تقریرات درس خارج اصول
حضرت آیت الله سیّد محمّدرضا مدرّسی طباطبایی یزدی دامت برکاته
دورهی دوم ـ سال سیزدهم ـ سال تحصیلی 96 ـ 1395
جلسه هشتم ـ یکشنبه 4/7/95
نقد و بررسی کلام شهید صدر رحمه الله
حقیقت آن است که اصل کلام ایشان صحیح است و اساساً این مطالب بر اساس ترتب درست میشود. ولی با این حال اگر کسی مبنایی مانند مبنای مرحوم آخوند و مرحوم عراقی را انتخاب کند، میتواند ما نحن فیه را از تعارض خارج کند. آنها قائل هستند که هرجا احراز کردیم ملاک وجود دارد دیگر تعارضی نیست و فرض این است که در مثل صلات و ازاله، آقایان این مطلب را احراز میکنند، حال یا با اطلاق هیأت یا اطلاق ماده یا جهت دیگر احراز میکنند که ملاک وجود دارد و وقتی ملاک وجود داشت دیگر اینجا تعارضی در بین نیست، بلکه تزاحم محقق است و از آنجا که یا ترتب و یا ترتب من الجانبین را محال میدانند، میگویند اگر یکی از آن دو تکلیف اهم باشد اهم فعلی است؛ مثلاً در تزاحم ازاله و نماز، صلات فعلی میشود و اگر کسی عصیان کرد و نماز نخواند امثال آخوند رحمه الله که منکر ترتب هستند هیچگاه معتقد نمیشوند دو امر زنده میشود، و وقتی دو امر زنده نشد یعنی همان یک امر قبلی که عصیان شده است فعلیت داشته است و امر دیگر هم از اول ساقط بود و صرف امر به اهم در سقوط امر مهم کافی است، نه امتثالش. مرحوم نائینی و قائلین به ترتب میفرمایند امتثال امر اهم موجب سقوط امر مهم است، اما مرحوم آخوند معتقد است صرف امر به اهم موجب سقوط امر به مهم است، لذا از اول معتقد است دو ملاک موجود است و هردو نمیتواند فعلی شود و عند عصیان اهم نیز دو امر فعلی نمیشود و فقط اهم فعلی است و اگر مهم به جای اهم اتیان شد صحتش به واسطهی ملاک است نه امر.
بنابراین تعارض بنابر آن مبناست که بگوییم با عصیان اهم، دو امر فعلی میشود. ولی آخوند; میگوید با عصیان اهم دو امر فعلی نمیشود. همچنین کسی که منکر ترتب من الجانبین است همین کلام را میگوید؛ یعنی معتقد است که دو امر فعلی نمیتوانیم داشته باشیم و بر فرض عصیان یکی، تنها همان امری که فعلی است عصیان شده و امر دیگر هم اصلاً نیست.
پس اگر اشکالی وارد باشد بر مبانی قبلی آقایان منکرین ترتب است که چگونه بدون قبول ترتب و یا عدم قبول ترتب من الجانبین، کشف ملاک میکنید؟ چگونه اهم را تشخیص میدهید و میگویید آن فعلی است؟
بحث و بررسی در این باره در مبحث ترتب به تفصیل صورت گرفت و واقعاً بدون قبول ترتب و حتی ترتب من الجانبین، نمیشود کشف ملاک کرد و همانگونه که در مبحث ترتب بررسی شد، اینکه گفتهاند از اطلاق هیأت و اطلاق ماده و امثال اینها کشف ملاک میکنیم، سخن ناتمامی است.
بلی، به ندرت مواردی پیدا میشود که با علم خارجی میدانیم ملاک در هر دو فرد موجود است و تزاحم وجود دارد، که امری استثنایی است ولی غیر از آن، در بقیهی موارد جز از طریق قبول ترتب و حتی ترتب من الجانبین، نمیتوانیم کشف ملاک و تعیین وظیفه که اهم و مهم کدام است، کنیم.
عوامل پیدایش تعارض و تنافی در روایات
با اتمام بحث از تعریف تعارض و تزاحم، میتوانیم وارد صلب بحث تعارض شویم. اما مناسب است مقدمهای را با عنوان عوامل پیدایش تعارض و تنافی در روایات بررسی کنیم.
همانگونه که در ابتدای بحث تعارض تصریح شد، مقصود از تعارض و تنافی ادله در بحث ما، تنافی اخبار است. تعارضهای دیگر هر چند ممکن است وجود داشته باشد اما اینجا مراد نیست. فرضاً ممکن است تعارضی در قرائات متعددهی قرآن کریم حاصل شود، قرائتی افاده معنایی میکند و قرائت دیگری افادهی معنای دیگری میکند که با همدیگر نمیتواند جمع شود و میدانیم که باید یکی از این دو مطابق واقع باشد، اما آن تعارض اینجا مورد بحث نیست. وظیفه در آن مباحث رجوع به قواعد کلی است؛ مثلاً اگر مفاد دو قرائت با همدیگر اقل و اکثر بودند، باید قدر متیقن را اخذ کرد. اگر طوری باشد که علم اجمالی به تکلیف باشد باید احتیاط کرد. آری، ممکن است تعارض در قرائات به نوعی به تعارض در اخبار بازگردد. فرضاً از امام7 نقل شده است که فلان آیه را چنین بخوانید و روایت دیگری بیان میکند آیه را به شکل دیگری بخوانید، اگر چنین دو روایتی داشته باشیم بازگشتش به تعارض خبرین میشود؛ چون مفادشان با یکدیگر سازگاری ندارد. یا اینکه به نوعی به تهافت در خبر واحد باز میگردد، نظیر اینکه روایاتی میفرماید: «اقرؤوا کما یقرء الناس»؛ بخوانید همانگونه که مردم میخوانند. اگر این روایت معنایش این باشد که این قرائتها ولو مختلف هستند حجت هم هستند، وقتی میبینیم که مردم دو گونه خواندهاند، مثلاً بعضیها «یَطهُرن» خواندهاند و بعضیها «یَطَّهَّرن» خواندهاند، بر فرض اینکه این روایات اطلاق داشته باشد یعنی همهی این قرائتها حتی در مقام استنباط حجت باشد، لذا این مسأله پیش میآید که به کدام قرائت میتوان تمسک کرد؟ بنابراین نوعی تهافت درونی برای این روایت که «اقرؤوا کما یقرؤ الناس» ایجاد میشود. البته باز هم تعارض اصطلاحی نیست بلکه یک روایت است که تهافت درونی دارد، در اینجا تعارض به این معانی هیچکدام مراد ما نیست و فقط تعارض در اخبار مراد است ...
براي دريافت متن کامل جلسه هشتم اينـجا را کليک کنيد.