سخنرانی حضرت آیت الله سیّد محمّدرضا مدرّسی یزدی
به مناسبت دههٔ فجر انقلاب اسلامی
در جلسه درس خارج فقه (12/11/1399)
به مناسبت فرا رسیدن دهۀ مبارک فجر و سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، شایسته است چند کلمهای در این زمینه صحبت کنیم.
اگر کسی اندکی انصاف داشته باشد، متوجّه میشود که این انقلاب و بیرون آوردن کشور شیعی امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشّریف از حلقوم گرگهای بینالمللی و دست نشاندههای آنها که به هیچ ضابطه و معیار ارزشی و انسانی ملتزم نبودند، پدیدة بسیار شگرف و کار بسیار عظیمی بود. گرگهایی که اگر منافع نامشروع آنها اقتضاء میکرد و شرایط اجازه میداد، بدترین ظلمها و جنایتها را در حقّ مردم مسلمان انجام میدادند و هیچ چیز هم مانع آنها نبود. کما اینکه الآن میبینیم کسانی که بر این کشور در گذشته مسلّط بودند، همان کسانی هستند که فجایع فلسطین، افغانستان، یمن، سوریه، عراق، بوسنی و هرزگوین و قبلش ویتنام و نظیر این کشورها را رقم زدند و اکثریّت قریب به اتّفاق این کشورها، سرزمینهای اسلامی بودند.
اگر قبل از انقلاب یک آرامش ظاهری در کشور وجود داشت، مثل آرامش در زندان بود که با تازیانهها و چکمهها دژخیمانی مسلّط بر آن بودند. امّا مردم نه مالک جان خودشان بودند، نه مالک مال و عِرضشان. و فقط در حدّی که تضادّی با منافع مستکبران و غارتگران نداشت، مالکیت و آزادی آنها در ظاهر محفوظ بود و آنها مشغول چپاول خودشان بودند، ولی اگر کسی به جدّ در مقابل آنها میایستاد و آنها احساس خطر می کردند، هیچ امتناعی در انجام انواع جنایات نداشتند. امّا به برکت مرجعیّت، رهبریهای امام راحل أعلی الله مقامه و پیروی حوزه علمیه، علماء و فضلاء از ایشان در درجه اوّل و سپس پیروی و همراهی تودههای عظیم مردم مسلمان، آن حرکت عظیم برای رهایی از قید و بندها آغاز گردید و بحمدلله و به لطف خداوند متعال و به برکت تمسّک به امام حسین علیه السّلام پیروزی حاصل شد.
این انقلاب با کمترین هزینه نسبت به سایر انقلابهایی که نوعاً در دنیا اتفاق میافتد، به وقوع پیوست؛ آن هم انقلابی فراگیر، همه جانبه، ریشهای و از اساس که البتّه عقبة طولانی مدّتی داشت. عقبة انقلاب اسلامی یعنی کلّ اسلام و تشیّع در ایران، یعنی بعثت رسول اکرم صلّی الله علیه وآله و زحماتی که ائمّه طاهرین علیهم السّلام و صدّیقة کبری علیها السّلام کشیدند و بعد از آن زحماتی که علمای بزرگ و متدیّنین در طول تاریخ کشیدند. تا در نهایت این کشور به یک کشور امام زمانی و اهل بیتی علیهم السّلام تبدیل گردید؛ زیرا روشن است که این انقلاب براساس آموزههای اهل بیت علیهم السّلام شکل گرفت و این آموزهها به سادگی در جان و قلب و نفوس مردم نفوذ نکرده بود، بلکه مردم با اقتداء به امام حسین علیه السّلام و اصحاب با وفایش و با اعتماد به فقه جعفری علیه السّلام و علمای صالح و مرجعیّت صالحه قدّس سرّهم، آن همه فداکاری و حضور بیدریغ را پدید آوردند تا در نهایت این انقلاب اسلامی پیروز شد و نعمت بزرگ الهی در اختیار مردم قرار گرفت.
