از پایمال شدن حقوق بزرگ و رواج امور باطل بیمى به دل راه ندهد.
اگر حقّ عظیمی تعطیل شود، کسی از آن وحشت نمیکند و ناراحت نمیشود، بلکه راحت از کنار آن میگذرند! همان چیزی که امروزه در دنیا میبینید! آیا واقعاً جنایتی بالاتر از آنچه در غزّه انجام میشود، میتوان در این زمانه تصوّر کرد؟! ولی راحت از کنار آن میگذرند!
و اگر باطل عظیمی اتّفاق بیفتد، باز کسی ناراحت نمیشود! ببینید امروزه چه امور باطلی ـ چه ازلحاظ فکری و چه ازلحاظ عملی ـ در دنیا اتّفاق میافتد تا حدّی که مثلاً همجنسگرایان با جمعیّت زیادی تظاهرات میکنند و اصلاً دنیا تکان نمیخورد! آیا خبیثتر از این تفکّر وجود دارد؟!
فَهُنَالِکَ تَذِلُّ الْأَبْرَارُ وَ تَعِزُّ الْأَشْرَارُ وَ تَعْظُمُ تَبِعَاتُ اللَّهِ سُبْحَانَهُ عِنْدَ الْعِبَادِ؛
در این هنگام، نیکان به خوارى افتند و بَدان عزّت یابند و بازخواستهاى خداوند از بندگان بسیار گردد.
در این شرایط است که نیکان خوار میشوند و اشرار عزیز میشوند، و تبعاتی که خداوند متعال بندگان را به آن مؤاخذه میکند، بزرگ میشود.
وظیفهٔ یکایک مردم در خیرخواهی و همکاری نسبت به یکدیگر و حکومت
فَعَلَیْکُمْ بِالتَّنَاصُحِ فِی ذَلِکَ وَ حُسْنِ التَّعَاوُنِ عَلَیْهِ؛
پس بر شماست که در این کار خیرخواه یکدیگر باشید و یکدیگر را نیکو یارى دهید.
بر شما باد که در این امور، نسبت به یکدیگر خیرخواه و خالص باشید و با یکدیگر بهخوبی همکاری کنید. ببینید عبارت بعدی حضرت چقدر عجیب است! حضرت میفرمایند:
فَلَیْسَ أَحَدٌ وَ إِنِ اشْتَدَّ عَلَى رِضَا اللَّهِ حِرْصُهُ وَ طَالَ فِی الْعَمَلِ اجْتِهَادُهُ بِبَالِغٍ حَقِیقَهَ مَا اللَّهُ سُبْحَانَهُ أَهْلُهُ مِنَ الطَّاعَهِ لَهُ؛
هیچکس نمىتواند حقّ طاعت خداوند را آنسانکه سزاى اوست، بهجاى آورد، هرچند هم که در بهدست آوردن خشنودى او آزمند باشد و بسیار بکوشد.
هیچکس اگرچه بسیار حریص باشد که رضایت خداوند را به دست آورد و تلاش طولانیمدّت هم انجام داده باشد، نمیتواند حقّ اطاعت خداوند را انجام دهد؛ یعنی حتّی رسول اکرم صلّی الله علیه وآله و امیرالمؤمنین علیه السّلام نیز چنین توانایی ندارند ـ چنانکه خود فرمودهاند: مَا عَبَدْنَاکَ حَقَّ عِبَادَتِکَ وَ مَا عَرَفْنَاکَ حَقَّ مَعْرِفَتِکَ؛ تو را آنگونه که حقّ عبادت توست، عبادت نکردیم و آنگونه که حقّ معرفت توست، نشناختیم ـ چهرسد به ما و امثال ما! زیرا حقّ خداوند بینهایت است و بنده هرکس باشد، مخلوق و محدود است. بله، پیامبر (ص) کوتاهی نمیفرمایند، ولی هرچقدر هم تلاش شود، حقّ خدا بزرگتر از آن است. البتّه این بدان معنا نیست که ما کار و تلاش نکنیم، بلکه باید نهایت تلاش خود را انجام دهیم.
وَ لَکِنْ مِنْ وَاجِبِ حُقُوقِ اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ النَّصِیحَهُ بِمَبْلَغِ جُهْدِهِمْ وَ التَّعَاوُنُ عَلَى إِقَامَهِ الْحَقِّ بَیْنَهُمْ؛
ولی از حقوق واجب خداوند بر بندگان این است که به مقدار توان به خیرخواهى یکدیگر برخیزند و حقّ را در میان خود برپاى دارند و در این کار به یکدیگر یارى رسانند.
آنچه از حقّ خداوند بر همهٔ بندگان ـ اعمّ از حاکمان و مردمان ـ واجب است، آن است که تا آخرین درجهٔ تلاشی که میتوانند داشته باشند، خالص و خیرخواه یکدیگر باشند و در برپاداشتن حقّ در میان خود با یکدیگر همکاری کنند. ببینید چقدر در این جملات بر تعاون و همکاری میان افراد جامعه تأکید شده است!
