تقریرات دروس خارج فقه
حضرت آیت الله سیّد محمّد رضا مدرّسی طباطبایی یزدی (دامت برکاته)
سال تحصیلی 95-1394
جلسهی سوم؛ سهشنبه 24/6/1394
2. صحیحهی هشام بن سالم:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مَنْصُورٍ عَنْ هِشَامٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: انْقِطَاعُ يُتْمِ الْيَتِيمِ بِالاحْتِلَامِ وَ هُوَ أَشُدُّهُ وَ إِنِ احْتَلَمَ وَ لَمْ يُؤْنَسْ مِنْهُ رُشْدُهُ وَ كَانَ سَفِيهاً أَوْ ضَعِيفاً فَلْيُمْسِكْ عَنْهُ وَلِيُّهُ مَالَهُ.
وَ رَوَاهُ الصَّدُوقُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ هِشَامٍ مِثْلَهُ.
مرحوم کلینی این روایت را از استاد خود محمد بن یحیی العطار القمی ثقه نقل میکند. احمد بن محمد بن عیسی هم جلیل القدر و ثقه است. مراد از محمد بن عیسی هم یا پدر احمد بن محمد است که میتوان گفت ثقه است و شاید هم محمد بن عیسی بن عبید یقطینی باشد که به نظر ما ایشان هم ثقه است. منصور هم مشترک بین چند نفر است امّا در اینجا به تصریح جناب صدوق، مراد منصور بن حازم ثقه است. هشام بن سالم هم ثقه است. بنابراین سند روایت تمام میباشد.
هشام بن سالم از امام صادق علیه السّلام نقل میکند که فرمودند: انقطاع یُتم یتیم به احتلام است که همان «أَشُدّ» اوست. و اگر یتیم محتلم شود و استیناس رشد از او نشود و سفیه یا ضعیف باشد، باید ولیّش مال او را امساک و نگهداری کند [یعنی نباید اموال را تحویل او بدهد].
دلالت این روایت واضح است و بیان میکند که احتلام یا همان بلوغ نکاح، شرط لازم برای جواز دفع مال به یتیم است امّا شرط کافی نمیباشد و استیناس رشد هم شرط است؛ چراکه حضرت تصریح میفرمایند اگر یتیم به حد احتلام رسید امّا استیناس رشد از او نشد، ولیّش نباید مال را تحویل او دهد (فَلْيُمْسِكْ عَنْهُ وَلِيُّهُ مَالَهُ). پس جواز دفع مال به صبیّ و یتیم، دو شرط دارد؛ یکی بلوغ نکاح و دیگری استیناس رشد.
3. صحیحهی ابی الحسین الخادم:
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْن] فِي الْخِصَالِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبِي الْحُسَيْنِ الْخَادِمِ بَيَّاعِ اللُّؤْلُؤِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: سَأَلَهُ أَبِي وَ أَنَا حَاضِرٌ عَنِ الْيَتِيمِ مَتَى يَجُوزُ أَمْرُهُ؟ قَالَ: حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ قَالَ: وَ مَا أَشُدُّهُ؟ قَالَ: احْتِلَامُهُ قَالَ قُلْتُ: قَدْ يَكُونُ الْغُلَامُ ابْنَ ثَمَانَ عَشْرَةَ سَنَةً أَوْ أَقَلَّ أَوْ أَكْثَرَ وَ لَمْ يَحْتَلِمْ قَالَ: إِذَا بَلَغَ وَ كُتِبَ عَلَيْهِ الشَّيْءُ جَازَ أَمْرُهُ إِلَّا أَنْ يَكُونَ سَفِيهاً أَوْ ضَعِيفاً.
این روایت از لحاظ سند تمام است و مراد از «ابوالحسین الخادم بیاع اللؤلؤ» همان آدم بن متوکل است که ثقه میباشد.
