تقریرات دروس خارج فقه
حضرت آیت الله سیّد محمّد رضا مدرّسی طباطبایی یزدی (دامت برکاته)
سال تحصیلی 95-1394
جلسهی شصت و هفتم؛ دوشنبه 16/1/1395
بررسی رکن دوم: (اولویت بیع فضولی به صحّت بعد از لحوق اجازه نسبت به نکاح)
مناقشهی شیخ قدس سره در اولویت مذکور
مرحوم شیخ قدس سره ابتدا میفرمایند این اولویت، حسن است، اما در ادامه با استناد به نصّی که در ردّ حکم عامه در مسألهی «تزویج وکیل معزول در صورت جهل به عزل» وارد شده، در این اولویت مناقشه میکنند. [ما ابتدا روایت را ذکر کرده و سپس مناقشهی شیخ قدس سره را بیان میکنیم] روایت چنین است:
ـ روایت العلاء بن سیابة:
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْن] بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ سَيَابَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ امْرَأَةٍ وَكَّلَتْ رَجُلًا بِأَنْ يُزَوِّجَهَا مِنْ رَجُلٍ فَقَبِلَ الْوَكَالَةَ فَأَشْهَدَتْ لَهُ بِذَلِكَ فَذَهَبَ الْوَكِيلُ فَزَوَّجَهَا ثُمَّ إِنَّهَا أَنْكَرَتْ ذَلِكَ الْوَكِيلَ وَ زَعَمَتْ أَنَّهَا عَزَلَتْهُ عَنِ الْوَكَالَةِ فَأَقَامَتْ شَاهِدَيْنِ أَنَّهَا عَزَلَتْهُ فَقَالَ: مَا يَقُولُ مَنْ قِبَلَكُمْ فِي ذَلِكَ؟ قَالَ قُلْتُ: يَقُولُونَ يُنْظَرُ فِي ذَلِكَ فَإِنْ كَانَتْ عَزَلَتْهُ قَبْلَ أَنْ يُزَوِّجَ فَالْوَكَالَةُ بِاطِلَةٌ وَ التَّزْوِيجُ بَاطِلٌ وَ إِنْ عَزَلَتْهُ وَ قَدْ زَوَّجَهَا فَالتَّزْوِيجُ ثَابِتٌ عَلَى مَا زَوَّجَ الْوَكِيلُ وَ عَلَى مَا اتَّفَقَ مَعَهَا مِنَ الْوَكَالَةِ إِذَا لَمْ يَتَعَدَّ شَيْئاً مِمَّا أَمَرَتْ بِهِ وَ اشْتَرَطَتْ عَلَيْهِ فِي الْوَكَالَةِ قَالَ ثُمَّ قَالَ: يَعْزِلُونَ الْوَكِيلَ عَنْ وَكَالَتِهَا وَ لَمْ تُعْلِمْهُ بِالْعَزْلِ؟! قُلْتُ: نَعَمْ يَزْعُمُونَ أَنَّهَا لَوْ وَكَّلَتْ رَجُلًا وَ أَشْهَدَتْ فِي الْمَلَإِ وَ قَالَتْ فِي الْخَلَإِ اشْهَدُوا أَنِّي قَدْ عَزَلْتُهُ أَبْطَلَتْ وَكَالَتَهُ بِلَا أَنْ يَعْلَمَ فِي الْعَزْلِ وَ يَنْقُضُونَ جَمِيعَ مَا فَعَلَ الْوَكِيلُ فِي النِّكَاحِ خَاصَّةً وَ فِي غَيْرِهِ لَا يُبْطِلُونَ الْوَكَالَةَ إِلَّا أَنْ يَعْلَمَ الْوَكِيلُ بِالْعَزْلِ وَ يَقُولُونَ الْمَالُ مِنْهُ عِوَضٌ لِصَاحِبِهِ وَ الْفَرْجُ لَيْسَ مِنْهُ عِوَضٌ إِذَا وَقَعَ مِنْهُ وَلَدٌ فَقَالَ علیه السلام: سُبْحَانَ اللَّهِ مَا أَجْوَرَ هَذَا الْحُكْمَ وَ أَفْسَدَهُ إِنَّ النِّكَاحَ أَحْرَى وَ أَحْرَى أَنْ يُحْتَاطَ فِيهِ وَ هُوَ فَرْجٌ وَ مِنْهُ يَكُونُ الْوَلَدُ ... .
