تقریرات درس خارج اصول
حضرت آیت الله سیّد محمّدرضا مدرّسی طباطبایی یزدی دامت برکاته
دورهی دوم ـ سال دوازدهم ـ سال تحصیلی 95ـ94
جلسه اوّل ـ شنبه 21/6/94
تنبیهات استصحاب
تنبیهات استصحاب به صورتی که شیخ فرمودهاند، با آنچه آخوند فرموده است متفاوت است و از آنجا که بحث ما عمدتاً بر اساس متن کفایه است همان روش را حفظ میکنیم و تنبیهات را به همان نحوی که مرحوم آخوند ذکر کردهاند دنبال میکنیم.
تنبیه اوّل
در تنبیه اوّل، مرحوم آخوند مطلبی را ذکر میکند که مرحوم شیخ آن مطلب را در اوائل استصحاب ذکر کردهاند. البته کلمات مرحوم آخوند و شیخ تفاوتهایی دارد که إنشاءالله به آنها خواهیم پرداخت.
اصل مطلبی که شیخ انصاری رحمه الله متعرض آن شده این است که از تعریفی که ایشان در مورد استصحاب پذیرفتند یعنی «إبقاء ما کان»، دو مطلب روشن میشود:
1. در استصحاب باید شیئی در زمان سابق ثابت باشد و به تعبیر دیگر، مستفاد از تعریف استصحاب «لزوم ثبوت شیءٍ فی الزمن السابق» است.
2. یشترط الشک الفعلی فی الزمن اللاحق؛ یعنی بالنسبة به زمان لاحق، شک لازم است و شک نیز باید فعلی باشد. پس مطلب دوم مستفاد از تعریف شیخ برای استصحاب، «لزوم الشک الفعلی فی الزمن اللاحق» است.
اگر دقت کرده باشید، شیخ رحمه الله توجه دادهاند که در جریان استصحاب، شکّ فعلی لازم است؛ یعنی مکلف یا مجتهدی که نیابت از مکلف میکند، باید بالفعل شک داشته باشد. این نکته برای احتراز از کفایت شکّ تقدیری میباشد.
شکّ تقدیری یعنی اینکه «لو التفت لَشکّ»؛ اگر التفات پیدا کند شک پیدا میکند، اما چه بسا التفات پیدا نکرده است، پس شک هم بالفعل نیست. به تعبیر دیگر شکّ تقدیری یعنی شک در فرض التفات که غیر حاصل است.
جناب شیخ رحمه الله این مطلب را در مورد یقین بیان نکردند و گفتند نسبت به متیقن، ثبوت آن کافی است و اصلاً لازم نیست یقین وجود داشته باشد؛ به خلاف شک که ذکر کردند شک باید بالفعل باشد و تقدیریِ آن در جریان استصحاب کافی نیست.
مرحوم آخوند فرمودهاند علاوه بر آنکه شک باید به نحو فعلی باشد نه تقدیری، یقین نیز باید به نحو فعلی باشد و نه تقدیری و صرف ثبوت شیء در متن واقع، برای جریان استصحاب کافی نیست.
طبیعتاً مدرک و دلیل آخوند بر مدعایشان، ظهور روایات دالّه بر حجیت استصحاب است؛ زیرا در ادلهی استصحاب آمده بود: «لَا تَنْقُضِ الْيَقِينَ أَبَداً بِالشَّكِّ وَ إِنَّمَا تَنْقُضُهُ بِيَقِينٍ آخَرَ»، «لَيْسَ يَنْبَغِي لَكَ أَنْ تَنْقُضَ الْيَقِينَ بِالشَّكِّ أَبَداً» و ... . در متن روایات دالّ بر حجیت استصحاب، یقین اخذ شده است و أخذ هر عنوانی به حسب طبع، به این معناست که آن عنوان در ترتب حکم، دخیل است و لذا در مورد استصحاب هم تحقق یقین، لازم است.
ان قلت: ممکن است کسی بگوید این قاعده که هر عنوانی موضوعیت دارد، در مورد عناوینی مثل علم، ظن و یقین جاری نیست و این عناوین نسبت به متعلقش مرآتیت محضه دارد، پس ثبوت متیقن ولو یقین به آن وجود نداشته باشد کافی است.
قلت: درست است که در عناوینی مثل علم، ظن و یقین، حیثیت مرآتیت غالب است، إلا اینکه در ادلهی استصحاب، لحن خاصی وجود دارد که معلوم میشود خود یقین ولو طریقیِ آن، دخیل است؛ زیرا میفرماید: «لَا تَنْقُضِ الْيَقِينَ أَبَداً بِالشَّكِّ وَ إِنَّمَا تَنْقُضُهُ بِيَقِينٍ آخَرَ». این دلیل بر آن است که علاوه بر ثبوت، تحقق یقین ولو به عنوان طریق در حجیت استصحاب لازم است که نسبت به متعلّق خود طریقی محض و نسبت به استصحاب، طریقی موضوعی است.
بنابراین تفاوت کلام شیخ و مرحوم آخوند اینگونه شد که شیخ در جریان استصحاب، صرف ثبوت سابق را کافی میداند، البته آن ثبوت سابق باید احراز شود ولی نقش یقین در آنجا مرآتیت محضه است و دخیل در موضوع نیست، به خلاف آقای آخوند که معتقد است یقین در عین اینکه مرآت است، موضوعیت نیز دارد.
ثمرهی تفاوت مبنای شیخ رحمه الله و مرحوم آخوند
آیا این دو مبنا و این دو انتخاب، تاثیر عملی دارد؟
اثر عملی اخذ یقین فعلی در موضوع استصحاب، در تنبیه دوم روشن میشود و امّا اثر عملی اعتبار شکّ فعلی در نظر مرحوم شیخ و آخوند، با فروعی که ذکر کردهاند روشن خواهد شد.
این دو بزرگوار دو فرع را ذکر میکنند، گرچه با توجه به کلام آخوند، فرع سومی هم به دست میآید.
فرع اوّل: اگر کسی محدث شود و سپس غافل شود (یعنی متصلاً به حدث غافل شود) و سپس در حالت غفلت از طهارت و عدم طهارت نماز بگذارد و بعد از اتمام نماز، شک کند که آیا در حین غفلت، وضو گرفته است تا نمازش صحیح باشد یا آنکه در حین غفلت وضو نگرفته است و در نتیجه، نماز بیوضو گزارده است تا نمازش باطل بوده و اعاده لازم باشد، جناب شیخ و آخوند هر دو، میفرمایند نماز این شخص درست است؛ به دلیل اینکه این فرد قبل از نماز و در حین نماز، استصحاب عدم طهارت نداشته است چون شک فعلی نداشته است؛ به خاطر آنکه غافل بوده و غافل شک نمیکند ...
براي دريافت متن کامل جلسه اوّل اينـجا را کليک کنيد.