به همان اندازهای که مردم متدیّن و نیز کسانی که علاقهمند به سرنوشت و استقلال کشور و آزادی از قید دشمنان اسلام و ایران بودند خوشحال شدند، به همان اندازه معاندین و دشمنان و بیگانگان زیادهطلبِ استعمارگر و چپاولگر دچار تأسّف و ناراحتی شدند؛ چون ایران لقمة چربی برای آنها بود که سالهای متمادی به راحتی از آن استفاده میکردند و هر کاری که میخواستند انجام میدادند و منابع کشور را به تاراج میبردند و سعی میکردند مردم این کشور را از هویّت خود تهی کنند و به رنگ دلخواه خود درآوردند. و با انقلاب اسلامی نه تنها این لقمه را از دست دادند، بلکه احساس کردند اگر این روند ادامه پیدا کند، به کشورهای همجوار و مسلمانهایی که در اطراف زندگی میکنند نیز گسترش مییابد، لذا مستکبران و عوامل دست نشانده آنها احساس ترس کردند و با آن روحیّات و سابقة طمعکاری و چپاولگری که داشتند، با تمام توان در مقابل این انقلاب ایستادند و برای سدّ راه انقلاب یا حدّاقل کند کردن سرعت گسترش آن یا لاسمَحالله اگر بتوانند برای ریشهکن کردن این انقلاب، از هیچ تلاشی فروگذاری نکردند و هرچه توانستند و تا جایی که شرایط دنیایی، سیاسی، اجتماعی و نظامی به آنها اجازه میداد، انجام دادند.
از همان روزهای اوّل چه فسادها، خرابکاریها و مشکلاتی که در استانهای مختلف به ویژه استانهای مرزی پدید آوردند؛ گروهکهای معاند و بیرحم و آدمکش درست کردند یا از آنها حمایت کردند و بعد هم شرق و غرب آن روز هر یک به گونهای جنگ تحمیلی سنگین و فرسایشی را با کارگردانی یک رژیم سفّاک و مرد ستمگر و بیباکی مثل صدام ملعون به راه انداختند و جمهوری اسلامی مجبور شد در آن شرایط سخت که تازه انقلاب پیروز شده بود و عوارض انقلاب او را در تنگنا قرار داده بود، هشت سال در مقابل این رژیم سفّاک و حامیان منطقهای و بینالمللی آن بجنگد، منتها به لطف خدا و با فداکاری مردم پیروز شد.
قصد دشمن این بود که با جنگ فرسایشی، فشار دراز مدّتی را بر کشور تحمیل کند تا اینکه مردم از انقلاب خسته و پشیمان شوند و دست از مقاومت بردارند، وقتی دیدند که با ادامة جنگ نمیتوانند به اهداف خود دست یابند و چهبسا قضیّه معکوس شده و جنگ به نفع ایران خاتمه پیدا خواهد کرد، به نوعی جنگ را خاتمه دادند، امّا توطئههای آنها به شکلهای دیگری ظاهر شد، منتها هدف همان هدف اولیّه بود؛ یعنی خسته، مستأصل و پشیمان کردن مردم از انقلاب اسلامی و وادارکردن آنها به تسلیم در برابر تمامی خواستههای آنان. مستکبران عالم هنوز هم همان هدف را دارند و فقط رنگها عوض شده است؛ دیروز به عنوان جنگ تحمیلی، امروز به عنوان مسئلة هستهای، حقوق بشر و موشک، و یک روز هم به عنوان دیگری مانند حضور منطقهای، حمایت از مقاومت، دفاع از مستضعفین و امثال آن، و این سلسله ادامه دارد و پایانش فقط قدرتمندی ما و غلبه بر دشمن و ناامید کردن او از پیروزی است.
