تقریرات درس خارج اصول
حضرت آیت الله سیّد محمّدرضا مدرّسی طباطبایی یزدی دامت برکاته
دورهی دوم ـ سال سیزدهم ـ سال تحصیلی 95ـ 1394
جلسه 18 ـ یکشنبه 9/8/95
نقد و بررسی اشکال شهید صدر بر پاسخ حلّی سید خویی رحمهما الله
به نظر میرسد عدم صحت این اشکال واضح است. شاید منشأ اشکال شهید صدر رحمه الله این بوده است که گمان کردهاند عدم ترخیص یا عدم ملکیت، عدم است و تحصیص و تخصیص برنمیدارد و وقتی با تحقق یک ضد، عدم ضد دیگری بالملازمه ثابت شد، ذات عدم ضد و ذات عدم ترخیص ثابت میشود، بنابراین مانعی ندارد ضدی برود ولی هنوز عدم ضد دیگر مثل عدم ترخیص باقی باشد. البته بحث اعم از لوازم عدمی است ولی شاید منشأ اشکال، تطبیق مثال بر عدم باشد.
ولی باید گفت حتی اگر لازم، عدم شیء باشد، عدم بما هو عدم میزی ندارد (لا میز فی الاعدام من حیث العدم) اما عدم میتواند به اعتبار اضافهاش به ملکات دارای میز باشد، مانند عدم ترخیص مقارن با وجوب، عدم ترخیص مقارن با حرمت، و اینکه عدم ترخیص بما هو عدم، تعین ندارد مهم نیست. به هرحال آنچه که توسط کلام ثابت میشود عدم ترخیصی است که حتماً همراهش وجوب باشد یا عدم ترخیصی است که همراهش حرمت باشد، به گونهای که میتوانیم به متکلم اینچنین بگوییم که شما با نقل این روایت، مطابقةً اثبات وجوب کردی و بالملازمه نفی ترخیص کردی، حال اگر تو اشتباه کرده باشی و واقعاً وجوب نباشد، آیا باز هم نفی ترخیص میکنی و از عدم ترخیص خبر میدهی؟ در اینگونه موارد متکلم میگوید: خیر، کلام من این است که وجوب محقق است پس ترخیص نیست، ولی اگر احیاناً خطایی کرده باشم ممکن است ترخیص باشد. این مطلب امری واضح است و تقریباً نزدیک به بدیهی است. بنابراین اشکال ایشان به راه حل سید خویی رحمه الله انصافاً ناوارد است.
بررسی پاسخ حلی سید خویی رحمه الله
حقیقت این است که پاسخ ایشان در اکثر موارد درست است، ولی اگر بخواهیم به صورت کامل و از جمیع جهات این مطلب را بررسی نماییم باید بگوییم:
دلالت التزامی میتواند دو قسم باشد: یک قسمش که بیشتر است ـ و شاید اطلاق لفظِ «دلالت التزامی» منصرف به این قسم باشد (به واسطهی غلبهی استعمال یا تعریف خاصی که میکنند) ـ این است که مقصود بالذات از کلام، دلالت مطابقی باشد و به تعبیری مقصود از افاده، مدلول مطابقی باشد و مدلول التزامی قهراً و بالتبع استفاده شود. در چنین جایی همانند سید خویی رحمه الله قائل هستیم که دلالت التزامی وجوداً و حجیةً تابع دلالت مطابقی است و اگر دلالت مطابقی که متبوع است از نظر حجیت ساقط شود دلالت التزامی هم از نظر حجیت ساقط میشود، با همان تبیینی که در رد کلام سید صدر رحمه الله ذکر شد.
ولی گاهی مدلول التزامی بالذات خودش مقصود بالافاده است و متکلم این روش را برای افادهی غرض خاصی انتخاب کرده است. این حالت خود به دو گونه اتفاق میافتد:
گاهی مدلول مطابقی به هیچ وجه مقصود به افاده نیست و مقصود از کلام فقط مدلول التزامی است و اگر اتفاقاً مدلول مطابقی هم داشته باشد مقصود بالافاده نیست. کنایات اینچنین است؛ کنایه یعنی ذکر الملزوم و افادة اللازم، مانند: زیدٌ کثیر الرماد، مهزول الفصیل، رحب الفناء و... . اینها همه کنایه از این است که آن شخص سخی است؛ یعنی مدلول التزامی کلام مراد است. اصلاً ممکن است رماد و خاکستری و رحابت فنائی در کار نباشد بلکه مقصود این است که زید همانند کسانی است که مهمان دارند و زیاد آتش برای طبخ غذا فراهم میکنند و در خانهشان خاکستر زیاد است. در نتیجه اصلاً ممکن است مدلول مطابقیاش مقصود به افاده نباشد و مقصود به افاده، لازم کلام است. همین گونه است مهزول الفصیل و رحب الفناء.
و گاهی علاوه بر مدلول التزامی، مدلول مطابقی هم مقصود به افاده است.
در این دو قسم که دلالت التزامی بالاصالة مقصود به افاده است ولو از طریق ملازمه در حجیت تبعیتی در کار نیست؛ زیرا دو دلالت است و فرضاً اگر دلالت مطابقی کلام از حجیت ساقط شود (حتی آنجایی که دلالت مطابقی مقصود به افاده است، چه برسد به جایی که مقصود به افاده نیست مثل کنایه) دلالت التزامی بر حجیت باقی است و عبد میتواند با مولایش به آن دلالت احتجاج کند؛ زیرا گرچه یک نوع ملازمهای بین این دو است، ولی ملازمه در وجود است و چون دو خبر هستند حجیت یکی متوقف بر حجیت دیگری نیست و ملزوم میتواند از حجیت ساقط شود و حجیت دلالت التزامی باقی باشد ...
براي دريافت متن کامل جلسه هجدهم اينـجا را کليک کنيد.