تقریرات درس خارج اصول
حضرت آیت الله سیّد محمّدرضا مدرّسی طباطبایی یزدی دامت برکاته
دورهی دوم ـ سال دوازدهم ـ سال تحصیلی 95ـ94
جلسه 31 ـ دوشنبه 30/9/94
به این نتیجه رسیدیم که هرگاه قضیهی تعلیقیه در کلام شارع باشد و شارع خودش آن را اعتبار کرده باشد، استصحاب آن جاری است؛ زیرا یک اعتبار شرعی است و شارع میتواند در اعتبارات خودش تصرف کند و با استصحاب، آنها را در صورت شک، محکوم به بقاء کند.
اشکال سوم بر استصحاب تعلیقی
این اشکال در کلمات مرحوم شیخ و مرحوم آخوند و دیگران آمده است که:
استصحاب تعلیقی، مبتلای به معارض است و این معارضه، استصحاب را بیاثر میکند؛ زیرا فرضاً وقتی که انگور، زبیب شد و شک کردیم که ماء مغلیّ آن حرام است یا خیر، میتوانیم حرمت معلّقه را استصحاب کنیم و ارکان استصحاب تمام است و مثبت هم نیست بنابر توضیحی که داده شد.
اما استصحاب دیگری در اینجا وجود دارد که از این استصحاب قدرتمندتر است و آن استصحاب حلّیت منجّزهی سابقه است. ماء العنب قبل از غلیان به طور منجّز حلال بود، آن را استصحاب میکنیم؛ بدین صورت که اشاره میکنیم به مایع مغلی و میگوییم این مایع مغلی قبلاً حلال بوده است و هنوز هم حلال است. پس دو استصحاب با هم درگیر میشوند و ساقط میشوند و نتیجه مفاد همان استصحاب تنجیزی است؛ زیرا بعد از تعارض، به «کلّ شیء لک حلال»، «رفع ما لا یعلمون» و امثال آنها رجوع میشود و دیگر حرمت اثبات نمیشود.
پاسخ مرحوم آخوند به اشکال سوم
مرحوم آقای آخوند فرمودهاند که این دو استصحاب نمیتوانند با هم معارض شوند؛ زیرا حلیت سابقهای را که استصحاب میکنیم، غایت دارد. آب انگور علی الاطلاق حلال نیست بلکه حلال است ما لم یَغلِ؛ یعنی غلیان که شرط حرمت در استصحاب تعلیقی است، غایت در استصحاب تنجیزی است. یعنی همانطور که در استصحاب تعلیقی بیان شده است که «العصیر اذا غلی یحرم»، در استصحاب حلیت هم چنین است که «الحلیة باقٍ ما لم یغل»، و این دو با هم تنافی ندارند. حلّیت میگوید مادامی که غلیان نباشد من هستم و همین حلیت را استصحاب میکنیم و حرمت هم میگوید وقتی غلیان آمد من هستم و قبلش نیستم و همین حرمت معلقه را استصحاب مینماییم. این دو استصحاب چرا با هم تنافی داشته باشد؟!
فرض کنید هر دو را به نحو قطع میدانیم؛ قطع داریم که «ماء العنب حلالٌ ما لم یغل» و قطع داریم که «اذا غلی ماء العنب یحرم»، آیا کمترین تضاد و تنافی بین این دو احساس میشود؟! خیر، تنافی بین آنها وجود ندارد. وقتی هم هر دو استصحاب شوند، یعنی همان مقطوع شما در حال شک باقی است و تعبداً این دو قضیه موجود است، پس با هم تنافی ندارند و در نتیجه اشکال مذکور بیاساس است.
اشکال برخی از معاصرین بر پاسخ مرحوم آخوند به اشکال سوم
برخی بر راه حل آخوند رحمه الله ایراداتی وارد کردهاند، از جمله بعضی معاصرین رحمه الله که مفصل وارد شده و مطالب متعددی را ذکر کردهاند که محصل سخن ایشان چنین است که:
یک اصل حلیت داریم و یک حلیت مغیاة داریم. بعد از اینکه عنب تبدیل به کشمش شد، اصل حلّیت قطعی است و لهذا نسبت به آن جای استصحاب نیست. آنچه مشکوک است اینکه آیا خصوصیت مغیاة بودن حلّیت، بعد از کشمش شدن هم باقی است یا نه؟
به تعبیر دیگر، آنچه که میخواهیم استصحاب کنیم و شک در آن داریم این است که آیا حلیت مغیاة سابق باقی است یا خیر، بلکه حلّیت جدیدی که آمده و فیالجمله قطعی است، غایت ندارد؟
و حلیت مغیاة را هم نمیشود استصحاب کرد؛ زیرا غایتی که برای حلیت است، در لسان ادله نیامده است بلکه به حکم عقل، غایت برای حلیت اخذ شده است؛ به خاطر اینکه دلیل دیگر میگوید «اذا غلی یحرم؛ با غلیان، عصیر حرام میشود» و از آنجا که نمیشود شیء واحد، هم حلال و هم حرام باشد عقل اینگونه حکم میکند که پس حلیت، مغیای به غلیان است. در لسان دلیل چنین چیزی وجود ندارد که حلیت، مغیای به غلیان باشد و چون این غایت، عقلی است نه معتبَر شرعی، استصحاب در آن جاری نیست.
اینکه آخوند فرمودند حلیت مغیاة را استصحاب میکنیم و با حرمت معلقه درگیری ندارد، صحیح نیست؛ زیرا حلیت مغیاة را نمیتوانید استصحاب کنید، چون چنین حلیتی در لسان شرع نیامده است و این غایت، حکمی عقلی است. حال که استصحاب جاری نمیشود چه باید کرد؟
برای عصیر عنبی، حلیتی قطعی وجود داشت، شک در بقائش داریم و امکان بقائش نیز وجود دارد، آن حلیت را استصحاب میکنیم؛ زیرا میدانیم که ماء العنب حلالٌ، لامحاله استصحاب همان حلّیت جاری است و وقتی که جاری شد، تعارض بین استصحاب حرمت تعلیقی و استصحاب حلیت برقرار میشود ...
براي دريافت متن کامل جلسه سی و یکم اينـجا را کليک کنيد.