تمام استعمارگرانی که از این سفرة گسترده قبل از انقلاب بهره میبردند، تقریباً در صف مقابل جمهوری اسلامی قرار گرفتند. امّا داناییها، ذکاوتها و فداکاریهای امام راحل قدّس سرّه و مقام معظم رهبری (حفظه الله و ایّده و سدّده) کشور را با وجود تمامی این فشارها و تنگناها به پیش برد و از تقریباً صفر، به اوج قلّههای قدرت و عظمت در حدّ خودش رساند. کشوری که نخست وزیر زمان پهلوی ملعون میگفت ما نمیتوانیم یک لولهنگ یعنی آفتابه درست کنیم؛ آنوقت چگونه میخواهیم با اخراج انگلیسیها نفت را استخراج، تصفیه و صادر کنیم؟ (1) و مقصودش این بود که باید تسلیم این استعمارگرها باشیم! امّا امروز بحمدلله تمامی اینها گورشان را گم کردهاند، و علیرغم دولتهایی که میبینید بعض آنها چقدر به نوعی در مقام عمل عاجزند، با این حال چرخ صنعت نفت، فولاد، نساجی، ماشینسازی و... و چرخهای انقلاب میچرخد که البتّه باید بیشتر و بهتر از این باشد.
مهمّ این است که تمامی اینها به برکت اسلام، قرآن، اهل بیت علیهم السّلام ، مرجعیّت و فقاهت بود و واقعاً نمیدانم بعضی از افراد چه در مغزشان میگذرد و چه در فکرشان جولان میدهد که با نظام اسلامی سر جنگ دارند؟! اگر کسی یک بحث علمی و انتقاد درستی داشته باشد که مثلاً فلان کار را اگر اینطوری انجام بدهید بهتر است و اگر آنطوری انجام بدهید غلط است و راه درستش را هم نشان بدهد، چنین انتقادی مطلوب است و مشکلی ندارد، امّا گاهی کسانی که خودشان را متدیّن و شیعة اهل بیت علیهم السّلام میدانند و چه بسا بعضی خود را عالم و فقیه هم بدانند، با جمهوری اسلامی سر ناسازگاری دارند و من واقعاً ماندهام که میخواهند چه کار کنند؟ اگر شما مسلمان و معتقد به فقه هستید و جمهوری اسلامی را قبول ندارید، خب چه نظامی به عنوان بدیل آن معرّفی میکنید؟ آیا معتقدید که باید رهبرِ مجتهد، عادل، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبّر را رها کرد و هر کس دیگری ولو فاسق، شرابخوار، جنایتکار و غیرمتعهّد به احکام اسلام، رهبر و حاکم شود؟ معنای نفی ولایت فقیه همین است؛ اگر شما نمیخواهید ولیّ فقیه متصدّی امور باشد، پس یا آدم عادلِ بدون علم یعنی جاهل باید حاکم باشد یا عالمِ فاسق. یا به جای مدیرِ مدبّر، شخصی بیعار، بیکار و بیهنر حاکم باشد!
قانون اساسی که در اصل چهارمش میگوید: «كليه قوانين و مقررات مدني، جزائي، مالي، اقتصادي، اداري، فرهنگي، نظامي، سياسي و غير اينها بايد براساس موازين اسلامي باشد. اين اصل بر اطلاق يا عموم همة اصول قانون اساسي و قوانين و مقررات ديگر حاكم است و تشخيص اين امر برعهدة فقهاي شوراي نگهبان است» این اصل چه عیب و ایرادی دارد، و همانطور که تصریح شده مرجع تشخیص مطابقت با موازین اسلامی، افراد عادّی نیستند بلکه فقهای شورای نگهبان هستند که شش نفر فقیه عادلِ آگاه به مقتضیات زمان و مسائل روز میباشند. بله، اگر ادّعا دارید که فلان فرد در شورای نگهبان مثلاً مجتهد نیست یا خصوصیّات دیگر را ندارد، این را تذکّر بدهید و مانعی ندارد، امّا چرا این اصل را زیر سؤال میبرید و چرا میگویید لازم نیست انتخابات زیر نظر شورای نگهبان باشد و تأیید صلاحیّت لازم نیست و باید رها کرد تا به تعبیر برخی هر رذلی بتواند کاندیدا شود و چهبسا با فریب، دروغ، تقلّب و ترفندهای خاصّ، مردم را طبق هواهای خودش به جهتی سوق دهد و احیاناً پیروز هم شود!؟
