انگیزه های نوشتن وصیت نامه
بیانات
آیتالله سیّد محمّدرضا مدرّسی طباطبایی یزدی دامت برکاته
درس اخلاق، سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۲
جلسهٔ سیزدهم (۱۴۰۱/۱۱/۱۰)
انگیزههای نوشتن وصیّتنامه
امیرالمؤمنین علیه السّلام در ادامهٔ وصیّتنامهٔ خود به فرزندشان میفرمایند:
أَیْ بُنَیَّ إِنِّی لَمَّا رَأَیْتُنِی قَدْ بَلَغْتُ سِنّاً وَ رَأَیْتُنِی أَزْدَادُ وَهْناً بَادَرْتُ بِوَصِیَّتِی إِلَیْکَ وَ أَوْرَدْتُ خِصَالًا مِنْهَا قَبْلَ أَنْ یَعْجَلَ بِی أَجَلِی دُونَ أَنْ أُفْضِیَ إِلَیْکَ بِمَا فِی نَفْسِی؛
ای پسرکم! من چون خود را سالخورده یافتم و سستى در خویش را رو به افزایش دیدم، به وصیّت کردن براى تو شتاب کردم، و خصلتهایى را در آن بر شمردم پیش از آنکه مرگ بشتابد و مرا دریابد و هنوز آنچه را در خاطر دارم به تو نرسانده باشم.
سالخوردگی و ضعف جسمی
حضرت در ابتدا میفرمایند: إِنِّی … قَدْ بَلَغْتُ سِنّاً؛ یعنی من به سِنّ بالایی رسیدهام. از این عبارت در کنار قرائن دیگر معلوم میشود که حضرت در اواخر عمر مبارکشان، یعنی بعد از سنّ ۶۰ سالگی این نامه را مرقوم فرمودهاند.
سپس میفرمایند: وَ رَأَیْتُنِی أَزْدَادُ وَهْناً…؛ یعنی دیدم بهخاطر بالارفتن سنّ، ضعف و ناتوانیام زیاد میشود؛ بدینجهت به وصیّت و سفارش تو مبادرت کردم و جهاتی از وصایای خود را در این نامه آوردم؛ پیش از آنکه اجل مرا دریابد و زندگانیام به پایان برسد.
معرکهٔ مرگها!
در روایتی مشهور از نبیّ اکرم صلّی الله علیه وآله است که:
مَا بَیْنَ السِّتِّینَ إِلَى السَّبْعِینَ مُعْتَرَکُ الْمَنَایَا؛
میان شصت و هفتاد سالگی، معرکهٔ مرگهاست.
یعنی بیشتر مرگها ـ مخصوصاً در آن زمانها ـ بین ۶۰ و ۷۰ سال اتّفاق میافتد؛ چنانکه در روایت دیگری از آن حضرت نقل شده است:
أَعْمَارُ أُمَّتِی بَیْنَ السِّتِّینَ وَ السَّبْعِینَ؛
عمرهاى امّت من میان شصت و هفتاد سال است.
البتّه این روایت چهبسا از حیث صحّت صدور و میزان دلالت جای بحث داشته باشد، امّا فیالجمله در منابع روایی وجود دارد.
بههرحال چون امیرالمؤمنین علیه السّلام در زمان حسّاسِ بین شصت و هفتاد سالگی که معرکهٔ مرگهاست، قرار داشتند، مبادرت به وصیّت کردند.
علم امیرالمؤمنین علیه السّلام به زمان دقیق شهادت
البتّه روشن است که امیرالمؤمنین علیه السّلام میدانستند در چه زمان و مکانی به شهادت میرسند و از همهٔ خصوصیّات آن بهطور دقیق اطّلاع داشتند؛ ازجمله کیفیّت شهادت، شب شهادت و حتّی لحظهٔ شهادت خود را میدانستند. در این مطلب شکّی نیست و حتّی در کتب عامّه نیز موجود است و خبری است که رسول اکرم صلّی الله علیه وآله سالها قبل به ایشان داده بوده و برای آن لحظه گریه هم کرده بودند:
در خطبهٔ معروف شعبانیهٔ پیامبر علیه السّلام، وقتی امیرالمؤمنین علیه السّلام در پایان خطبه بلند شدند و از آن حضرت پرسیدند: «مَا أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فِی هَذَا الشَّهْرِ؛ بهترینِ کارها در این ماه (رمضان) چیست؟» پیامبر صلّی الله علیه وآله در پاسخ فرمودند: «الْوَرَعُ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ؛ دوری گزیدن از حرامهای خداوند» سپس پیامبر صلّی الله علیه وآله گریه کردند و امیرالمؤمنین علیه السّلام پرسیدند: «یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا یُبْکِیکَ؛ ای رسول خدا! چه چیزی شما را به گریه انداخته است؟!» حضرت در پاسخ فرمودند:
یَا عَلِیُّ أَبْکِی لِمَا یُسْتَحَلُّ مِنْکَ فِی هَذَا الشَّهْرِ کَأَنِّی بِکَ وَ أَنْتَ تُصَلِّی لِرَبِّکَ وَ قَدِ انْبَعَثَ أَشْقَى الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ شَقِیقُ عَاقِرِ نَاقَهِ ثَمُودَ فَضَرَبَکَ ضَرْبَهً عَلَى قَرْنِکَ فَخَضَبَ مِنْهَا لِحْیَتَکَ؛
ای علی! میگریم برای آن چیزی که در این ماه از تو حلال میشمارند و حریم تو را میشکنند. گویا تو را میبینم که در حال نماز برای پروردگارت هستی و شقىترین افراد بشر درمیان گذشتگان و آیندگان، برادر و هممسلک کسى که ناقهٔ ثمود را از پا درآورد، برخاسته و ضربهاى بر فرق سر تو وارد میکند و محاسن تو را با خونت خضاب میکند.