ابوالحسین الخادم میگوید پدرم از امام صادق علیه السّلام سؤال کرد و من حاضر بودم که یتیم چه موقع امرش جایز و نافذ است؟ حضرت فرمودند: تا زمانی که به حدّ أشُدّ برسد. عرض کرد: «أشد» یتیم چیست؟ فرمودند: احتلام است. ابوالحسین الخادم میگوید عرض کردم: گاهی پسر هجده سال یا کمتر یا بیشتر است در حالی که محتلم نمیشود. فرمودند: هرگاه بالغ شود و گناه و ثواب او نوشته شود، امرش (خرید، فروش و ..) جایز است مگر اینکه سفیه یا ضعیف باشد.
این روایت هم ابتدا شرط بلوغ را ذکر میکند و میفرماید هرگاه یتیم بالغ شد، امرش نافذ است (إِذَا بَلَغَ وَ كُتِبَ عَلَيْهِ الشَّيْءُ جَازَ أَمْرُهُ) که مفهوم آن این است اگر بالغ نشود امرش نافذ نیست، و ما هرچند مفهوم شرط را علی الاطلاق نپذیرفتیم، امّا اگر جملهی شرطیه در مقام تحدید باشد مانند ما نحن فیه، حتماً مفهوم دارد. سپس حضرت در ادامه شرط دوم را [که همان استیناس رشد باشد] با عبارت «إِلَّا أَنْ يَكُونَ سَفِيهاً أَوْ ضَعِيفاً» ذکر میکند.
4. موثقهی عبدالله بن سنان:
وَ عَنْهُ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّال] عَنْ مُحَمَّدٍ وَ أَحْمَدَ ابْنَيِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِيهِمَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ الْحَلَبِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: سَأَلَهُ أَبِي وَ أَنَا حَاضِرٌ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ قَالَ: الِاحْتِلَامُ قَالَ فَقَالَ: يَحْتَلِمُ فِي سِتَّ عَشْرَةَ وَ سَبْعَ عَشْرَةَ سَنَةً وَ نَحْوِهَا فَقَالَ: لَا إِذَا أَتَتْ عَلَيْهِ ثَلَاثَ عَشْرَةَ سَنَةً كُتِبَتْ لَهُ الْحَسَنَاتُ وَ كُتِبَتْ عَلَيْهِ السَّيِّئَاتُ وَ جَازَ أَمْرُهُ إِلَّا أَنْ يَكُونَ سَفِيهاً أَوْ ضَعِيفاً فَقَالَ وَ مَا السَّفِيهُ؟ فَقَالَ: الَّذِي يَشْتَرِي الدِّرْهَمَ بِأَضْعَافِهِ قَالَ وَ مَا الضَّعِيفُ؟ قَالَ: الْأَبْلَهُ.
[این روایت از لحاظ سند موثقه میباشد.]
عبدالله بن سنان نقل میکند که من حاضر بودم و پدرم از امام صادق علیه السّلام دربارهی قول خداوند متعال (حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ) سؤال کرد. حضرت فرمودند: مراد احتلام است. پدرم عرض کرد: [اگر] در شانزده یا هفده سالگی و نحو آن محتلم شود چه؟ حضرت فرمودند: نه، هرگاه سیزده ساله شد، حسنات و سیئات بر او نوشته میشود و امرش نافذ است مگر اینکه سفیه یا ضعیف باشد. پدرم پرسید: سفیه کیست؟ فرمودند: کسی که درهم را به چند برابر ارزشش میخرد. عرض کرد: ضعیف کیست؟ فرمودند: ابله.
از این روایات و روایات متعدد دیگری که در این زمینه وجود دارد ـ که إن شاء الله آنها را در ضمن صور دیگر عرض میکنیم ـ استفاده میشود که معاملات صبیّ به نحو اوّل؛ یعنی در صورتی که صبیّ مستقلاً و بدون إذن یا وکالت از ولیّ معامله کند، باطل میباشد؛ چراکه نفوذ امر صبی دو شرط دارد؛ یکی بلوغ و دیگری رشد. بنابراین حتّی اگر صبیّ رشید شده باشد، معاملات او قبل از بلوغ باطل است ...
براي دريافت متن کامل جلسه نودم اينـجا را کليک کنيد.