کسانیکه سنگ آمریکا، فرانسه و انگلیس را به سینه میزنند، چشمان خود را باز کنند و ببینند در این کشورها چه کسانی بر مسند قدرت قرار میگیرند! و نتیجه آن نظام پوسیده، بیارزش و بیهویت غربی را که خودشان اسمش را «دموکراسی» گذاشتهاند، ببینید. البته گاهی مواقع غموض مسائل یا حدّاقل تبلیغات دشمن اجازه نمیدهد که همة مردم واقعیّات را درک کنند، امّا گاهی آنقدر فساد واضح است که حتّی کسانی که هیچ خبرویّتی در مسائل سیاسی و اجتماعی ندارند، فساد این نظام دموکراسی غربی را میفهمند؛ چون نتیجة طبیعی آن، فردی مثل ترامپ است که فساد و تباهیاش مانند شب تاریک ظلمانی است و همه آن را درک میکنند. ترامپ که به تعبیر خودشان به صورت غیرقانونی رئیس جمهور نشد، بلکه قانونی به قدرت رسید، آیا شما میخواهید چنین افرادی بر سر کار بیایند؟ فساد چنین افرادی را که حدّاقل اکثریّت میفهمند گرچه شاید بعضی نفهمند.
با اینحال یک عدّه عمامه به سر که البتّه نادرند، سینه چاک میکنند که چرا شورای نگهبان و اصل چهارم قانونی اساسی وجود دارد؟ اگر این عدّه واقعاً مسلمان هستند، چرا چنین ادّعایی میکنند!؟ اصل چهارم قانون اساسی میگوید تمام احکام و قوانین و مقررات باید طبق اسلام باشد و مرجع تشخیصش هم نه یک نفر و سه نفر، بلکه اکثریّت فقهای عادل آگاه هستند. اگر شما واقعاً مسلمانید، این اسلام کجا میخواهد ظهور پیدا کند؟ این حرف که اسلام کاری به حکومت نداشته باشد، واقعاً مساوی با عدم اسلام است.
اسلام از ابتدا با سیاست و حکومت همراه بوده است. اوّلین فرصتی که پیامبر عزیز اسلام صلّی الله علیه وآله پیدا کردند، در مدینه حکومت تشکیل دادند و حتّی قبل از ظهور اسلام هم در امور اجتماعی از باب وظیفه تا آنجایی که مقدورشان بود دخالت میفرمودند. آنوقت چطور کسی میتواند بگوید اگر احکام اسلام زیر و رو شود و تمامی گناهان مانند زنا، فحشاء، دزدی، چپاول، غارت و اختلاس رایج شود، من کاری ندارم و فقط باید رابطهام با خدا درست باشد و نمازم را بخوانم! در حالی که این سکولاریسم است؛ یعنی از لحاظ دینی هیچ مسئولیّت اجتماعی نداشته باشیم و دین نباید اصلاً در اجتماع دخالت کند و هیچ موضعی در مقابل دزدی، فحشاء و سایر آفات اجتماعی نداشته باشد و هر کسی خودش باشد و دین و خدای خودش! کدام انسان نادانی میتواند این حرف را نسبت به اسلام بدهد!؟ آنوقت متأسّفانه عدّهای چنین افکاری را یا به صورت آشکار مطرح میکنند و یا وقتی میبینند جامعه این حرفها را برنمیتابد، با پوشش و ذکر لوازمش دنبال میکنند.
