جلسه ۸، رمضان ۱۴۴۴ قمری، صدا و سیمای مرکز یزد
بیانات آیت الله سیّد محمّدرضا مدرّسی طباطبایی دامت برکاته
ماه مبارک رمضان ۱۴۴۲ (۱۴۰۲ ش)، جلسه هشتم
هدف نهایی روزهداری
در جلسات گذشته، مطالبی را دربارهٔ ماه مبارک رمضان و وظایف انسان روزهدار یادآوری کردیم. درمجموع، یک کلام الهی وجود دارد که همهٔ این مطالب را شامل میشود:
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُون؛
ای کسانی که ایمان آوردید! روزه بر شما واجب شد؛ چنانکه بر امّتهای گذشته نیز واجب شده بود. امید است که پرهیزکار باشید.
از این آیهٔ شریفه معلوم میشود روزه یک سنّت تغییرناپذیر الهی در همهٔ شرایع است. بله، روزه در امّت اسلام مزیّتهایی دارد؛ ازجمله چنانکه در روایت آمده روزهٔ ماه مبارک رمضان بر امّتهای پیشین واجب نبوده و فقط بر پیامبران آنها واجب بوده و این امّت اسلام است که خداوند متعال آن را مورد عنایت ویژه قرار داده و ظرف روزهٔ واجب را ماه مبارک رمضان قرار داده است.
نکتهٔ دیگری که از این آیهٔ شریفه بهدست میآید، آن است که هدف نهایی روزه، رسیدن به تقوا و پرهیزکاری است. همهٔ آن اعمال و وظایفی که برای ماه رمضان و روزهداری بیان کردیم ـ ازجمله اینکه برترین عمل در این ماه طبق روایت «الورع عن محارم اللّه»؛ پرهیز از محرّمات الهی است ـ همه برای آن است که به تقوا برسیم و وقتی کسی به تقوا رسید، ورع و بقیّهٔ اعمال را نیز به حسب مراتب تقوا دارد.
تقوا همچون بسیاری از مفاهیم دیگر، مفهومی کششدار و دارای شدّت و ضعف است. یک مرتبه از تقوا، تقوای امیرالمؤمنین علیه السّلام است که رئیس و امام المتّقین است و یک مرتبه از تقوا هم تقوایی است که انسانهای معمولی دارند که واجباتشان را انجام میدهند و محرّماتشان را ترک میکنند. هر دوی اینها تقواست، منتها هریک مرتبهای از تقواست. روزهداری هم که تقواآفرین است، براساس میزان تلاش افراد در انجام درست وظایف روزهداری، مراتب مختلفی از تقوا را در افراد ایجاد میکند و به تعبیر دیگر، تقوایی که از روزهداری پدید میآید دارای مراتب است.
ادامۀ شرح خطبۀ متّقین
ما در سالهای گذشته به مناسبت اینکه روزه برای رسیدن به تقواست، خطبهٔ امیرالمؤمنین علیه السّلام دربارهٔ ویژگیهای متّقین ـ معروف به «خطبهٔ متّقین» ـ را توضیح میدادیم. مناسبت آن هم روشن است که روزه برای رسیدن به تقواست و مراتب عالی تقوا نیز همان صفاتی است که امیرالمؤمنین علیه السّلام در آن خطبه بیان فرمودهاند. البتّه بعضی از آن صفات، شرط لازم و قطعی تقوا و بعضی شرط کمال تقواست و بسیاری از آن صفات، خود دارای مراتبی است که هرچه مرتبهٔ آن بالاتر باشد، تقوای همراه آن نیز در مرتبهٔ بالاتری خواهد بود.
اصل قضیّه اینچنین بود که یکی از اصحاب امیرالمؤمنین علیه السّلام به نام «هَمّام» که فردی دلباخته و انسانی فوقالعاده بود، نزد آن حضرت آمد و عرض کرد: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ صِفْ لِیَ الْمُتَّقِینَ حَتَّى کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَیْهِمْ؛ ای امیرمؤمنان! متّقین و پارسایان را چنان برایم وصف نمایید که گویا درحال دیدن آنها هستم یا به تعبیر امروزی، آنان برای من مجسّم کنید و جلوی چشمانم قرار دهید!
امیرالمؤمنین علیه السّلام ابتدا به کلامی مختصر اکتفا کرده و فرمودند:
یَا هَمَّامُ اتَّقِ اللَّهَ وَ أَحْسِنْ فَ(إِنَّ اللهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ الَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُون)؛
ای همّام! اهل تقوا باش و احسان کن که خداوند با کسانی است که تقوا ورزیده و محسن هستند.
