جلسۀ ۹، رمضان ۱۴۴۲ قمری، صدا و سیمای مرکز یزد
بیانات آیت الله سیّد محمّدرضا مدرّسی طباطبایی یزدی دامت برکاته
ماه مبارک رمضان ۱۴۴۲، جلسهٔ نهم
به مناسبت ماه مبارک رمضان و اینکه هدف روزهداری، رسیدن به تقواست، صفات متّقین را در کلمات امیرالمؤمنین علیه السّلام در خطبهٔ معروف متّقین توضیح میدادیم و به اینجا رسیدیم که حضرت فرمودند: از صفات متّقین آن است که «یَمْزُجُ الْحِلْمَ بِالْعِلْمِ؛ حلم را با علم ممزوج میکند» و توضیح دادیم که حلم همهجا مناسب نیست، بلکه در برخی موارد باید انسان شدّت، تندی، حدّت، غضب و غلظت به کار ببرد.
توجّه به جایگاه و محدودهٔ حلم در نحوهٔ برخورد با دشمنان
بعضی افراد دائماً تبلیغ میکنند که ما باید صلح کلّ باشیم! با همه محبّت داشته باشیم و حتّی دشمنانمان را هم دوست بداریم! شخصی در صدا و سیما میگفت: امام موسی بن جعفر علیهما السّلام برای دشمنانشان هم دعا میکردند! این به چه معناست؟! آیا بدین معناست که نعوذ باللّه فرضاً برای یزید و معاویه یا هارونالرشید دعای خیر میکردند؟! مسلّماً چنین نیست؛ زیرا دعای خیر برای کسانیکه آنهمه جنایت نسبت به اهلبیت علیهم السّلام مرتکب شدهاند یا دعا برای سلامت کسیکه میخواهد جان بقیّه را بگیرد و دشمن بقیّه است، بههیچوجه جایز نیست. بله، شاید برای هدایت دشمنان دعا میکردند؛ زیرا دعا برای هدایت دشمن مانعی ندارد و درست است؛ چنانکه از پیامبراکرم صلّی الله علیه وآله نیز نقل شده که درمورد دشمنان خود میفرمودند:
اللَّهُمَ اهْدِ قَوْمِی فَإِنَّهُمْ لَا یَعْلَمُونَ؛
خدایا! قوم مرا هدایت کن؛ چراکه آنها نمیدانند.
امّا در غیر هدایت، دعا برای دشمن جایز نیست و به عنوان دشمن باید او را نفرین کرد. درحقیقت، همانطورکه ما وظیفه داریم از لحاظ عمل دربرابر ظالمان بایستیم، از لحاظ دعا نیز باید در مقابل آنها بایستیم. همانگونهکه در مقام عمل، ابتدا سعی میکنیم آنان را با منطق، هدایت کنیم و درصورت امکان با آنها سخن بگوییم و آنان را تسلیم حقّ کنیم، امّا اگر کار به جایی رسید که نمیتوان آنها را هدایت کرد، دیگر رفق و مدارای مطلق معنا ندارد و گاه باید با تندی برخورد کرد، در مقام دعا نیز چنین است.
اساساً پس از قضیّهٔ «حَکمیت»، به شهادت تاریخ و روایات، امیرالمؤمنین علیه السّلام افرادی را که موجب این فساد شده بودند، در قنوت خود یا بعد از نماز با ذکر اسامی آنان لعن میکردند.
با این وصاف، به چه حقّی از ما خواسته میشود که هرگز ضدّ هیچ دشمنی حرف نزنیم؟! این سخن، هم از لحاظ شرعی و هم از لحاظ عقلی، سخنی بسیار بیمنطق است. این قرآن کریم است که در دو جا و در دو سورهٔ مختلف میفرماید:
(جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ)؛
با کفّار و منافقان مجاهده کن و با شدّت با آنها برخورد کن!
البتّه قرآن کریم در جای دیگر میفرماید:
(لا یَنْهاکُمُ اللهُ عَنِ الَّذینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطین)؛
خداوند شما را از نیکى کردن و عدالتورزیدن نسبت به کسانیکه با شما بر سر دین جنگ نکردند و از خانه و کاشانهتان بیرون نراندند، نهی نمیکند. خدا کسانى را که به عدالت رفتار مىکنند دوست میدارد.
