جلسۀ ۲۵، رمضان ۱۴۴۲ قمری، صدا و سیمای مرکز یزد
بیانات
آیت الله سیّد محمّدرضا مدرّسی طباطبایی دامت برکاته
ماه مبارک رمضان ۱۴۴۲، جلسهٔ ۲۵
کلمات مبارک امیرمؤمنان و مولای متّقیان علیه السّلام در وصف متّقین را توضیح میدادیم و بدینجا رسیدیم که حضرت فرمودند: متّقی کسی است که: سَهْلًا أَمْرُهُ؛ امرش آسان است و اهل تکلّف نیست. گفتیم این عبارت معنای بسیار وسیعی دارد و مسائل گوناگون اعمّ از مسائل دینی، اجتماعی، فردی و خانوادگی را شامل میشود تا آنجا که گاه طرح پرسشهای بیفایده یا بیجا و در موقعیت نامناسب مصداق تکلّف بهشمار میرود. سپس نمونههایی را دراینرابطه از جنگ صفّین و پس از جنگ نهروان و موارد دیگر بیان کردیم که عدّهای در شرایط خاصّی که اصلاً صلاح نبود و مسائل اهمّ و فوری وجود داشت، نزد امیرالمؤمنین علیه السّلام میآمدند و چهبسا با تحریک دشمنان و برای اختلافافکندن میان طرفداران امیرالمؤمنین علیه السّلام سؤالاتی را دربارهٔ کیفیت قضیّهٔ سقیفه و غصب خلافت یا مسائل اختلافی دیگر مطرح میکردند که امیرالمؤمنین علیه السّلام گاهی جواب اجمالی میدادند و گاهی هم مجبور میشدند بهخاطر بعضی مصالح که پس از سؤال پدید میآمد، پاسخ تفصیلی بدهند.
شناخت درست مسائل اصلی و فرعی جامعه در هر زمان
اشاره کردیم که ما باید دراینزمینه توجّه کافی داشته باشیم و مسائل اصلی و فرعی و میزان اهمّیت هر کدام را بدانیم. آن مسائلی که از امیرالمؤمنین علیه السّلام سؤال میکردند، فینفسالأمر مسائل ساده و بیاهمّیتی نبود، بلکه مسائل بسیار مهمّی همچون مسئلهٔ ولایت بود، امّا درعینحال حضرت فرمودند: آن مسئله را فعلاً رها کن، زیرا مسئلهای نیست که الآن به آن بپردازیم، بلکه مسئلهٔ مهمّ روز، مسئلهٔ معاویه و لشکرش و توطئههایی است که ضدّ اسلام تدارک میبیند. بنابراین هرچند آن مسائل هم مهمّ بود، امّا چون گذشته بود و مطرح کردن آنها به امر فوری و اهمّی ضربه میزد و اساس اسلام را به خطر میانداخت، لذا حضرت به آن توجّه نمیکردند، مگر به قدر ضرورت.
امروزه نیز اینچنین است. وقتی دشمنان از چپ و راست جمهوری اسلامی را هدف قرار داده و با دستگاههای تبلیغاتی و ماشینهای دروغپراکنی خود در سراسر دنیا کشور را زیر بمباران گرفتهاند، نباید مسائلی را مطرح کنیم که دشمن از آن سوءاستفاده کند و وجههٔ جمهوری اسلامی را مخدوش کند یا میان مردم اختلاف بیندازد؛ مخصوصاً در نزدیکیهای انتخابات که این تلاشها توسّط دشمنان و ایادی آنان در داخل و خارج کشور مضاعف میشود.