اگر خدای نکرده ما قدر این نعمت بزرگ را ندانیم؛ نعمتی که به این کشور و به مردم استقلال داد، اربابهای بیرحم و زیادهطلب را عقب راند، راه اسلام، قرآن و آزادی از یوغ استبداد را به ما نشان داد و محقّق کرد، اگر این نعمتها را قدر ندانیم و مثل بنی اسرائیل که گفتند «خدایا این نعمتی که به ما دادی کافی نیست و ما میخواهیم بقیّة غذاها را داشته باشیم» کفران نعمت کنیم، آن وقت گرفتاریهای بزرگ پیدا میشود و عواقب این کفران نعمت دامنگیر میشود.
از خداوند متعال میخواهیم که فضل و نعمت خودش را بر ما مستدام بدارد و ان شاءالله اینچنین خواهد شد. امّا وقتی که کفران نعمت کنیم، تضمینی وجود ندارد که این نعمتها ادامه داشته باشد؛ چنانکه بنیاسرائیل وقتی کفران نعمت کردند خداوند متعال عقوبات سختی را برای آنها مقدّر فرمود و چهل سال در بیابانها سرگردان بودند که البتّه منشاء این عقوبات خودشان بودند. خب چه تضمینی وجود دارد که چنین اتّفاقی برای ما نیفتد!؟ البته به برکت اهل بیت علیهم السّلام و توسل به ایشان و به برکت خون شهداء و فداکاریهای مردم متدین، إن شاء الله خداوند به همة ما رحم میکند، امّا باید بدانیم مردم زمان امیرالمؤمنین علیه السّلام دل ایشان را خون کردند، تا جایی که حضرت دعا کردند: «اللَّهُمَّ مِثْ قُلُوبَهُمْ کَمَا یُماثُ الْمِلْحُ فِی الْمَاءِ» (2) خدایا دلهای اینها را ذوب کن همچون نمکی که در آب حلّ میشود!
تا آنجا که طبق اخبار حضرت، آن غلام ثقیف بر آنها حاکم شد (3)؛ همان خبیثی که سیوطی در کتاب تاریخ الخلفاء از عمر بن عبدالعزیز خلیفة اموی نقل میکند که اگر امّتها اشقیاء خودشان را در معرض نمایش بگذارند، ما در این مسابقه اگر حجاج بن یوسف ثقفی را بیاوریم بر همة آنها غالب میشویم! البته تمامی خلفای بنیامیّه و نیز بنیعباس، کم و زیاد چنین بودند. تازه اینها با وجود حضور معصوم علیه السّلام بوده و امام سجاد علیه السّلام ، امام باقر علیه السّلام ، امام صادق علیه السّلام و سایر ائمه علیهم السّلام حضور داشتند، چه برسد به زمان غیبت.
عدّهای هستند که محور حقّ و باطل را فقط خودشان و هوی و هوسهایشان میدانند. اگر چیزی مناسب میلشان باشد یا اگر خیلی بالا ببریم طبق فهمشان باشد، میگویند درست است والا همه چیز باطل است! اگر سری به فضای مجازی، سایتها و کانالها بزنیم، میبینیم عدّهای ـ البته با اختلاف مراتب ـ اینچنین هستند و تمام همّتشان را تا جایی که بتوانند بر این گذاشتهاند که علیه انقلاب اسلامی، رهبری و حتّی علیه امام راحل قدّس سرّه بایستند و شبانه روز عمر، فهم، قلم و صدایشان را صرف چنین کارهایی میکنند. چقدر انسان باید دارای قلب سیاه و فطرتش معکوس شده باشد که تمام همّتش را برای مخالفت با انقلاب اسلامی بگذارد که گفتیم در حقیقت همان مخالفت با اسلام است؛ چراکه جمهوری اسلامی و قانون اساسی، چیزی جز اسلام و آنچه پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله و ائمه علیهم السّلام خواستهاند نمیگوید و در قانون اساسی آمده که اگر یک جایی حتّی خود قانون اساسی، اطلاق یا عمومش مخلاف اسلام بود، آن قانون مردود بوده و نظر فقهاء مسؤل مقدّم است.
