تقریرات درس خارج اصول
حضرت آیت الله سیّد محمّدرضا مدرّسی طباطبایی یزدی دامت برکاته
دورهی دوم ـ سال دوازدهم ـ سال تحصیلی 95ـ94
جلسه 41 ـ دوشنبه 21/10/94
خلاصهی کلام شیخ و آخوند رحمهما الله چنین است که از دلیل «لا تنقض الیقین ابداً بالشک» استفاده میشود آنچه مورد تیقّن است هنوز باقی است و جرّ به زمان لاحق میشود. در مثال مذکور، حیات زید متیقن بود و انبات لحیهی زید متیقن نبود، بلکه تیقّن به عدمش داشتیم. بنابراین با استصحاب حیات، اثر انبات لحیه اثبات نمیشود.
در تشبیهی نیز شیخ رحمه الله فرمودند که عنوان «متیقن» در اینجا، مثل عنوان «أم» و «زوجة الاب» است و همانطور که در باب رضاع، لازمهی عنوان «أم» و «زوجة الاب»، یعنی «أم الاخ» محرِّم نیست، در ما نحن فیه هم استصحاب حیات، مثبت احکام مترتب بر انبات لحیه نیست.
نقد و بررسی فرمایش جناب شیخ رحمه الله و مرحوم آخوند در رد اصل مثبت
اگر کلمات شیخ رحمه الله را به همین اندازهای که فرمودند در نظر بگیریم و بر همین توضیحات اقتصار کنیم، دارای مشکل است و مطلب را اثبات نمیکند؛ زیرا:
حتی اگر متیقن را من حیث أنه متیقنٌ، باقی بدانیم لوازمی دارد، همچنانکه اگر تیقّن تکوینی به حیات داشتیم، لازمهی چنین حیاتی انبات لحیه خواهد بود و در نتیجه احکام انبات لحیه بر آن مترتب خواهد بود.
اگر مقصود این باشد که متیقن بالفعل را مجرداً از لوازم بعدی به زمان حال بکشانیم و چنین حیاتی همراه انبات لحیه نمیباشد چون مثلاً زید حیاتی دوازده ساله داشته است، در این صورت نقض شیخ بر کلام کاشف الغطاء رحمهما الله، بر کلام خودشان هم وارد میشود، یعنی آثار با واسطهی شرعیه نیز مترتب نمیشود؛ زیرا آثار با واسطهی شرعیه هم سابقاً متیقن نبود، اکنون هم شک میکنیم که آیا مترتب شد یا خیر، استصحاب عدم آن جاریست و فرقی با آثار با واسطهی عقلیه ندارد.
مثلاً آبی سابقاً کرّ بود، دستمان که مشکوک النجاسة بود را در آن تطهیر کردیم، اثر بیواسطه که طهارت دست است بر این مستصحب مترتب است، اما اثر باواسطه که جواز دخول در صلات باشد سابقاً متیقن نبوده است. یا فرض کنید غذایی نجس بود و یقین داریم که خوردنش حرام است، سپس این غذای نجس را در مستصحب الکریة تطهیر میکنیم که اثر بیواسطهاش طهارت است و اثر باواسطهی آن هم حلیت تناول این غذا است، در حالی که سابقاً حلّیت اکل این طعام، متیقن نبوده بلکه حرمت اکلش متیقن بوده است. اگر دلیل استصحاب بیان میکند متیقن به اندازهای که متیقن بوده است جرّ به زمان لاحق میشود، چگونه میگویید تمام آثار شرعیهی طولیهی مستصحب مترتب میشود.
این نقضی بود که خود شیخ به نوعی بر کاشف الغطاء رحمهما الله داشتند و در اینجا بر خودشان هم وارد است. ما الفرق بین آثار شرعیهی طولیه و آثار شرعیهی طولیهای که واسطهاش عقلی است؟! صرف اینکه آنجا واسطه شرعی است و اینجا عقلی است، بیان شیخ رحمه الله نمیتواند فارق باشد.
اما تشبیهی که شیخ رحمه الله بیان کردند نیز فیالجمله محل مناقشه است؛ زیرا:
مسألهی رضاع با ما نحن فیه متفاوت است؛ موضوع حرمت یعنی ملزوم در رضاع مثلاً، عنوان «أم» و عنوان «زوجة الاب» است و عنوان أم الاخ، لازمِ حتمی «أم» و «زوجه الاب» نیست. آیا هر کس «أمّ» شد باید عنوان أم الاخ را داشته باشد؟! ممکن است کسی «أم» شود و آن کسی را که شیر داده، برادر ندارد تا أم الاخ شود. آری، اگر برادر داشت أم الاخ صادق بود. در چنین جایی نمیتوان گفت حکمی که روی ملزوم میرود برای این لازمِ شرطی هم هست. مانند این است که گفته شود این دستم را که اینجا نگه میدارم، اگر آفتاب باشد سایه دارد، حال اگر حکمی روی بالا گرفتن دست مترتب شد معنایش این نیست که آن حکم روی سایه هم هست تا اگر این سایه بود ولی ناشی از بالا گرفتن دست نبود بلکه ناشی از چیز دیگری بود، آن حکم مترتب باشد. عنوان «أمّ» در برخی موارد همراه با عنوان أم الاخ است و آن زمانی است که بچهی این «أم» برادری داشته باشد.
فرق مهمتری نیز وجود دارد: در لوازم مستصحب، فرض این است که آن لازم، حتماً حکمی دارد؛ یعنی انبات لحیه خودش حکمی دارد که در مثال ما فرضاً «وجوب احترام» است، اما در عنوان «أم الاخ» بحث در این است که آیا حکمی دارد یا ندارد؟ و اول کلام است که آیا اطلاق «يَحْرُمُ مِنَ الرَّضَاعِ مَا يَحْرُمُ مِنَ النَّسَبِ» شامل أمالاخ میشود یا خیر. در ما نحن فیه فرض این است که انبات لحیه حکم دارد و حکمش هم قطعی است، و بحث در این است که آیا میتوانیم با استصحاب حیات، آن را اثبات کنیم یا خیر ...
براي دريافت متن کامل جلسه چهل و یکم اينـجا را کليک کنيد.