تقریرات دروس خارج فقه
حضرت آیت الله سیّد محمّد رضا مدرّسی طباطبایی یزدی (دامت برکاته)
سال تحصیلی 94-1393
جلسهی صد و یازدهم؛ یکشنبه 10/3/1394
مخصصات و مقیدات اقامه شده برای خروج از ادلهی قبول اسلام صبیّ
برخی از أعلام از جمله صاحب جواهر قدس سره برای خروج از عموم ادلهی پذیرش اسلام صبی، مُخرجاتی اقامه کردهاند که عبارتند از:
1. روایات رفع قلم از صبیّ:
روایات متعددی وجود دارد که بیان میکند صبیّ، مرفوع القلم است. از جمله:
ـ روایت ابن ظبیان:
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ] فِي الْخِصَالِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ السَّكُونِيِّ عَنِ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي مُعَاوِيَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنِ ابْنِ ظَبْيَانَ قَالَ: أُتِيَ عُمَرُ بِامْرَأَةٍ مَجْنُونَةٍ قَدْ زَنَتْ فَأَمَرَ بِرَجْمِهَا فَقَالَ عَلِيٌّ علیه السّلام: أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ الْقَلَمَ يُرْفَعُ عَنْ ثَلَاثَةٍ عَنِ الصَّبِيِّ حَتَّى يَحْتَلِمَ وَ عَنِ الْمَجْنُونِ حَتَّى يُفِيقَ وَ عَنِ النَّائِمِ حَتَّى يَسْتَيْقِظ.
ابن ظبیان میگوید زن مجنونی که زنا کرده بود را پیش عُمر آوردند و عمر حکم به رجم او داد. امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمودند: آیا نمیدانی قلم تکلیف از سه نفر برداشته شده است؛ از صبیّ تا اینکه محتلم شود، از مجنون تا اینکه خوب شود و از خواب تا اینکه بیدار شود.
شیعه و سنّی با تمسک به این روایت گفتهاند که صبیّ، مرفوع القلم است و اصلاً قلم تشریع به او تعلّق نمیگیرد، پس افعال و اقوال صبیّ حکمی ندارد و در نتیجه اسلام او پذیرفته نمیشود.
مناقشه در استدلال به روایات رفع قلم از صبیّ
چندین جواب به استدلال به این روایات ذکر شده از جمله:
جواب اوّل و مناقشه در آن
مقصود از «رفع القلم» در این روایات، رفع قلم مؤاخذه از صبیّ، مجنون و نائم است؛ یعنی این سه دسته عقاب نمیشوند ولی روایت در مقام بیان رفع غیر از مؤاخذه نیست. لذا نمیتوان گفت اسلام صبیّ ممیز پذیرفته نمیشود.
امّا این بیان به این مقدار ناتمام است؛ زیرا با وجود اطلاق، دلیلی وجود ندارد که رفع قلم منحصر در خصوص مؤاخذه باشد. بله، به قرائن خارجیه میتوانیم روایت را محصور در قلم مؤاخذه یا شبه آن کنیم.
جواب دوم و مناقشه در آن
جواب دیگری که ذکر شده این است که رفع قلم از صبیّ، امتنانی است. نظیر روایتی که بیان میکند «رُفِعَ عَنْ أُمَّتِي تِسْعَةُ أَشْيَاءَ الْخَطَأُ وَ النِّسْيَانُ وَ...» پس آنچه علیه طفل است برداشته میشود و آنچه که به نفع اوست باقی میماند، لذا چون اسلام به نفع طفل است برداشته نمیشود. بله، اگر در جایی اسلام او از حیثی علیه طفل باشد، آن جهت برداشته میشود مثل اینکه اگر صبی بعد از اسلام مرتد شود عقوبتش قتل است، امّا قتل از او برداشته شده است.
این بیان هرچند بهتر از بیان قبل است امّا التزام به این مطلب که در این موارد، اقتضاء وضع قلم بوده و شارع امتناناً آن را برداشته است، با سیاق روایت ناسازگار است؛ زیرا در مورد مجنون خصوصاً اگر جنون شدید باشد چگونه اقتضاء وضع قلم بوده، در حالی که افعال او اصلاً متّصف به اختیار نیست و چه بسا اگر او را عقوبت شدید هم کنند دوباره همان عمل را مرتکب شود، برخلاف حدیث رفع که اختصاص به امّت اسلام داده شده، پس معلوم میشود [این موارد ولو فیالجمله در امتهای سابق دارای تکلیف بوده، لذا اقتضای وضع تکلیف در دین اسلام هم بوده ولی امتناناً] برای خصوص امت اسلام برداشته شده است.
مضافاً به اینکه اگر بگوییم رفع قلم از صبیّ امتنانی است، لازمهاش آن است که در معاملات صبیّ بگوییم فلان معامله چون به نفع صبی است پس صحیح میباشد و فلان معامله چون به ضرر اوست باطل میباشد، در حالی که التزام به این مطلب در نهایت اشکال است ...
براي دريافت متن کامل جلسه صد و یازدهم اينـجا را کليک کنيد.