جلسۀ ۲۴، رمضان ۱۴۴۳ قمری، صدا و سیمای مرکز یزد
بیانات
آیت الله سیّد محمّدرضا مدرّسی طباطبایی یزدی دامت برکاته
ماه مبارک رمضان ۱۴۴۳، جلسهٔ بیست و چهارم
کلمات مبارک امیرالمؤمنین علیه السّلام را در وصف متّقین از نهجالبلاغه توضیح میدادیم که فرمودند: الْخَیْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ؛ فرد متّقی چنان است که خیر او مورد امید است و شرّ او به کسی نمیرسد، بلکه همه از ناحیهٔ او در امن و آسایش هستند و با خیال راحت با او زندگی میکنند و ترسی ندارند که شرّی از او به آنها برسد.
توضیح دادیم که اساساً اصل مسلمانی همین است که انسان بهگونهای زندگی کند که دیگران از زبان و دستش در امان باشند و او را مورد اعتماد خود قرار دهند و حتّی هنگام نیاز به دیگران کمک کند و مشکل آنان را مشکل خود بداند.
همچو اعضای یک بدن!
اساساً جامعهٔ اسلامی باید جامعهای باشد که همه به یکدیگر کمک کنند و مشکل همدیگر را مشکل خود بدانند. در روایات متعدّد، جامعهٔ اسلامی و ایمانی به بدن یک انسان تشبیه شده که اعضای آن همه با هم کار میکنند و یکدیگر را حمایت میکنند، بهگونهایکه اگر عضوی از جامعهٔ اسلامی دچار گرفتاری شد، بقیّهٔ مسلمانان با او همدردی و همراهی میکنند. در یکی از این روایات، رسول اکرم صلّی الله علیه وآله چنین میفرمایند:
مَثَلُ الْمُؤْمِنِینَ فِی تَوَادِّهِمْ وَتَرَاحُمِهِمْ وَتَعَاطُفِهِمْ مَثَلُ الْجَسَدِ إِذَا اشْتَکَى مِنْهُ عُضْوٌ تَدَاعَى لَهُ سَائِرُ الْجَسَدِ بِالسَّهَرِ وَ الْحُمَّى؛
حکایت مؤمنان در مهرورزى، دلسوزى و مهربانی نسبت به یکدیگر، حکایت تن واحد است که چون عضوی از آن رنجور شود، سایر اعضا با بیخوابى و تب با آن همنوایى کنند.
مَثَل مؤمنین در دوستی و مهربانی نسبت به یکدیگر مَثَل یک بدن است؛ یعنی همچنانکه اگر عضوی از بدن دچار مشکلی شود، بقیّهٔ اعضای بدن نیز با او همراهی میکنند و آرام و قرار ندارند، کسی که ایمان داشته باشد نیز نمیتواند نسبت به سایر مؤمنین بیتفاوت باشد. آیا اگر عضوی از بدن مثلاً گوش انسان درد بگیرد و کاری از دست بقیّهٔ اعضا مانند دست، پا، چشم، زبان و.. بربیاید، دریغ میکنند؟! مسلّم است که هرگز دریغ نمیکنند، بلکه سایر اعضا نیز با آن عضو همراهی میکنند و هر کاری بتوانند برای آن انجام میدهند. مؤمنین نیز نسبت به یکدیگر چنین هستند. البتّه مقصود از ایمان در این روایت، مرتبهٔ بالای اسلام است ـ چنان که در جلسهٔ قبل نیز اشاره کردیم ـ یعنی جامعهٔ مسلمین، مؤمنین و متّقین نیز همچون یک بدن است و هر اتّفاقی برای هر مسلمانی بیفتد، باید همهٔ مسلمانان دیگر احساس مسئولیت کنند.
احساس مسئولیّت و برادری، مخصوص جامعهٔ ایمانی
البتّه یک نکتهٔ مهم در این روایت وجود دارد که باید به آن توجّه شود و آن اینکه طبق این روایت، این ویژگی که افراد جامعه همچون اعضای یک بدن هستند، مخصوص جامعهٔ ایمانی است. بله، ما نسبت به همهٔ انسانها احساس مهربانی و دوستی داریم؛ مادامیکه با فطرت انسانی با ما برخورد میکنند، امّا مرتبهٔ اعلای این دوستی و مهربانی مربوط به جامعهٔ ایمانی است. اینکه سعدی گفته:
بنیآدم اعضــای یک پیــکرند
که در آفرینـش ز یک گوهــرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگـر عضــوها را نمــاند قــرار
هرچند مضمونش را از روایت گرفته، امّا اشتباهی کرده و معنای دقیق روایت را نیاورده است. معنای دقیق روایت آن است که انسانهای ایمانی اعضای یک پیکرند، لذا سعدی باید بهگونهای توضیح میداد که این مخصوص جامعهٔ ایمانی است یا بهنحوی اشاره میکرد که مراتب آن فرق میکند. بههرحال ما نسبت به دیگران مادامیکه از فطرت انسانی خارج نشده و در مقابل ما قرار نگرفته باشند، خوبی و نیکی میکنیم و عدالت را درمورد آنان اجرا میکنیم که:
إِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطینَ؛
خداوند عدالتپیشگان را دوست میدارد.