ما باید از این مسائل تاریخی و قواعدی که از آن بهدست میآید، درس بزرگی بگیریم و بدانیم توجّه نکردن به مسائل اصلی، و عطف توجّه به مسائل فرعی و جزئی یکی از خطرهای مهمّی است که جامعهها را تهدید میکند. تشخیص و جداسازی مسائل اصلی و فرعی، و یا مسائل اصلی و اصلیتر، مسئلهٔ مهمّی برای ادارهٔ هر اجتماع است. در طول تاریخ همیشه این قضایا بوده است و رندان روزگار و شیاطین جهان، برای اینکه ذهنها را از مسائل اصلی، اهمّ و فوری جامعهها منحرف کنند، یکسری مسائل فرعی یا غیر فوری و غیر اهم را مطرح میکردند.
در جامعهٔ امروز ما نیز مسائل اصلی و اهمّی وجود دارد که باید توجّه خود را به آنها معطوف کنیم؛ مسائلی چون انتخابات ریاستجمهوری، مقابله با آمریکا و تحریمهای آمریکا و غرب، اقتصاد مقاومتی، رفع موانع و مشکلات تولید، پشتیبانی از تولید و…. اینکه ناگهان مسائلی را مطرح کنیم که جنجالبرانگیز است و اثری هم ندارد و میدانیم راهکارش چیز دیگری است، مسئلهٔ اهم و فوری ما نیست؛ مثلاً اینکه بگوییم باید در فلان موضوع رفراندوم برگزار شود، منحرف کردن اذهان عمومی از مسائل اصلی است. اینهمه مسائل مهم و فوری داریم که راهکار آنها نیز معلوم است؛ هم رهبری عزیز دام ظلّه راهکار دادهاند و هم مجلس قانونگذاری و قوّهٔ مقنّنهٔ ما راهکار داده است.
اکنون ما در کارزار سختی با استکبار جهانی و دنیای غرب و بهویژه آمریکا هستیم. آمریکا فعلاً در تنگنا قرار گرفته است و باید تمام ذهنها متوجّه این باشد که مبادا مکر و حیله، فریب و خدعه، و توطئههای دیگر آمریکا بتواند بر کشور ما اثر بگذارد. ذهنها باید متمرکز بر دفاع از کشور، مسائل اقتصادی و معیشت مردم، مبارزه با کووید-۱۹و مهار کردن آن، واکسینه کردن مردم و معالجهٔ بیماران و پرداختن به مسائل اهمّ دیگر باشد. در این شرایط، مطرح کردن مسائل فرعی و جنجالبرانگیز مسلّماً غلط است و روش درست کشورداری و تنظیم اجتماع نیست.
پرهیز از روش خوارج در مواجهه با مسائل
این قضیّه همیشه در طول تاریخ از صدر اسلام تا به امروز بوده است؛ ازجمله درمورد خوارج و روش برخورد آنها با مسائل، داستان بسیار عجیبی نقل شده است. آنها گاهی انسانهایی بیگناه و بلکه عابد و متدیّن را به عنوان وظیفهٔ شرعی به قتل میرساندند، امّا نسبت به برخی مسائل فرعی، جزئی و بیاهمّیت حسّاس میشدند. در کتب تواریخ نوشتهاند فردی به نام «عبداللّه بن خَبّاب» ـ که انسانی متدیّن و از دوستداران امیرالمؤمنین علیه السّلام بود ـ در جایی سوار بر مرکب خود گذر میکرد و قرآنی هم به گردن داشت، درحالیکه همسر حاملهاش نیز همراه او بود. خوارج به او رسیدند و گفتند: این قرآنی که بر گردن توست، حکم میکند که تو را بکُشیم! او که مردی عالم بود، گفت: هرچه را قرآن احیا کرده شما نیز احیا کنید و هرچه را قرآن اماته کرده شما نیز بمیرانید؛ یعنی به آیات قرآن و دستورات آن عمل کنید؛ ازجمله این آیات که میفرماید:
(مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فیها)؛
کسیکه مؤمنی را از روی عمد به قتل برساند، جزای او جهنّم ابدی است.
(لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى إِلَیْکُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً)؛
به کسیکه به شما القای سلام کند، نگویید مؤمن نیستی.