وَ رَوَاهُ الشَّيْخُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى الْخَشَّابِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ مُوسَى بْنِ أُكَيْلٍ النُّمَيْرِيِّ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ سَيَابَةَ نَحْوَهُ.
علاء بن سیابة میگوید از امام صادق علیه السلام سؤال کردم دربارهی زنی که مردی را وکیل کرده بود که او را به ازدواج مرد دیگری در بیاورد، آن مرد هم وکالت را قبول کرده بود و زن شاهد بر آن هم گرفته بود. پس وکیل رفت و زن را به تزویج آن مرد درآورد، سپس زن انکار کرد که این مرد وکیل اوست و گمان کرد که او را از وکالت عزل کرده است، و دو شاهد اقامه کرد که او را عزل کرده است. حضرت فرمودند: کسانی که طرف شما هستند (یعنی علماء عامه) در این باره چه میگویند؟ خدمت حضرت عرض کردم: میگویند در این مورد نگاه میشود اگر زن وکیل را عزل کرده بود قبل از اینکه او را به تزویج درآورده باشد، وکالت باطل و در نتیجه نکاح هم باطل است، و اگر وکیل را عزل کرده بود در حالی که او را به تزویج درآورده باشد، پس تزویج ثابت است بر آن کسی که وکیل تزویج کرده بر آنچه که وکیل و آن زن در عقد وکالت اتفاق کردهاند، در صورتی که وکیل نسبت به آنچه که زن بدان امر کرده و در وکالت شرط کرده است تعدّی نکرده باشد. حضرت فرمودند: وکیل را از وکالت عزل میکنند در حالی که آگاه به عزل نمیشود؟! عرض کردم: بله گمان میکنند اگر زن، مردی را که وکیل کرده و آشکارا بر آن شاهد گرفته، در خلوت بگوید شاهد باشید که من او را از وکالت عزل کردم، وکالت باطل میشود بدون اینکه وکیل علم به عزل پیدا کند. و نقض میکنند جمیع آنچه که وکیل در نکاح خاصةً انجام داده بود، ولی در غیر نکاح، وکالت را باطل نمیدانند مگر در صورتی که وکیل علم به عزل پیدا کند. و چنین میگویند که مال، در مقابلش عوضی برای صاحبش است ولی فرج، عوضی در مقابل آن نیست وقتی از آن ولدی پدیدار شود. حضرت فرمودند: سبحان الله! چقدر این حکم جائرانه و فاسد است! همانا نکاح احری و اجدر در این است که در آن احتیاط شود، و نکاح فرج است و از آن ولد میباشد ... .
مرحوم صدوق قدس سره این روایت را با سند خود از علاء بن سیابة نقل میکند که سند ایشان در آخر من لا یحضره الفقیه چنین است:
«و ما كان فيه عن العلاء بن سيابة فقد رويته عن أبي- رضي اللّه عنه- عن سعد ابن عبد اللّه، عن أحمد بن محمّد بن عيسى، عن الحسن بن عليّ الوشّاء، عن أبان بن عثمان عن العلاء بن سيابة»
مرحوم صدوق قدس سره این روایت را از پدر خود علی بن بابویه قمی نقل میکند که جلیل القدر است. ایشان از سعد بن عبدالله از احمد بن محمد بن عیسی نقل میکند که هر دو جلیل القدر هستند ...
براي دريافت متن کامل جلسه شصت و هفتم اينـجا را کليک کنيد.