دست نیاز حکومت اسلامی به کمک و یاری تکتک افراد جامعه
سپس حضرت میفرمایند:
وَ لَیْسَ امْرُؤٌ وَ إِنْ عَظُمَتْ فِی الْحَقِّ مَنْزِلَتُهُ وَ تَقَدَّمَتْ فِی الدِّینِ فَضِیلَتُهُ بِفَوْقِ أَنْ یُعَانَ عَلَى مَا حَمَّلَهُ اللَّهُ مِنْ حَقِّهِ وَ لَا امْرُؤٌ وَ إِنْ صَغَّرَتْهُ النُّفُوسُ وَ اقْتَحَمَتْهُ الْعُیُونُ بِدُونِ أَنْ یُعِینَ عَلَى ذَلِکَ أَوْ یُعَانَ عَلَیْهِ؛
هیچکس ـ هرچند منزلتش در حق بزرگ و فضیلتش در دین سابقهدار باشد ـ برتر از آن نیست که در انجام حقّى که خدا بر عهدهٔ او گذارده، بىنیاز از یاری دیگران باشد و نیز هیچکس ـ هرچند او را کوچک شمارند و با دیدهٔ حقارت به وی بنگرند ـ کمتر از آن نیست که در راه انجام حق یاری رساند یا به یارى او برخیزند.
از یک طرف، هیچ فردی اگرچه منزلتش در حقّ و فضیلتش در دین بالا باشد، بالاتر از آن نیست که کمک شود بر آنچه خداوند متعال از حقوقش بر عهدهٔ او قرار داده است. اشارهٔ حضرت به وجود نازنین خودشان است که دوم شخص عالَم هستند (بعد از رسول اکرم صلّی الله علیه وآله)؛ یعنی هیچ کس هرچند منِ علی باشم ـ با آن سوابق عجیب که ایشان داشتند و در عقل بشر نمیگنجد ـ بینیاز از یاری مردم نیست.
از طرف دیگر، هیچکس اگرچه مردم او را کوچک شمارند و اصلاً به چشم آنان نیاید، پایینتر از آن نیست که حکومت را کمک کند؛ یعنی امیرالمؤمنین علیه السّلام دست نیاز حتّی به پایینترین فرد جامعه (البتّه در چشم مردم، وگرنه نزد خدا ممکن است منزلت بالایی داشته باشد) میگشایند و میفرمایند: حتّی چنین فردی کمتر از آن نیست که منِ امیرالمؤمنین را در ادای حق کمک کند یا به او در ادای حق کمک شود.
ببینید امیرالمؤمنین علیه السّلام با آن سوابق فراوان که در حکمت، شجاعت، کیاست، سیاست، فداکاری در راه خدا و… نظیری برای ایشان در عالَم نیست و دوم شخص عالَم امکان هستند، میفرمایند: من بالاتر از آن نیستم که بینیاز از یاری مردم باشم و حتّی کوچکترین فرد جامعه هم نباید خودش را کمتر از این بداند که در این راه کمک کند یا به او کمک شود.
پس یک جامعهٔ اسلامی باید آنچنان همبستگی و انسجام داشته باشد و نظام الفت میان مردم برقرار باشد که همه و همه در راه ادای حقوقی که خداوند متعال فرموده، با یکدیگر همکاری کنند.
لزوم یاری همهجانبهٔ نظام اسلامی و تبلیغ و تبیین هرچه بیشتر
در شرایطی که امروزه در آن قرار داریم، با اینهمه دشمن و با آن نیازهایی که داریم، اگر میخواهیم به تعبیر حضرت بقای دولت، صلاح ملّت و یأس طمع اعداء محقّق شود، باید همگی کمک کنیم و وظیفهٔ خود را به بهترین وجه انجام دهیم. و این ایّام اوج آن است و در شرایطی قرار گرفتهایم که باید اسلام و نظام اسلامی را یاری کنیم. یاری هم به این است که واقعاً وارد میدان شویم، فکرمان را به کار اندازیم، ایدههایمان را به کار ببریم، حرفهایمان را مطرح کنیم، طرحهایمان را به کار ببندیم و راه را بر دشمن ببندیم.
بههرحال، تبلیغ در این ایّام و پس از آن در ماه مبارک رمضان نیازی جدّی است. ماه مبارک رمضان فرصتی الهی، هم برای خودسازی و هم برای دگرسازی است و اوّل هم انسان باید خودش را بسازد، وگرنه تبلیغ او هم چندان فایده ندارد؛ گرچه وظیفه است و انسان هرچند خودش تارک معروف باشد، باید آمر به معروف باشد، امّا اگر میخواهد اثر کند و بهعلاوه خودش را نجات دهد، باید عامل هم باشد.
و وقتی تبلیغ میروید، دفترچهای داشته باشید و هر منبری که میروید، سخنرانی خود را یادداشت کنید و منابع آن را هم بنویسید که سالها بعد به دردتان میخورد. من حتّی بعضی مطالب را از سخنرانیهایی که در دبیرستان داشتم، الآن یادم هست یا احیاناً دارم و هنوز از آنها استفاده میکنم. البتّه مسائل دو گونه است: بعضی مسائل گذراست که حتّی آنها را هم میتوان بهعنوان تاریخ بعداً استفاده کرد. امّا بعضی مسائل ثابت و همیشگی است که مخصوصاً اینگونه مطالب را حتماً یادداشت کنید؛ چون انسان یادش میرود. ما از ابتدای طلبگی تاکنون هرچه را ننوشتیم، از کیسهمان رفته است و هرچه را نوشتیم ـ اعمّ از بحث و درس و سخنرانی ـ ذخیرهای برای ماست. البتّه هرکسی به اندازهٔ توان خودش باید این کار را انجام دهد. و نوشتههایتان را نگه دارید و خسته نشوید و دور نیندازید یا در جایی نگذارید که از بین برود. کسانی هم که امروزه از رایانه و امثال آن استفاده میکنند، خیلی خوب است، امّا باید دقّت کنند حتماً از آن دو یا سه پشتیبان بگیرند که مبادا از بین برود.
امیدواریم خداوند متعال به همهٔ ما توفیق شناخت و عمل به وظیفه عنایت فرماید.
و السلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