طبق قانون اساسی کسی که زمام کشور را بدست میگیرد، باید فقیه، عادل، مدیر، مدبّر و آگاه باشد. اگر جایی لاسمح الله کسی زمام کشور را به دست گرفته بود که این صفات را نداشت، بگویید چون این صفات را ندارد باید برود! ولی چرا با اصل مسئله ولایت فقیه، اصل چهارم قانون اساسی و اصول مربوط به تأیید و تشخیص صلاحیّتها مخالفت میکنید!؟ آیا قصدی بهجز ایجاد اختلاف و هرج و مرج و اطاعت مستقیم یا غیرمستقیم دستورات استعمارگران دارید!؟ فرقی هم نمیکند آگاهانه این کار را انجام میدهید یا ناآگاهانه، به هرحال نتیجهاش یکی است.
هنوز فراموش نمیکنم وقتی یکی از این افراد در روزنامه نوشته بود که اصلاً در جمهوری اسلامی و بعد از انقلاب، زندان لازم نیست. معنای این حرف آن است که هرکس هرکاری که خواست أعم از دزدی، چپاول، آدمکشی، فحشاء و امثال آن میتواند انجام دهد و باید آزاد باشد. و حتّی بعضی از کسانی که به برکت همین انقلاب به جایی رسیدند، با ذکر لوازم میگویند چه احتیاجی به تأیید صلاحیت است؟ میگویند «وقتی شورای نگهبانی نبود، چقدر مجلس شورای اسلامی خوب شده بود» که این حرف عبارة اخرای آن است که شورای نگهبان لازم نیست و باید اجازه داد هرکسی که میخواهد ـ ولو کسانی امثال ترامپ ـ بتوانند وارد مجلس شورای اسلامی، مجلس خبرگان و دولت شوند. خب اگر چنین اعتقادی دارید، پس چرا خود شما و مثل شما این همه دشمنی کردید با بعضی از کسانی که قبلاً ـ خوب یا بد ـ به ریاست جمهوری رسیده بودند و این همه مشکلات آفریدید!؟ البته آنها هم قدر ندانستند و ملحق به بقیه شدند. اگر شما واقعاً حتّی به دموکراسی معتقد هستید، چرا وقتی مردم به کسانی رأی میدهند ـ چه در انتخابات مجلس شورای اسلامی، چه ریاست جمهوری و چه خبرگان ـ که موافق مزاجتان نیست، با انواع حیلهها در مقابل آنها ایستادگی میکنید؛ مثلاً قانونی را که مجلس تصویب میکند رسماً ابلاغ نمیکنید یا اگر ابلاغ کردید اصلاً عمل نمیکنید یا ناقص و یا طبق تفسیر خودتان عمل میکنید، با اینکه آن تفسیر معلوم الغیّ و ما لایرضی صاحبه است و چهبسا اصل آن قانون بیّن الرّشد بوده و احتیاجی به تفسیر نداشته باشد.
از آن طرف اگر کسی به شما اندک انتقادی بکند که مطابق میلتان نباشد، زمین و زمان را به هم میدوزید، گرد و خاک میکنید، تحریم یا ممنوع الحضورش میکنید و هر کاری که از دستتان بربیاید علیه او انجام میدهید. امّا خودتان هر تهمت ناروا و خلاف واقعی را که بخواهید ابراز میکنید و به هر قیمتی که باشد حاضرید اهداف خود را به کرسی بنشانید.
آیا این کارها حتّی با دموکراسی غربی سازگاری دارد و آیا جز شارلاتانبازی غربی چیز دیگری است!؟ متأسّفانه بعضیها خیلی بیانصافی میکنند و ارزش جمهوری اسلامی، قانون اساسی، آن شالودههایی را که امام راحل أعلی الله مقامه ریختند، خدمات، هدایتها و رهبریهایی که مقام معظم رهبری حفظه الله انجام دادند و کشور را به این قلّة رفیع در حدّ خودش در انواع زمینهها رساندند ـ که با مقایسة سایر کشورها میبینید چه قدرت اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و نظامیای برای ایران پدید آمده ـ نه تنها قدر اینها را نمیدانند بلکه لگدپراکنی هم میکنند.
