تعریف تکلف و شاخصه های آن
بیانات
آیت الله سیّد محمّدرضا مدرّسی طباطبایی دامت برکاته
درس اخلاق، سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۳
جلسهٔ چهارم (۱۴۰۲/۰۸/۰۱)
نامهٔ شریف امیرالمؤمنین علیه السّلام به فرزند گرامیشان را شرح و توضیح میدادیم و بدینجا رسیدیم که حضرت فرمودند: سیره و روش آباء معصوم و صالحان از اهلبیت خود را درنظر بگیر و به آنها اقتدا کن که آنان نهایت تلاش خود را انجام دادند تا وظیفهٔ خویش را پیدا کنند و به آن عمل نمایند. آنها فکر و اندیشه کردند ـ چنانکه تو فکر و اندیشه میکنی ـ و درنهایت به این نتیجه رسیدند که آنچه را میدانند، اخذ کنند و از آنچه نمیدانند، خودداری کنند و با تکلّف خود را بدان گرفتار نسازند.
تعریف تکلّف و شاخصههای آن
اشاره کردیم که دربارهٔ تکلف، هم در قرآن کریم و هم در روایات متعدّد، سخن به میان آمده و از آن نهی شده است. چهبسا بتوان با استفاده از مجموع این روایات ـ هرچند مصادیق متعدّدی در آنها ذکر شده است ـ تکلّف را چنین تعریف کرد: تکلّف آن است که انسان بیجا و بدون حجّت یا بدون توان کافی خود را به کاری مشغول کند. یا بهطور خلاصه میتوان از تکلّف به کار بیجا تعبیر کرد؛ حال اعمّ از اینکه فرد علم درست ندارد، یا قدرت درست ندارد و یا شرایط درستی وجود ندارد.
روایات دراینزمینه متعدّد و بسیار راهگشاست؛ ازجمله در کتاب خصال از امام صادق علیه السّلام نقل شده است:
قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ یَا بُنَیَّ لِکُلِّ شَیْءٍ عَلَامَهٌ یُعْرَفُ بِهَا وَ یُشْهَدُ عَلَیْهَا؛
جناب لقمان به پسرش فرمود: ای پسرجانم! برای هر چیزی نشانهای است که بدان شناخته گردد و گواه آن است.
تا آنجا که فرمود:
وَ لِلْمُتَکَلِّفِ ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ؛
و کسى که متکلّف است، سه نشانه دارد:
۱) ستیزهجویی و درگیری با بالاتر از خود
یُنَازِعُ مَنْ فَوْقَهُ؛
با برتر از خود ستیزه کند.
نخستین نشانهٔ انسان متکلّف، آن است که با کسی که بالاتر از اوست ـ ازلحاظ سنّی یا علمی یا درجه ـ بدون دلیل درگیر میشود. بعضی افراد عادتشان این است که میخواهند با دیگران درگیر شوند؛ در خانه با پدر و مادرشان، در محلّ تحصیل با استادشان، در جامعه با متصدّیان امر و…! نه اینکه روی مبنا و حساب باشد، بلکه اساساً نفس درگیری برایشان موضوعیّت دارد!
زمانی به یکی از کسانی که قبلاً در روزنامهها چرند و پرند مینوشت و اکنون در فضای مجازی چنین مینویسد، گفتم: تو که فاقد سواد و کمال لازم هستی، چرا فلان مطالب را ضدّ یکی از بزرگان نوشتهای؟! خیلی صریح گفت: من عادتم این است که میخواهم خلاف جریان شنا کنم! حالا این جریان میخواهد حق باشد یا باطل، او کار ندارد و درهرصورت باید خلاف آن حرکت کند!
۲) سخن گفتن بدون علم و دانایی
وَ یَقُولُ مَا لَا یَعْلَمُ؛
و ندانسته چیزى گوید.
دومین علامت فرد متکلّف آن است که چیزیهایی را هم که نمیداند، میگوید. هرجا میرسد، شروع به حرف زدن میکند! حرف زدن برایش موضوعیّت دارد؛ خواه مطابق واقع باشد یا نباشد؛ حجّیت داشته باشد یا نداشته باشد!
