تقریرات دروس خارج فقه
حضرت آیت الله سیّد محمّد رضا مدرّسی طباطبایی یزدی (دامت برکاته)
سال تحصیلی 96-1395
جلسهی بیست و پنجم؛ یکشنبه 23/8/1395
نقد و بررسی جواب محقق رشتی رحمه الله به اشکال سوم توسط مرحوم امام قدس سره
اشکال سومی که محقق رشتی قدس سره بر نظریهی خودشان وارد کرده بودند این بود که کفایت رضایت تقدیری، خلاف ظاهر روایات است. محقق رشتی قدس سره در پاسخ به این اشکال فرمودند که رضایت تقدیری خلاف ظاهر روایات نیست؛ چراکه فرقی بین کریمهی (إِلاَّ أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ) و بین روایت «لا یحل مال إمرء مسلم إلا بطیبة نفسه» وجود ندارد، و همانطور که در روایت نبوی، رضایت تقدیری کافی است، در کریمه هم رضایت تقدیری کافی است.
مرحوم امام در کلام محقق رشتی قدس سرهما مناقشه کرده و میفرماید: [شما چرا روایت نبوی را قرینهای برای تصرّف در ظهور کریمه گرفتید و رضایت در کریمه را حمل بر رضایت تقدیری کردید، بلکه] حتّی مراد از طیب نفس در روایت نبوی، طیب نفس و رضایت بالفعل است؛ چراکه عناوین، ظهور در فعلیت دارند و هر عنوانی وقتی موضوع حکمی قرار گرفت، باید بالفعل موجود باشد تا حکم بر آن مترتب باشد؛ مثلاً اگر مولا بگوید «أکرم العالم»، مراد کسی است که بالفعل عالم باشد؛ نه کسی که اگر درس میخواند عالم میشد. بنابراین مراد از طیب نفس و رضایت در هر دو جا، طیب نفس و رضایت فعلی است.
إن قلت: مثالهایی که بیان شد که اگر کسی اصلاً توجه نداشته باشد دوست یا خویشاوندی دارد تا رضایت فعلی به تصرّف آنان داشته باشد، ولی در عین حال فرد میتواند در مال او تصرف کند هرچند رضایت بالفعل مالک را احراز نکند، این موارد را چگونه توجیه میکنید؟
قلت: ما این کبرا را میپذیریم که اگر رضایت فعلی مالک واقعاً وجود نداشته باشد آن فرد حق تصرّف ندارد، إلا اینکه صغرویاً قبول نداریم رضایت و طیب نفس فعلی در این موارد وجود نداشته باشد؛ چراکه مراد از طیب نفس در روایت شریفه، طیب خاطر مخزون در نفس یا همان طیب نفس ارتکازی است که این طیب نفس بالفعل وجود دارد، هرچند مالک التفات تفصیلی به آن ندارد. سپس مرحوم امام قدس سره میفرمایند امّا آیا این طیب نفس ارتکازی کافی در صحت معامله هست یا نه، قبلاً در ضمن بررسی کلام شیخ قدس سره متعرض آن شدیم.
نقد و بررسی کلام حضرت امام قدس سره و بیان نظر مختار
عرض میکنیم قسمت اول کلام حضرت امام قدس سره را قبول داریم که شکی نیست طیب نفس در روایت نبوی، ظهور در طیب نفس فعلی دارد؛ چراکه بارها گفتهایم عناوینِ مأخوذ در کلام، ظهور در فعلیت دارند و باید آن عنوان بالفعل موجود باشد تا حکم بر آن مترتب شود، لذا نمیتوان گفت طیب نفس تقدیری کافی در صحّت معامله است.
اما اینکه ایشان فرمودند ما صغرویاً قبول نداریم که طیب نفس فعلی وجود نداشته باشد بلکه طیب نفس ارتکازی و مخزون در نفس وجود دارد و فعلی هم میباشد، این کلام جای تأمل دارد؛ زیرا کسی که اصلاً التفات ندارد مالی دارد یا قوم و خویشی دارد، چگونه میتوان گفت رضایت و طیب نفس بالفعل وجود دارد! و اگر بگویید مالک در صورتی که میدانست خویشاوندی دارد، راضی به تصرف او بود. در جواب میگوییم: این همان طیب نفس تقدیری است و طیب نفس تقدیری، بالفعل وجود ندارد؛ زیرا مالک چه بسا اصلاً اطلاع نداشته باشد که اقوام و خویشاوندانی دارد، آن وقت چگونه میتوان ادعا کرد طیب نفس فعلی وجود دارد ولو به نحو ارتکازی!؟
و اگر ادعا کنید این معنا به نحو کلّی در ذهن مالک وجود دارد که اگر قوم و خویش یا دوستی داشته باشم، به اینگونه تصرفات یسیره راضی هستم و همین مقدار کافی است در فعلی بودن طیب نفس، میگوییم: [طبق نظر شما که آیهی شریفه و روایت نبوی یک مطلب را بیان میکنند] باید در معاملات هم ملتزم به این کلام باشید؛ زیرا ممکن است کسی توجه به فلان معاملهای که به نفعش است نداشته باشد، امّا اگر توجه میکرد رضایت به آن داشت، پس در اینجا هم باید بگویید این مقدار رضایت تقدیری برای صحت معامله کافی است، [در حالی که شما ملتزم به این کلام نیستید.] بنابراین اگر آن طیب نفس ارتکازی و رضایت ارتکازی را کافی بدانید، باید در هر دو جا کافی بدانید، و اگر کافی ندانید، در هر دو جا نباید کافی باشد ...
براي دريافت متن کامل جلسه بیست و پنجم اينـجا را کليک کنيد.