امّا همّام به این مقدار قانع نشد؛ زیرا میخواست ویژگیهای پارسایان را به تفصیل بداند، لذا حضرت را سوگند داد که پرهیزکاران را برای من وصف کنید. ازاینجهت، حضرت در بیانی رسا و جامع شروع به ذکر صفات متّقین فرمودند، هرچند آنها را به پایان نرساندند؛ چون درنهایت همّام با شنیدن موعظههای حضرت قالب تهی کرد، ولی بسیاری از مطالب عالی و والا را حضرت فرمودند.
امیرالمؤمنین علیه السّلام کلام خود را با حمد و ثنای الهی و درود بر پیامبر صلّی الله علیه وآله آغاز کرده و سپس فرمودند: فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى خَلَقَ الْخَلْقَ حَیْثُ خَلَقَهُمْ غَنِیّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ آمِناً مِنْ مَعْصِیَتِهِم… تا آنجا که فرمودند: فَالْمُتَّقُونَ فِیهَا هُمْ أَهْلُ الْفَضَائِلِ مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ وَ مَلْبَسُهُمُ الِاقْتِصَادُ وَ مَشْیُهُمُ التَّوَاضُعُ… فَمِنْ عَلَامَهِ أَحَدِهِمْ أَنَّکَ تَرَى لَهُ قُوَّهً فِی دِینٍ وَ حَزْماً فِی لِینٍ وَ إِیمَاناً فِی یَقِینٍ وَ حِرْصاً فِی عِلْمٍ وَ عِلْماً فِی حِلْم … قُرَّهُ عَیْنِهِ فِیمَا لَا یَزُولُ وَ زَهَادَتُهُ فِیمَا لَا یَبْقَى.
بحمداللّه و به توفیق الهی ما در چند سال گذشته این اوصاف را یکبهیک توضیح دادیم و حدود آنها را با آیات قرآن کریم، با روایات دیگر و با درک صحیح عقلی تبیین کردیم و امیدواریم خداوند متعال توفیق دهد بتوانیم مقدار باقیمانده را نیز توضیح دهیم و إنشاءاللّه به دعای مؤمنین همهٔ این مطالب بهصورت یک کتاب آمادهٔ نشر شود که به لطف خدا کتاب مفیدی خواهد بود.
اکنون به شرح و توضیح ادامهٔ خطبهٔ شریف متّقین میپردازیم:
درآمیختن حلم و بردباری با علم و آگاهی
امیرالمؤمنین علیه السّلام درادامهٔ ویژگیهای پرهیزکاران میفرمایند:
یَمْزُجُ الْحِلْمَ بِالْعِلْمِ؛
حلم و بردبارى را با علم و آگاهی درمىآمیزد.
متّقی و پارسا کسی است که حلم را با علم ممزوج میکند. یَمْزُجُ از مزج به معنای درآمیختن و مخلوط کردن است؛ چنانکه میگوییم دو چیز با هم ممزوج و مخلوط شده است. در بخشهای قبلی خطبه، حضرت در دو جا به صفت «علم» و «حلم» متّقین اشاره فرموده بودند: «حُلَمَاءُ عُلَمَاءُ» و «حِرْصاً فِی عِلْمٍ وَ عِلْماً فِی حِلْمٍ»؛ یعنی انسان متّقی هم عالم است و هم حلیم، و ما دربارهٔ علم و حلم مطالبی را در سالهای قبل بیان کردیم.
امّا مزیّت کلام حضرت در اینجا که میفرمایند: «یَمْزُجُ الْحِلْمَ بِالْعِلْمِ؛ حلم را با علم ممزوج میکند» چیزی بالاتر از این است که کسی فقط دارای حلم یا فقط دارای علم باشد. ممکن است کسی علم داشته باشد، امّا حلم و صبر نداشته باشد و حلیم نباشد، و چنین افرادی واقعاً وجود دارند؛ مخصوصاً کسانیکه استعداد بالایی دارند، اگر تربیت درستی نشده باشند، بهخاطر تیزهوشی و حدّت ذهنی که دارند، گاهی حلم لازم را ندارند. کما اینکه کسانی هم هستند که حلیم هستند، امّا حلمشان از روی علم نیست و گاهی حلم را در جایی به کار میبرند که شایسته نیست. بدینجهت حضرت علاوه بر اینکه فرد متّقی را اهل علم و حلم میدانند، نکتهای هم بدان میافزایند که حلم خود را ممزوج به علم میکند.