زمانی یکی از مدّاحان معروف که الحمدللّه الآن کمتر در مجالس حضور مییابد ـ البتّه از بعضی جهات هم خوب بود ـ را دیدم، گفت: «اگر ما این معیارهایی را که علما میگویند رعایت کنیم، دیگر نمیتوانیم روضه بخوانیم!» درحالیکه اینهمه روضههای معتبر وجود دارد و راه درست دارد، امّا بعضی افراد عرضه ندارند و فقط به دنبال این هستند که به هر قیمتی و با هر روشی از مردم گریه بگیرند!
یادم میآید یکبار در شب بیست و یکم یا نوزدهم ماه رمضان، مدّاحی را آورده بودند و مصیبتی خواند، به او گفتم: این برخلاف نصّ کتابهاست، چرا اینچنین میگویی؟! گفت: اینچنین سوزش بیشتر است!!
این مصیبت بزرگی است. البتّه اگر کسی واقعاً درست مدّاحی کند و روی حسابوکتاب باشد، ممدوح است و کار بسیار عالی و باشرافتی است؛ چنانکه در زمان ائمّه علیهم السّلام این کار مورد عنایت ویژهٔ ایشان بوده است، امّا هر کاری باید با علم و دانش و با ضوابط خاصّ خود انجام شود.
۳) پذیرش مسئولیّت خارج از توان
وَ یَتَعَاطَى مَا لَا یَنَالُ؛
و به چیزى که بدان نمىرسد، دستدرازی کند.
سومین علامت متکلّف آن است که به دنبال کارهایی میرود که به آن نمیرسد؛ یعنی کارهایی را به عهده میگیرد که از توان او خارج است. این هم مصیبت بزرگی است. برخی بدون توجّه به توان خود به دنبال تصاحب انواع پست و مقام و مسئولیّتهای مختلف هستند؛ مثلاً میگویند: من باید استاندار بشوم! من باید وزیر بشوم! من باید نمایندهٔ مجلس بشوم! من باید اهل فتوا دادن بشوم! درحالیکه خداوند متعال افراد را متفاوت آفریده و هرکسی را توان و استعدادی داده است؛ مثلاً به کسی استعداد داده خوب آواز بخواند، ولی به دیگری چنین استعدادی نداده و اگرهم سالها کلاس آواز برود، نمیتواند خوب بخواند! یا به کسی استعداد ورزشی داده، بهگونهایکه میتواند ورزشکار معروفی شود، درحالیکه به دیگری چنین توانی نداده است:
نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعیشَتَهُمْ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا؛
ما [وسایل] معاش آنان را در زندگى دنیا میانشان تقسیم کردهایم.
استعدادها در افراد متفاوت است؛ یکی استعداد ادبیّات دارد، یکی استعداد ریاضیّات دارد، دیگری استعداد صنعت دارد و…، امّا بعضی افراد گاهی ذهنشان درگیر یک مسئله میشود و بدون توجّه به استعداد و توانشان سراغ آن میروند و بعد خود و دیگران را خراب میکنند.
این واقعاً مسئلهٔ مهمّی است؛ چنانکه در روایتی که قبلاً نقل کردیم، از امام صادق علیه السّلام آمده بود که حضرت فرمودند: جایز نیست مؤمن خود را خوار و ذلیل کند. عرض کردند: چگونه خود را ذلیل میکند؟ فرمودند:
یَتَعَرَّضُ لِمَا لَا یُطِیقُ؛
متعرّض چیزی میشود که طاقت و توان آن را ندارد.
البتّه همانطورکه آنجا تذکّر دادیم، این معنایش آن نیست که انسان کمهمّت باشد، بلکه باید همّت بلند داشته باشد و نهایت توان خود را بهکار گیرد، امّا نباید در محاسبه اشتباه کند. بله، آنجایی که میتواند، همّت را بلند کند که:
مَا ضَعُفَ بَدَنٌ عَمَّا قَوِیَتْ عَلَیْهِ النِّیَّهُ؛
هیچ بدنى از تحمّل آنچه نیّت توان آن را داشته باشد، ناتوان نیست.
امّا آنجایی که معلوم است نمیتواند، نباید متعرّض شود.
بههرحال امیرالمؤمنین علیه السّلام میفرمایند: نیاکان معصوم و صالحان از اهلبیت تو اینگونه بودند که آنچه را میدانستند راه درستی است، پیمودند و آنچه را نمیدانستند، با تکلّف خود را گرفتار آن نساختند.
و السلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