بله، حتّی اگر کافری با ما سر جنگ و دشمنی نداشته باشد و به کار خود مشغول باشد، مزاحمتی برای ما ایجاد نکند و حقوق ما را ضایع نسازد، مانعی ندارد ازاینحیث که انسان است به او احسان و نیکی کنیم و درمورد او عدالت را اجرا کنیم، ولی کسانی که دشمنی میکنند و بههیچوجه بر صراط مستقیم نیستند، ابداً جایز نیست دربرابر آنها نرمی و عطوفت نشان دهیم؛ چنانکه خداوند متعال درمورد مؤمنان همراه پیامبر صلّی الله علیه وآله میفرماید:
(مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُم)؛
محمّد پیامبر خدا، و کسانى که با او هستند بر کافران سختگیرند و با یکدیگر مهربان.
حلم دربرابر دشمن حلم نیست، بلکه زبونی و ذلّت است!
بههرحال معنای «یَمْزُجُ الْحِلْمَ بِالْعِلْمِ؛ حلم را با علم ممزوج میکند» آن است که انسان باید حلم را بهجا و درست بهکار ببرد. اینچنین نباشد که حتّی در مقابل کافر و مشرکِ مقاتل و محارب هم حلم به خرج دهد! اگر کسی به اموال، ناموس یا سرزمینهای شما تجاوز کند و یا به حقوق شما در سطح ملّی یا در سطح بینالمللی نسبت به افراد مسلمان تجاوز کند و شما ساکت باشید و حلم به خرج دهید، این زبونی و ذلّت است که به شدّت در اسلام مورد نهی قرار گرفته است.
بنابراین «یَمْزُجُ الْحِلْمَ بِالْعِلْمِ» یعنی حلم را از روی آگاهی و دانایی به کار میگیرد. اگر کسی حلم را بدون دانایی به کار گیرد، باید گفت یا حلمِ نادرست است یا اینکه در بعضی موارد اصلاً نمیتوان گفت حلم است و اسم حلم برای آن مناسب نیست.
سکوت از روی درماندگی هم حلم نیست!
در روایت جالبی آمده است:
بَلَغَ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ علیهما السّلام کَلَامُ نَافِعِ بْنِ جُبَیْرٍ فِی مُعَاوِیَهَ وَ قَوْلُهُ إِنَّهُ کَانَ یُسْکِتُهُ الْحِلْمُ وَ یُنْطِقُهُ الْعِلْمُ فَقَالَ علیه السّلام: بَلْ کَانَ یُنْطِقُهُ الْبَطَرُ وَ یُسْکِتُهُ الْحَصَرُ؛
به امام حسین علیه السّلام خبر رسید که فردی به نام «نافع بن جبیر» دربارهٔ معاویه گفته است: کَانَ یُسْکِتُهُ الْحِلْمُ وَ یُنْطِقُهُ الْعِلْمُ؛ معاویه از روی حلم سکوت میکند و از روی علم سخن میگوید! حضرت فرمودند: خیر، چنین نیست! بَلْ کَانَ یُنْطِقُهُ الْبَطَرُ؛ او فردی است که هرگاه سرخوش میشود و مانعی در مقابل خود نمیبیند و راه را آزاد میبیند، آنوقت حرف میزند و هرچه خواست میگوید. واقعاً سخنانی که از معاویه نقل شده، بدترین سخنان است؛ ازجمله وقتی معاهدهٔ خود با امام حسن علیه السّلام را نقض کرد و به کوفه آمد، سخنانی بس زشت و ناشایست به زبان آورد. امام حسین علیه السّلام میفرمایند: او وقتی مانعی جلوی خود نمیبیند، هر حرفی میزند وَ یُسْکِتُهُ الْحَصَر؛ و آنوقتی که میبینید سکوت کرده و سخنی نمیگوید، بدینخاطر است که در تنگنا قرار گرفته است. کسیکه به واسطهٔ در تنگنا قرار گرفتن سخن نمیگوید، حلم او ارزشی ندارد و درحقیقت، سکوت او از روی حلم نیست، بلکه از بیچارگی و بدبختی است.
نتیجه آنکه: حلم باید همراه با علم باشد؛ یعنی هم در جای خود و هم با انگیزۀ درست به کار گرفته شود؛ از باب اینکه انسان عاقل باید از روی حلم تصمیم بگیرد؛ یعنی ابتدا فکر کند و سپس رفتار کند؛ و هم اینکه توانایی داشته باشد که واکنش شدید نشان دهد، امّا وقتی میبیند این واکنش صحیح نیست از آن صرفنظر میکند. بله، کسانی هم هستند که حلم به خرج میدهند، امّا تنها ظاهر آن حلم است و به غرض صحیح نه حلم است و نه تحلّم، بلکه به تعبیر امام حسین علیه السّلام در تنگنا قرار گرفتن موجب سکوت و حلم آنان شده است.
امیدواریم خداوند متعال حلم همراه با علم را نصیب همهٔ ما بفرماید.
و السلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