حلم همیشه و همهجا خوب نیست
آمیختن حلم با علم بدین معناست که حلم خوب است، امّا همهجا خوب نیست، بلکه در بعضی موارد باید براساس علم، حلم را کنار گذاشت. در وصف خود امیرالمؤمنین علیه السّلام آمده است:
لَا یَخَافُ فِی اللَّهِ لَوْمَهَ لَائِمٍ؛
در راه خدا از ملامت هیچ ملامتگرى نمىهراسد.
سرزنش ملامت کنندگان هیچ تأثیری در امیرالمؤمنین علیه السّلام نداشت و آنجایی که باید محکم عمل میکردند، بسیار محکم و استوار عمل میفرمودند و به هیچوجه حلم به کار نمیبردند. گاه چنان دربرابر افراد خطاکار، محکم و استوار میایستادند که چهبسا افراد عادی با دیدن این رفتار امیرالمؤمنین علیه السّلام تعجّب کنند که آن امیرالمؤمنین علیه السّلام که کوه صبر، وقار، حلم و ادب هستند، چرا گاهی با بعضی افراد به این تندی برخورد میکنند؟!
در یکی از این موارد، فردی حرف بیجایی به امیرالمؤمنین علیه السّلام زد و گفت: این سخنان شما ضدّ خودتان است، بیش از آنکه ـ یا پیش از آنکه ـ به نفع شما باشد! حضرت به حسب آنچه در نهجالبلاغه آمده، بسیار تند با او برخورد کرده و فرمودند:
مَا یُدْرِیکَ مَا عَلَیَّ مِمَّا لِی … مُنَافِقٌ ابْنُ کَافِرٍ؛
تو چه میدانی چه چیز ضدّ من و چه چیز به نفع من است؟! …ای منافق کافرزاده!
یا در جای دیگر درمورد کسی فرمودند: یَا أَثْرَمُ که یک تعبیر تنقیصی است. و نظیر این موارد، برخوردهای متعدّدی از آن حضرت نقل شده است. این برخوردهای تند بدینخاطر است که بعضیاوقات انسان نباید حلم به کار برد.
گاهی کسانی ادّعا میکنند که ما باید همیشه و همهجا با همهٔ افراد با حلم برخورد کنیم؛ اعمّ از خودی و بیگانه؛ کسیکه قصد سوء دارد و کسیکه قصد سوء ندارد؛ کسیکه بار اوّل است خطا میکند و کسیکه بر عداوت و راه غلط خود اصرار میورزد؛ با همهٔ این افراد باید با حلم برخورد کنیم و تندی نکنیم! روشن است که این سخن بههیچوجه درست نیست و این حلمی است که از علم جدا شده است.
بله، حلم اصل است و انسان باید حلیم باشد، امّا برخی موارد واقعاً جای حلم نیست و گاهی باید با تندی برخورد کرد:
وقتی به لطف گوی و مدارا و مردمی
باشد که در کمـند قبـول آوری دلی
وقتی به قهر گوی که صد کوزهٔ نبات
گه گه به کـار نـایـد چـو حنـظـلی
البتّه همانطورکه بارها گفتیم، اساساً صفت حلم و بردباری از صفات پسندیده است و ضدّ آن، غضب و تندخویی امری مذموم است، لذا انسان باید در مواردی که جای حلم است، با حلم و بردباری رفتار کند و مبادا گرفتار طغیانهای لحظهای همراه با غضب و تندی شود. حتّی در روایت دارد اگر کسی حلیم نیست، خود را شبیه افراد حلیم قرار دهد:
إِنْ لَمْ تَکُنْ حَلِیماً فَتَحَلَّمْ فَإِنَّهُ قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ إِلَّا أَوْشَکَ أَنْ یَکُونَ مِنْهُم؛
اگر بردبار نیستى، خود را به بردبارى بنماى و وادار؛ زیرا کم است کسى خود را همانند گروهى کند و از جملهٔ آنان به حساب نیاید (یعنی هر کس خودش را شبیه گروهی کند، گویا از آنها به شمار میرود).
امیدواریم خداوند متعال به همهٔ ما توفیق متخلّق شدن به صفت حلم و دوری گزیدن از تندی و حدّت عنایت بفرماید.
و السلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