امّا این سخنان به گوش آن نامردها فرو نرفت، بلکه شروع به پرسیدن سؤالاتی از او کردند؛ ازجمله گفتند: برای ما روایتی از پیامبر صلّی الله علیه وآله از طریق پدرت نقل کن. او روایتی نقل کرد که فتنهای خواهد شد و تو مواظب باش که مثلاً در این فتنه گرفتار نشوی. همچنین سؤالات دیگری پرسیدند و سخن را به مسئلهٔ خلافت کشاندند و گفتند: تو دربارهٔ ابوبکر و عمر و عثمان و علی چه میگویی؟ او هم به حسب طبعش و مقام، آنچه به نظرش میرسید، کلماتی در ستایش آنها بیان کرد. سپس گفتند: دربارهٔ قضیّهٔ حَکَمیت چه میگویی؟ وقتی کار به اینجا رسید، او که میدانست آنها با حَکَمیت مخالفند و آن را کفر میدانند، خودش اظهار نظری نکرد و گفت:
إِنَّ عَلِیّاً أَعْلَمُ بِاللَّهِ مِنْکُمْ وَ أَشَدُّ تَوَقِّیاً عَلَى دِینِهِ وَ أَنْفَذُ بَصِیرَهً؛
علی علیه السّلام از شما اعلم به خداست و تقوا و بصیرتش هم از شما بیشتر است.
آنها گفتند: تو تابع فرد هستی، نه تابع حقّ! لذا او را فقط به خاطر اینکه گفت: علی علیه السّلام از شما عالمتر، باتقواتر و بابصیرتتر است، خواباندند و به قتل رساندند و سپس همسر حامله و فرزندش را هم کشتند! در همین هنگام یک دانه خرما از درختی بر زمین افتاده بود و یکی از این خوارج آن را برداشت تا بخورد، بقیّه به او اعتراض کردند و گفتند: چه میکنی؟! آیا مال مردم میخوری؟! یا خوکی از آنجا میگذشت و یکی از آنها آن را کشت، به او گفتند: تو در زمین فساد کردی! این خوک مال یک فرد ذمّی بود!
آنان اینچنین مسائل فرعی و اصلی را جابهجا میکردند و نسبت به چیزی که در درجهٔ چندم اهمّیت بود، حسّاسیت نشان میدادند، امّا بهراحتی مرتکب قتل مؤمن میشدند و سه نفر را که دارای حرمت نفس بودند و باید حرمتشان حفظ میشد و کشتن آنان حرام بود، به قتل رساندند، به عنوان اینکه حتّی به خدا تقرّب پیدا کنند! بههمینجهت است که ما نباید مسائل اصلی را بهعنوان مسئلهٔ فرعی و مسائل فرعی را بهعنوان مسئلهٔ اصلی تلقّی کنیم و قضایا را اشتباه بفهمیم.
امروزه در جهان اسلام، وحدت جهان اسلام و دفاع از مسلمانان در برابر جهان استکبار و در مقابل اسرائیل، آمریکا و پشتیبانان جهانی آنها، یک مسئلهٔ اصلی است که نباید آن را واگذاریم و گرفتار برخی محاسبات درونی کمارزش شویم. دفاع از مسلمانان جهان وظیفهٔ ماست و باید توجّه کنیم قبلهٔ اوّل مسلمانان در دست صهیونیستهایی است که دشمن اسلام و قرآن و دشمن بشریت و توطئهکننده ضدّ جهان اسلام و خصوصاً ضدّ جمهوری اسلامی هستند. باید این دشمنان را بهدرستی بشناسیم و توطئههای آنان را رصد کنیم و برای رهایی قدس از چنگال این جرثومههای فساد هر کاری از دست ما برمیآید، انجام دهیم.
امیدواریم خداوند متعال به ما بصیرت و فهم دقیق نسبت به وظایفمان عنایت فرماید و دعاهای ما را برای خود و خانوادههایمان و برای اسلام و کشورمان مستجاب گرداند.
و السلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