تقریرات درس خارج اصول
حضرت آیت الله سیّد محمّدرضا مدرّسی طباطبایی یزدی دامت برکاته
دورهی دوم ـ سال دوازدهم ـ سال تحصیلی 95ـ94
جلسه 32 ـ سهشنبه 1/10/94
به بیان دیگر وقتی عنب، کشمش شد و آبی به آن اضافه شد، قطعاً حلیت دارد و بحث ما این است که آیا حلیتش دارای غایت است یا خیر؟ اگر کسی بگوید با جوشیدن حرام نمیشود یعنی حلیت مطلقه دارد، اگر گفت حرام میشود یعنی حلیت مغیاة دارد. اکنون نمیدانیم وضعیت حلیت آن چگونه است، پس اشاره میکنیم به این کشمش و میگوییم هذا حلال. بعد از جوشیدن شک میکنیم آیا آن حلیتی که برای کشمش بود هنوز باقی است یا خیر؟ چون ما نمیدانیم که غایت دارد یا ندارد. و از آنجا که ما مطلقاً استصحاب را حجت دانستیم، استصحاب حلیت را جاری کرده و نتیجه میگیریم که با استصحاب حرمت معلقه معارض میشود.
إن قلت: گرچه نمیدانیم این حلیت مغیاة است یا غیر مغیاة، ولی حالت سابقهاش یعنی آن وقتی که ماء العنب بود، حلیتش مغیاة بود پس الآن هم حلیتش، حلیت مغیاة است و با این استصحاب سببی دیگر شکی باقی نمیماند تا ما استصحاب حلیت کنیم.
قلت: اولاً: این فرض حالت سابقه ندارد؛ زیرا آن ماء العنب تمام شد و خشک شد و آبی به این کشمش اضافه شده است و قطعاً این ماء الزبیب، حلال است و خودش موضوع حلیت است. حلیت سابق را به اینجا نمیکشانیم پس بنابراین جای استصحاب آن حلیت سابق نیست.
ثانیاً: استصحاب حلیت سابقه، به نحو مثبت اثبات میکند که ماء الزبیب هم حلال است؛ چون عقل حکم میکند دو حلیت نمیتواند باشد، وقتی حلیت مغیاة شد پس حلیت دیگری نیست، و این لازمهی عقلی است و با استصحاب اثبات نمیشود.
نقد و بررسی اشکال مذکور بر کلام آخوند رحمه الله
به نظر میرسد کلام مرحوم آخوند متین و قابل دفاع باشد زیرا:
درست است که الآن حلیت ماء الزبیب مشکوک است که آیا حلیت مغیاة و قصیره است که تمام میشود یا حلیت غیر مغیاة و غیر قصیر است، لکن به نظر میآید ما میتوانیم با اجرای اصل موضوعی، احتمال حلیت غیر قصیره را نفی کنیم؛ زیرا ماء الزبیب قطعاً حلیت دارد ولی مردد است بین اینکه قصیر باشد یا طویل، فرض این است که قصیر و طویل در ماهیت تفاوتی ندارند، حلیت قصیره یعنی تا این زمان و تا این حد (یعنی تا غلیان) و حلیت طویله یعنی بعد از این حد هم باز وجود دارد، لذا نسبت به ذات حلیت قصیره نمیتوانیم شک کنیم و قطع داریم که وجود دارد؛ یعنی تا مرز غلیان، حلیت هست، شک میکنیم که آیا حلیت طویله جعل شده است یا خیر؟ فرض این است که اینها دو جعل و دو مجعول هستند و یک مجعول در دل مجعول دیگر است. بنابراین میتوانیم عدم جعل و مجعول طویل را استصحاب کنیم.
لامحاله بعد از غلیان دیگر نمیتوانیم استصحاب حلیت کنیم؛ زیرا با اصل موضوعی، احتمال حلیت بعد از غلیان نیست؛ زیرا حلیت بعد از غلیان، ناشی از حلیت طویله است یعنی کلیای است که در ضمن فرد طویل باید محقق شود و فرض این است که فرد طویل با اصل موضوعی منتفی است و فرد قصیر هم که عمرش تا غلیان بود و در نتیجه دیگر احتمال حلیت تا بعد از غلیان نمیدهیم.
نظیر این در بحث طهارت وجود دارد. در بحث استصحاب کلی قسم ثانی بیان شد اگر کسی علم داشته باشد که یا حدث اصغر از او سر زده یا حدث اکبر، در این حالت حتی اگر وضو بگیرد نمیتواند نماز بخواند؛ زیرا استصحاب کلی حدث را که جامع بین حدث اصغر و اکبر است دارد و باید غسل هم انجام دهد. البته آنجا تذکر دادیم که آثار مشترکه بین حدث اصغر و اکبر مترتب میشود ولی آثار مختصه از حیث استصحاب کلی قسم ثانی مترتب نمیشود، هر چند از حیث علم اجمالی ممکن است در جایی مترتب شود.
علیرغم این مطلب اگر کسی محدث به حدث اصغر بود و وضو نداشت و سپس رطوبت مشتبهای از او سر زد و نفهمید که بول است یا منی، در اینجا علیرغم اینکه استصحاب کلی قسم ثانی را قبول داریم، اگر این فرد وضو بگیرد میگوییم متطهر میشود و میتواند نماز بخواند و تمام افعال فرد متطهر را میتواند انجام دهد؛ زیرا اینجا متفاوت است و اصل موضوعی وجود دارد که باعث میشود دیگر نتوانیم استصحاب کلّی حدث بعد از وضو جاری کنیم.
نکتهاش این است که گرچه این فرد میداند محدث بوده است و شک هم دارد که الآن حدثش طویل است یا قصیر، اما نسبت به حدث طویل میتواند استصحاب عدم کند، (استصحاب عدم تحقق جنابت) و استصحاب عدم تحقق حدث اصغر معارض با آن نیست؛ زیرا فرض کردیم که این فرد قبلاً حدث اصغر داشته است و قطعاً محدث است. لذا استصحاب عدم حدث اکبر را جاری میکنیم و حکم میکنیم که جنب نیست. از سوی دیگر این شخص وضو گرفت و حدث اصغر قطعی با این وضو زائل شد، پس این فرد محدث به حدث اصغر بوده وجداناً و غیر جنب بوده به اصل، دلیل هم میگوید: «مَن توضأ و هو غیر جنب فهو متطهر»، ایشان وضو گرفته است و غیر جنب بوده است (وضو وجداناً و غیر جنب به اصل) پس متطهر است و میتواند نماز بخواند ...
براي دريافت متن کامل جلسه سی و دوّم اينـجا را کليک کنيد.