حتّی نیکی کردن به حیوانات نیز خوب و پسندیده است، چه رسد به انسانها. در روایتی آمده است:
لِکُلِّ کَبِدٍ حَرَّى أَجْرٌ؛
برای هر جگر گرمی پاداشی است.
یعنی هر تشنهای را آب بدهی، اجر داری؛ حتّی اگر حیوانی باشد، چه رسد به اینکه انسانی باشد. بنابراین ما به همه نیکی میکنیم؛ البتّه مادامیکه در مقابل ما قرار نگرفته و دشمن ما نباشند.
بعضی گمان میکنند حتّی باید به دشمن هم از حیث دشمنیاش کمک کرد، درحالیکه این دیدگاه اشتباه است. دشمن میخواهد جان و مال شما را بگیرد و شما باید دربرابر او از خود دفاع کنید، نه اینکه به او کمک کنید! البتّه این مربوط به دشمنی است که واقعاً دشمن باشد، نه اینکه هر نزاعی بین افراد رخ داد، یکدیگر را دشمن تلقّی کنند؛ چنانکه اِنشاءاللّه در کلمات آیندهٔ حضرت در خطبهٔ متّقین خواهد آمد که در اینگونه موارد انسان باید عفو کند.
امّا کسانی هستند که نابودی شما و جامعهٔ شما را میخواهند و بدتر از همه نابودی اعتقاد شما را میخواهند. دربرابر اینها باید ایستادگی و مقاومت کرد و آنها را عقب زد و سر جای خود نشاند. بله، اگر آن عناد و دشمنی را نداشته باشند و با فطرت انسانی با ما برخورد کنند، ما به آنان محبّت و نیکی میکنیم، امّا اینکه مثل اعضای یک بدن باشیم، مخصوص جامعهٔ ایمانی است.
نخستین نشانهٔ تمامیّت و کمال عقل
بههرحال امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمودند: الْخَیْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ؛ خیر و خوبی از انسان متّقی مورد انتظار است و شرّ و بدی از او مورد ایمنی است. دراینباره روایات متعدّدی وارد شده و جالب آنکه عین این عبارت حضرت، در احادیث دیگر از معصومین دیگر علیهم السّلام نیز آمده است و این واقعاً نشانهٔ آن است که همّهٔ معصومین علیهم السّلام از مصدر واحد و سرچشمهٔ واحد سخن میگفتند.
کلماتی که از امیرالمؤمنین علیه السّلام نقل شده با کلماتی که دهها سال و چندین نسل بعد، از امام صادق، امام رضا، امام عسکری علیهم السّلام و … نقل شده، در مضمون و چهبسا بعضی اوقات حتّی در الفاظ، واحد است؛ بااینکه آنها بهلحاظ زمانی فاصلهٔ زیادی با یکدیگر دارند و معلوم هم هست که انشاء خودشان و الهام الهی است و این یکی از نشانههای آن است که ائمّه علیهم السّلام جملگی نور واحد هستند و از منشأ واحد سخن میگویند. یکی از این روایات، روایت بسیار جالبی است که در علل الشرایع آمده است:
مَا عُبِدَ اللَّهُ بِمِثْلِ الْعَقْلِ وَ مَا تَمَّ عَقْلُ امْرِئٍ حَتَّى یَکُونَ فِیهِ عَشْرُ خِصَالٍ: الْخَیْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ…؛
خداوند به چیزی مانند عقل عبادت نشده است و عقل هیچ فردى کامل نگردد تا برخوردار از ده خصلت شود: به خیر او امید باشد، و از شرّش ایمنى….
حضرت میفرمایند: خداوند به چیزی مثل عقل عبادت نشده است؛ یعنی هرچند عبادتهای بدنی مانند نماز، روزه، سجود، رکوع و… خیلی مهمّ است، امّا عبادتی بالاتر از عبادت به عقل وجود ندارد. البتّه این عبارت را به دو صورت میتوان معنا کرد:
۱) اینکه عقل کمک میکند همهٔ عبادات ما عبادات درست و کامل باشد و تکبعدی نباشد.
۲) اساساً خود تعقّل میتواند بالاترین عبادت باشد. توضیح آن را قبلاً در جای خود بیان کردهایم.
سپس حضرت میفرمایند: عقل هیچ کس به کمال نمیرسد، مگر اینکه ده خصلت در او باشد که اوّلین آنها این است: الْخَیْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ؛ خیر از او مورد انتظار باشد و مردم از بدی او در امان باشند. چنانکه در روایت دیگری آمده است:
لَا یَکُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً حَتَّى یَکُونَ کَامِلَ الْعَقْلِ، وَ لَا یَکُونُ کَامِلَ الْعَقْلِ حَتَّى تَکُونَ فِیهِ عَشْرُ خِصَالٍ: الْخَیْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ، وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ…؛
مؤمن مؤمن نباشد تا اینکه عقلش کامل باشد، و عقلش کامل نباشد تا اینکه ده خصلت داشته باشد: به خیر او امیدوار و از شرّ او در امان باشند ….
امیدواریم خداوند متعال به همهٔ ما توفیق عنایت فرماید که در زمرهٔ پرهیزکارانی قرار گیریم که امیرالمؤمنین علیه السّلام در خطبهٔ متّقین آنها را وصف فرمودهاند.
و السلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