سخن گفتن به سبک معمول و شیوهٔ رایج در میان عموم مردم
بنابراین، عبارت امیرالمؤمنین علیه السّلام در این بخش از وصیّتنامه که میفرمایند: «وقتی دیدم سنّم بالا رفته و ناتوانیام رو به فزونی گذاشته، به وصیّت تو مبادرت کردم، پیش از آنکه مرگم فرا رسد» و نیز بعضی از عبارات بعدی حضرت، بهخاطر مجارات با لسان عموم مردم و طبق عادت و سبک معمول است؛ یعنی به همان نحو که مردم بهطور معمول سخن میگویند که نمیدانیم در آینده چه اتّفاقی میافتد و چه زمانی مرگ ما فرا میرسد، لذا الآن وصیّتنامهٔ خود را مینویسیم و سفارشهایمان را بیان میکنیم.
احتمال کاستی اندیشه و ناتوانی ذهنی
حضرت در ادامه میفرمایند:
أَوْ أَنْ أُنْقَصَ فِی رَأْیِی کَمَا نُقِصْتُ فِی جِسْمِی؛
یا کاستی و نقصانى در اندیشهام راه یابد؛ چنانکه در تنم راه یافته است.
یعنی من به وصیّت تو مبادرت ورزیدم، پیش از آنکه فکر و اندیشهام دچار نقصان و کاستی شود؛ آنچنانکه توان جسمی و بدنیام کاسته شده است.
دفع شبههٔ ناسازگاری با عصمت امام علیه السّلام
در اینجا ابنابیالحدید شارح معتزلی، فرصت را غنیمت شمرده و خواسته از این عبارات استفاده کند که آنچه امامیّه معتقدند که امام معصوم است و سهو و خطا ندارد، نادرست است؛ زیرا خود حضرت فرمودهاند: اندیشهام دچار نقص و کاستی میشود!
امّا از آنچه در توضیح عبارت گذشته بیان کردیم، پاسخ این ادّعا روشن شد و گفتیم که حضرت در این عبارات، طبق عادت و روش معمول مردم سخن گفتهاند؛ مخصوصاً با توجّه به اینکه این سخنان هم تعلیم به والدین است و هم تعلیم به فرزندان؛ چنانکه در وصیّتنامهٔ مکتوب دیگری که پس از ضربت خوردن، برای امام حسن و امام حسین علیهما السّلام نوشتند، تصریح فرمودهاند که هرکس وصیّت من به او برسد، مورد خطاب من است:
أُوصِیکُمَا وَ جَمِیعَ وَلَدِی وَ أَهْلِی وَ مَنْ بَلَغَهُ کِتَابِی؛
شما و همهٔ فرزندان و خاندانم و هرکه این وصیّتم به او رسد، را سفارش مىکنم.
در اینجا نیز روشن است که وصیّت حضرت برای همگان است؛ هم برای والدین و هم برای فرزندان؛ یعنی حضرت با این عبارات میخواهند به والدین نیز آموزش دهند که پیش از آنکه به سنّ پیری و سالخوردگی برسند و ضعف جسمی یا ناتوانی ذهنی بر آنان غلبه کند، به وصیّت فرزندان خود اقدام کنند.
بنابراین اشکال ابنابیالحدید در اینجا که خواسته از کلام امیرالمؤمنین علیه السّلام برای ابطال نظریّهٔ امامیّه درمورد عصمت امام علیه السّلام استفاده کند، اشکالی بیجاست و امام علیه السّلام در هیچ لحظهای نه سهو دارد و نه خطا میکند و روح القُدُس پیوسته مددکار اوست ـ قُدُس به معنای قدسی است ـ و در جایی که قُدُس باشد، هیچگونه خطا و لغزشی راه ندارد.
خلاصه آنکه: حضرت طبق عادت که مردم در سنین بالا دچار ضعف جسمی و ناتوانی ذهنی میشوند و زمان فرارسیدن اجل هم برای آنان معلوم نیست، چنین فرمودهاند که: قبل از آنکه اجل من فرا برسد یا اندیشهام دچار کاستی گردد و نتوانم آنچه را در ذهن دارم به تو منتقل کنم، این وصیّت را برای تو مینویسم.
و مخصوصاً با توجّه به اینکه مقام عصمت و امامت حضرت برای بیشتر افراد در آن زمان ناشناخته بود و حضرت را تنها بهعنوان یک شخصیّت فوقالعاده میشناختند و علیالقاعده حضرت نمیخواستند نامه فقط مخصوص فرزندشان باشد، بلکه به اصطلاح امروز نامهٔ سرگشاده بود که همه بتوانند از آن استفاده کنند؛ حتّی آنانکه حضرت را بهعنوان یک امام معصوم نمیشناختند.
اینها نکاتی بود که حضرت درمورد خودشان یعنی کسیکه وصیّت میکند، بیان فرمودند، امّا در ادامه درمورد طرف دیگر یعنی کسیکه به او وصیّت میکنند، نیز نکاتی بیان میفرمایند که انشاءاللّه در جلسهٔ آینده بدان خواهیم پرداخت.
و السلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