امیدواریم خداوند متعال به کَرم خود و به برکت اولیائش و خون شهدای عزیز، لطف خود را از ما دریغ نفرماید و همچنان فضل و رحمتش را بر ما گسترش داده و عمق ببخشد. غافلین را از خواب بیدار بفرماید و بدخواهان را اصلاح کرده و اگر قابل اصلاح نیستند مفتضح و رسوا کند. شرّ دشمنان را به خودشان برگرداند. اسلام و تشیّع را در تمام صحنهها پیروز بگرداند. از خداوند متعال میخواهیم ظهور امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشّریف را هرچه زودتر مقرَّر بفرماید. روح بلند امام قدّس سرّه ، شهداء، مراجع و علمای گذشته را با ارواح صدّیقین و شهداء محشور بفرماید. ما را قدردان زحمات آنها بگرداند. خدایا به حقّ محمّد صلّی الله علیه وآله و آل محمّد برکات زمینی و آسمانی را، مخصوصاً باران رحمتت را بر ما نازل بفرما. همة مشکلات را رفع بفرما. عواقب همة ما را ختم بخیر بفرما.
والسّلام علیکم و رحمه الله و برکاته
---------------------------------
1. [[دوره شانزدهم مجلس ملی شاید یکی از مهمترین دورههای مجلس ملی در دوران مشروطه باشد؛ مجلسی که در جریان ملی شدن صنعت نفت قرار گرفت و با رد تمدید قرار داد گس _ گلشائیان سرانجام ملی شدن صنعت نفت را رقم زد. اما این دوره با نخست وزیری سپهبد رزمآرا همزمان شد که یکی از جدیترین طرفداران تمدید قرار داد نفتی گس _ گلشائیان بود که امتیاز بهرهبرداری از نفت ایران را به طرف غربی میداد. نخستوزیر وقت در اوایل دی ماه سال 1329 نخست وزیر تعدادی از نمایندگان را به جلسه خصوصی دعوت میکند تا آنها را برای دادن رای مثبت به لایحه تمدید گس _ گلشائیان راضی کند. معروف است که رزمآرا در این جلسه با نمایندگان اینگونه سخن گفته است: «ملي كردن صنعت نفت بزرگ ترين خيانت است ... ما لیاقت لولهنگسازی هم نداریم. 50 سال است که آن را میسازیم ولی ترقی نکردهایم ما چطور میتوانیم خودمان صنعت نفتمان را اداره کنیم؟ اگر این کارهای عوامفریبانه ادامه پیدا کند من ناچار میشوم که مسجد شاه را توی سر کاشانی و مجلس را توی سر اقلّیت خراب کنم.»
رهبر معظم انقلاب نیز در این رابطه فرمودند: «همهی ابزارهای فرهنگی و تبلیغی در طول صد سال یا بیشتر بهکار گرفته شد، تا این ملت را به خودشان بدبین کنند - یکی از شخصیتهای سرشناس معروف میگفت: ایرانی، یک لولهنگ نمیتواند بسازد! - لولهنگ یعنی آفتابه گِلی؛ آن زمانها از گل، آفتابه درست میکردند. اینجور این ملت را تحقیر میکردند. این ملت حالا در زمینههای زیستی، در زمینهی فعالیتهای گوناگون علمی، تحقیقی کارهایی میکند که خودش را جزو ده کشور اول جهان قرار میدهد.» بیانات در دیدار بسیجیان، 7/۹/1384.]]
2. نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص 174، خطبهٔ 25.
3. همان، ص 174:
... أَمَا وَ اللَّهِ لَيُسَلَّطَنَ عَلَيْكُمْ غُلَامُ ثَقِيفٍ الذَّيَّالُ الْمَيَّالُ يَأْكُلُ خَضِرَتَكُمْ وَ يُذِيبُ شَحْمَتَكُمْ إِيهٍ أَبَا وَذَحَة.